تبیان، دستیار زندگی
یه حبه قند عنوان ششمین فیلم سید رضا میرکریمی است . فیلمی که محصول سال هشتاد ونه است . علاقه ی کارگردان های بزرگ در مراحل پس از تولید این فیلم نشانه ی مشخصی از سطح این فیلم با دیگر آثار سینمای ایران دارد. تیزرهای تلویزیونی این فیلم را مجید مجیدی و آنونس
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یه حبه قند به روایت منتقدان خارجی


"یه حبه قند" عنوان ششمین فیلم سید رضا میرکریمی است . فیلمی که محصول سال هشتاد ونه است . علاقه ی کارگردان های بزرگ در مراحل پس از تولید این فیلم نشانه ی مشخصی از سطح این فیلم با دیگر آثار سینمای ایران دارد. تیزرهای تلویزیونی این فیلم را مجید مجیدی و آنونس فیلم را رخشان بنی اعتماد ساخته اند. طراحی پوستر فیلم نیز کار عباس کیارستمی است.

 یه حبه قند

خلاصه داستان:

یه حبه قند داستان یك خانواده ی سنتی در شهر یزد است كه در خانه ای قدیمی ، که سرشار از خاطرات است ،زندگی می كنند.سکوت خانه باغی قدیمی و سرسبز با ورود مهمانانی در هم می شکند. كوچكترین دختر خانواده "پسندیده" یا به زبان خود فیلم "پسند" قرار است كه با یك داماد اعیانی در خارج از كشور عروسی كند.مجلس عقد نزدیك است. چهار دختر این خانه به همراه همسران  و فرزندانشان برای عروسی خواهر کوچکترشان به یزد آمده اند. این اقامت برای خواهران و باجناق‌ها شاید دردسر باشد ولی برای بچه ها تحقق یک آرزوی بزرگ است. پدر پسند مرده است.او با مادر، دایی، و پسرخوانده ی دایی‌اش قاسم كه حالادر خدمت سریازی به سر می برد و البته خانم دایی اش که وجه پسر خواندگی قاسم هم به جهت قرابت فامیلی با همین زن دایی است ، در این خانه زندگی می كند. خواب همچون مرگ خاله‌ی پسند،صحبت‌های بچه ها درباره جن های انباری، جرقه زدن پریز برق و... و سرانجام در عین خوشحالی‌ها، رقص‌ها و آوازها و دید و بازدیدها، شرایطی رقم می خورد که مجلس عروسی به مجلس عزا مبدل می شود .

به همین سادگی ، گاهی عروسی عزا می شود ...

یادداشتهایی کوتاه از دیدگاه جراید مختلف انگلیسی زبان:

1.  "رانی اسکیب" از مجله "ورایتی":

رضا میرکریمی بار دیگر همچون خیلی دور خیلی نزدیک،  که در آن نقبی به دل کویر و بافت کویرگونه زد، این بار به تمامیت، دل در گرو بافت بی‌نظیر دیار یزد در ایران بسته و نقشی دیگر از پرده هفت رنگ هنر سنتی ژئو-کالچرال (جفرافیایی-فرهنگی) ایرانی را به مخاطب می‌نمایاند. شباهت عجیب و "نه تکراری و کلیشه‌ای" این فیلم به فیلم "راشل در آستانه ازدواج" کاملا واضح است. براستی جای این فیلم در فستیوالهای جهانی خالی است.

من در اینجا فقط به چند صحنه‌ بسیار ناب فیلم اشاره میکنم و نقد و بررسی کامل را به وقتی دیگر موکول می‌نمایم. از جشن و پایکوبی این خانواده بزرگ در مرحله مقدمات عروسی گرفته تا عزاداری برای دایی فقید خانواده، شاهد زیباترین تصاویر ممکن هستیم. گوشه‌ای از این لحظات، انعکاس سایه ریسه‌های لامپ رنگی، تاب خوردن "پسندیده"، پرتاب میوه‌ها به داخل حوض، و رقص ریز پرها در هوا (که همه در حالت اسلوموشن  نمایش داده میشوند) است. فیلم میر کریمی یعنی یک تابلوی متحرک نقاشی شده از آبرنگ. آبرنگ به این معنا که خاطرات، شیرینی‌های لحظه، لبخندها، صداقتها، شفافیتها، مهربانی‌ها، و آوازهای درونی و پنهان عاطفه سرشار خانواده را یادآور می‌شود. وقتی اتاقها، حوض، حیاط و باغ خانه، و معماری مجموعه را در فیلم مشاهده میکنم بیدرنگ همان آبرنگ جادویی در ذهنم تداعی می‌شود. این اثر میرکریمی من را به یاد آثار "امپرسیونیستهای فرانسوی" می‌اندازد. "پسندیده" قصه کارگردان، بر روی تاب چوبی خود تاب می‌خورد، سیب رسیده می‌چیند و درست در لحظه کمال طلب و نزول به موهبت رهایی، سیب را گاز میزند.

یه حبه قند" دیدی انسانی‌تر، مهربانتر، و شفافتر از زندگی مردم در ایران را ارائه می‌‌دهد. این فیلم، پرتره واضحی از زندگی روزمره یک خانواده ایرانی را به تصویر می‌کشد: مسری بودن حس شادی و لبخند، روابط دارای مشکل، لحظات شفقت، تامل، غم، و شکست.

