تبیان، دستیار زندگی
انسان در دنیا موجوداتى را به عنوان مؤثر مى پذیرد، و از آنها براى رفع حوائج خود استمداد می جوید، و آنان را به نظر استقلالى می نگرد. این شرک به خدا است؛ شرک جلى و یا شرک خفى، چون غیر از خدا موجودى مؤثر نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشرکان اعتراف می کنند !!

پشیمان

افرادى که گرفتار هواى نفس هستند، روى دیده باطن و چشم دل آنان را حجابى گرفته از اوهام و خیالات، که حق را در نظرشان باطل جلوه می دهد و باطل را حق نشان میدهد. این افراد چون از این دنیا می روند، آنجا که عالم حقیقت است، حق محض و حقیقت تجلى و ظهور دارد، و آنجا که موطن و محل ظهور و بروز قدرت خدا و علم و قیومیت خدا و اراده و مشیت خدا و بالاخره عالم توحید است؛ در آنجا بر آنها مشهود می گردد که در دنیا که زندگى می کرده اند که غیر از خدا و آثار خدا و ظهورات خدا هیچ نبوده و تمام عالم امکان و هستى، قائم به خدا بوده است، و غیر از ذات مقدس حضرت احدیت، موجود اصیل و مستقلى نبوده است تا اینکه موجودات به آن اتکاء و ارتباط داشته باشند. ولى این واقعیت را در دنیا ادراک نمى کرده اند؛ و در قیامت به خوبى ادراک مى کنند.

چون در پیشگاه خدا حضور پیدا مى کنند، خداوند از آنها پرسش می کند: چرا شما در دنیا مشرک بوده اید؟ چرا غیر از من را مۆثر می دانستید؟ در تمام احوال و سکنات خود، با من موجود دیگرى را به عنوان انباز و شریک گذارده و بدان معتقد مى شدید؟

در آن عالم که چشم آنها روشن شده و جمال احدیت را در تمام موجودات مى بینند و غیر از خدا را مۆثر نمى بینند، و مى بینند که تمام آن معبودهائى که غیر از خدا در دنیا پرستش می کرده اند همه باطل بوده و موهوم بوده اند و سراب و خیال بوده اند؛ در آنجا می گویند: پروردگارا! ما در دنیا غیر از خدا هیچ چیزى را نپرستیدیم!

ثم قیل لهم أین ما کنتم تشرکون* من دون الله قالوا ضلوا عنا بل لم نکن ندعوا من قبل شیـئا کذلک یضل الله الکـفرین. (غافر/73و74)

«پس به آنها گفته می شود: کجا هستند آن چیزهائى که شما آنها را شریک با خدا قرار می دادید و خدا را کنار می زدید؟ آنان در جواب می گویند: همه از نزد ما گم شدند؛ بلکه ما چیزى را قبلا به هیچوجه نمى خوانده ایم! اینطور خداوند، کافران را به دیار إضلال و گمراهى مى سپرد

این پاسخ آنان که «گم شدند» مفادش این نیست که وجود دارند و از دیدگان ما مخفى هستند، بلکه مفادش اینست که گمند، نابودند، نیستند، فانیند. و سپس ترقى نموده و می گویند: بل لم نکن ندعوا من قبل شیـئا؛ اصولا ما در دنیا غیر از خدا هیچ موجودى را عبادت نمى کرده ایم! یعنى عبادتى را که ما می نمودیم به خدا تعلق می گرفت. چون غیر از خدا چیزى نبود، غیر از او و اسماء و صفات او چیزى نبود که ما او را عبادت کنیم. عبادتى که ما می نمودیم، گر چه روى دیدگان ما را پرده اى گرفته بود و نمی گذارد حق را تشخیص دهیم و آن جمال لایزالى را در تمام موجودات ببینیم، و در مقابل پروردگار یک صفحه از تخیلات و أفکار واهیه قرار داده بودیم و آنها را مى پرستیدیم و معبود خود گرفته بودیم؛ ولى در حقیقت عبادت ما به خدا تعلق گرفت.

انسان در دنیا موجوداتى را به عنوان مۆثر مى پذیرد، و از آنها براى رفع حوائج خود استمداد می جوید، و آنان را به نظر استقلالى می نگرد. این شرک به خدا است؛ شرک جلى و یا شرک خفى، چون غیر از خدا موجودى مۆثر نیست

کذلک یضل الله الکـفرین! اى پیامبر! اینطور خدا مردم کافر را گمراه میکند!

یعنی آن افرادى که می خواهند روى حق را بپوشانند، آنها بواسطه افکار خود، مسیرشان گم می شود و حق در نزد آنها مختفى و باطل؛ و باطل و بى اعتبار، در نزد آنان به صورت أصالت و واقعیت و حقیقت جلوه میکند. و گناه آنان همین است که چرا بین حق و باطل فرق نگذاشتند؛ وگرنه جز خدا، موجودی اصیل نیست که عبادت واقعا به او تعلق گیرد.

بیزاری معبودهاى خیالى از پیروان خود در قیامت در آیات قرآن

قرآن کریم در آیات 30-28 سوره یونس رابطه میان معبودهاى خیالى و پیروانشان را این چنین شرح مى دهد:

"و روزی می رسد که مردمان مشرک و متجاوز را در معاد محشور می گردانیم، و سپس به آنان خطاب نموده و می گوئیم شما در مکان خود باشید! و شرکائى را هم که در مقابل خدا مۆثر می دانستید در مکان خود باشند؛ پس بین آنها جدائى مى افکنیم. و آن شرکاء به اینها می گویند که: شما ما را در دنیا عبادت نمی کرد ید؛ و خداوند بین ما و شما گواه است که ما از عبادت شما غافل بوده و نسبت به آن اطلاعى نداشتیم! در آن جا هر نفسى آنچه را براى خود از پیش فرستاده است مى آزماید و حقیقتش براى او معلوم مى شود؛ و همه بسوى مولى و صاحب اختیار به حق خود بازگشت مى نمایند؛ و آنچه را که افتراء مى بستند و آنها را به جاى خدا عبادت می کردند، از نزد آنها گم می شود ."

پشیمان

آیه بسیار عجیبى است. انسان در دنیا موجوداتى را به عنوان مۆثر مى پذیرد، و از آنها براى رفع حوائج خود استمداد می جوید، و آنان را به نظر استقلالى می نگرد. این شرک به خدا است؛ شرک جلى و یا شرک خفى، چون غیر از خدا موجودى مۆثر نیست. خدا می فرماید: ما آنها را حاضر مى کنیم و نیز آن افرادى که از آنها اطاعت کرده و آنان را عبادت نموده اند حاضر مى سازیم، ولیکن در آن عالم اینها نمى توانند به آن معبودها نزدیک شوند و تقرب جویند؛ آن قرب و نزدیکى اختصاص به عالم دنیا داشت که از یکدیگر رفع حوائج می کردند و در گرفتارى ها و شدائد به آن شرکاء متوسل می شدند و از آنها رفع نیاز و حاجت می خواستند. اما در آن عالم که عالم حقیقت است و جز پروردگار هیچ چیز مۆثر نیست، شرکاء نمى توانند رابطه اى را که با اینها در دنیا ـ که عالم مجاز و بطلان بود ـ داشتند برقرار کنند؛ لذا بین آنها جدائى مى افتد.

اینها به شرکائى که براى خود قرار داده بودند می گویند: ما شما را در دنیا عبادت کردیم؛ امروز دستى از ما بگیرید عبادت ها و کرنش ها و ستایش ها و نیایش ها و اطاعت ها مستوجب دستگیرى شما از ما در اینجاست! شرکاء در پاسخ می گویند: ابدا شما ما را عبادت نکرده اید! مائى نبودیم که شما ما را اطاعت و عبادت کنید؛ شما پندار خود را عبادت کردید، نه واقعیت ما را! خدا بین ما و شما گواه است که این مطلبى را که می گوئیم راست است، و ما به هیچوجه علم و اطلاع از عبادت شما نداشتیم. و در آنجا براى هر نفسى، تمام کارهائى را که در دنیا انجام داده است ظاهر می شود؛ و بازگشت همه بسوى مولاى واقعى و حقیقى بوده، و همه در مى یابند که این قسم عبادت هائى را که کرده اند براى غیر خدا، همه باطل و غلط بوده، و عالم عوض شده و این أعمال و این شرکاء دستى از آنان نمى گیرند .