2.     مارک اوبراین از مجله اینترنتی "تیک وان":

سینمای ایران، تا به امروز آثار بسیار در خور توجهی تولید کرده است. حجم شایان ذکر محصولات ارزشمند و پرمضمون چندین ساله سینمای ایران،  توقعات را در سطح جهانی بالا برده و امروز می‌بینیم که "سید رضا میرکریمی" با "یه حبه قند" راه  بزرگان سلف خود را ادامه داده است. "یه حبه قند" معجون چند قصه شخصی است. "پلات" یا حرف اصلی قصه به اصطلاح اهل سینما "در آمده" است. تعاملات آدمهای قصه که با بازی عالی آنها درآمیخته شما را مجذوب خود میکند. کارگردان بطرز استادانه‌ای چند قصه اصلی را در هم آمیخته است و در خلال آن، بیننده را با اتفاقات نفس‌گیر قصه به چالش میکشد- تعاملات عاطفی غنی میان زوجهای میانسال قصه، دختر نوجوانی که زندگی خود را در بحبوحه دگرگونی می‌یابد، و روایت قصه‌ای مسحور کننده از سوی بزرگ خانواده برای فرزند کوچکش.

فیلمبرداری کم‌نظیر "حمید خضوعی ابیانه" بدون شک سراسر فیلم را به منظری طلایی و ناب تبدیل کرده است. "ابیانه" با دوربین دستی خود هم عالی کار کرده است. رقص موزون دوربین در دست فیلمبردار با فاش شدن هر قصه در دل داستان اصلی و در خم و چم خانه مذکور تطابق کاملی دارد. در تعبیری شاعرانه می‌‌خواهم بگویم که گویی "ابیانه" با حرکت ارکستریک دوربین خود در جایگاه رهبر ارکستر، آدمهای قصه را به سمت و سوی فاش ساختن اسرار و پیروی از وی برای خلق یک نمایش زنده و گیرا پیش می‌برد. اینها همان المانهای نابی هستند که مجال خروج از دایره زمان و غوطه‌ور شدن در احساس روشن "لحظه" را به بیننده می‌دهند. یکی از لحظات فوق العاده زیبای فیلم، زمانیست که "پسندیده" در حال تاب خوردن سیب را از درخت می‌چیند و این یعنی لحظه‌ای در کمال لذت از نعمات خداوند. که البته در نقاشی‌های سبک امپرسیونیسم می‌توان آن را دریافت.

"یه حبه قند" دیدی انسانی‌تر، مهربانتر، و شفافتر از زندگی مردم در ایران را ارائه می‌‌دهد. این فیلم، پرتره واضحی از زندگی روزمره یک خانواده ایرانی را  به تصویر می‌کشد: مسری بودن حس شادی و لبخند، روابط دارای مشکل، لحظات شفقت، تامل، غم، و شکست.

"یه حبه قند" هم مانند دیگر فیلمهای خوب، هم جهانی است و هم وطنی. فیلمی بینشی، دلپذیر و سرگرم‌کننده.

3.     روزنامه "یو.کی پریمیر" :

"یه حبه قند" گرد هم امدن سه نسل را برای تحقق مراسم یک ازدواج نشان می‌دهد. "پسندیده" (که نقشش را نگار جواهریان برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن ایفا میکند) دختری پر شر و شور است. خانه‌ زیبا و قدیمی که خانواده برای انجام مراسم ازدواج در آن جمع می‌شوند، متعلق به دایی "عزت الله" است. فقط در یک کلام می‌توانم بگویم میرکریمی هنر گرافیک‌شناسی خود را در یک به یک صحنه‌های خانه به رخ کشیده است. استفاده از نور و رنگ به عنوان پشت پرده نور کاملا مشهود و بارز است. موسیقی بسیار عالی "محمدرضا علیقلی" هم کاملا با تصاویر و گرافیک محیط همخوانی دارد. نه تنها بعنوان یک فیلم، بلکه بعنوان پرتره شفاف و گویایی از زندگی مردم ایران، می‌توان به تماشای این اثر ناب و خوب نشست.

4.     "دوگ کانینگهام" از وبسایت فستیوال:

دو روز به ازدواج رسمی "پسندیده" مانده است. خاطره‌های شیرین خانه دایی عزت الله را نمی‌شود به هیچ وجه نادیده انگاشت. اما دل در گرو یار در دیاری دیگر پریشان است. در گرما گرم این لحظات شیرین بیقراری، "پسندیده" ناگهان خود را در مرکز توجه می‌بیند. چهار خواهر بزرگترش برای رسیدگی به امور مراسم ازدواج او آمده‌اند. همه دل به دل هم داده‌اند تا به شکرانه این اجتماع فرخنده، شادی و عشق را به یکدیگر ببخشند. سه نسل، گرد هم آمده‌اند تا خاطره‌ای شیرین از محیط زیبای خانه و البته "سیستم برق دارای اختلال" آن داشته باشند.

به نظر من قدرتمندترین لحظات فیلم به آشپزی، خیاطی، غیبت‌کردنها، و نیش و کنایه‌های خواهران و دامادها مربوط می‌شود. به صراحت میگویم که میرکریمی این لحظات را استادانه در قاب دوربین روایت کرده است. وی در جاهایی از "اسلو موشن" بهره می‌برد و براستی به فرمی عالی از روایت و تصویر می‌رسد و تماشاگر را میخکوب میکند. رنگ آمیزی و کنتراست تصویر عالی است. فلذا شاهد خلق صحنه‌هایی ماندگار در تاریخ سینمای ایران و البته اگر سخن به گزاف نرود جهان، هستیم. بدینوسیله از طرف دیگر، "محمدرضا علیقلی" آهنگساز نیز تحت تاثیر چنین تصاویر ناب و بکر، آن موسیقی فوق العاده را ساخته است. طبقه متوسطی از جامعه گرد هم می‌آیند تا در محیطی زیبا، به مرحمت پیوندی زیبا، و با قلبهای زیبا، اثری زیبا را بیافرینند.

ترجمه: محمدرضا صامتی

بخش سینما و تلویزیون تبیان