در همین باره در آیه 30 سوره یونس مى فرماید: «و ردو´ا إلى الله مولهم الحق؛ همه را بر می گردانند به نزد خدا، خداوند که مولاى حق است ». و آن موالى و افرادى که در دنیا بودند، و اینان از آنها اطاعت می کردند و حق مولویت برایشان قائل شده بودند، همه آنها باطل بوده و جملگى گم شدند. امروز مولاى حق تجلى کرده، و خداوند با تمام قدرت و عظمت و وحدت براى آنان ظاهر و مشهود است.

در آن عالم که چشم آنها روشن شده و جمال احدیت را در تمام موجودات مى بینند و غیر از خدا را مۆثر نمى بینند، و مى بینند که تمام آن معبودهائى که غیر از خدا در دنیا پرستش می کرده اند همه باطل بوده و موهوم بوده اند و سراب و خیال بوده اند؛ در آنجا می گویند: پروردگارا! ما در دنیا غیر از خدا هیچ چیزى را نپرستیدیم!

«و ضل عنهم ما کانوا یفترون ؛ و آنچه به خدا افترا مى بستند، و قدرت و عظمت و علم خدا را دزدیده و به این ارباب متفرق و موالى باطل نسبت می دادند و از آنها اطاعت می کردند، همه گم شدند». چون علم متعلق قدرت و اختصاص به خداى واحد دارد و بس. در آن روز برایشان ظهور می کند و مى بینند عمرى را عبادت کرده، اطاعت نموده اند غیر خدا را، و فقط پندار را پرستیده اند نه حق را. حقیقت عبادت به مرجع عبادت برگشته که خدا بوده، و گناه، پندار او بوده که خداى لا شریک له را که ذاتش نامتناهى است، حیاتش نامتناهى است، علمش نامتناهى است، قدرتش نامتناهى است؛ چرا آن نامتناهى را در این دریچه هاى کوچک محبوس و محدود کرده است؛ و آن ذات مقدس و اسماء جمالیه و جلالیه لایتناهى را به صورت ذات و اسماء معین و مقید، تقاضا کرده است؟ گناه از تحدید و تقیید است، نه در اصل عبادت او .

«و یوم ینادیهم فیقول أین شرکآءى الذین کنتم تزعمون * قال الذین حق علیهم القول ربنا هـ´ۆلا´ء الذین أغوینآ أغوینـهم کما غوینا تبرأنآ إلیک ما کانو´ا إیانا یعبدون.»

و در روز بازپسین، خداوند خطاب به آنها نموده و می گوید: آن موجوداتى را که شما در دنیا به عنوان شریک براى من مى پنداشتید کجا هستند؟ (یعنى من کسى را به عنوان شرکت در کار خود قرار نداده ام! و من شریک حقیقى ندارم، این شرکاء من پندار شما هستند! این پندار و خیال، براى من شریکى در ذات و حیات و علم و قدرت و سائر صفات من ایجاد نموده و به پرستش آنها روى آورده است؛ آنها کجا هستند؟ این نداى خدا به آنهاست.) آن کسانی که مردم را به معصیت و گناه مى کشیدند و به دنبال خود به جهنم می بردند، و اینک کلمه عذاب خدا بر آنها مهر خورده و ثابت شده است می گویند: بار پروردگارا! اینها افرادى هستند که ما آنها را اغواء کردیم، همچنانکه خود ما نیز اغوا شدیم! ما از این عبادتى که به ما نمودند، بسوى تو از آنها بیزارى می جوئیم؛ آنها ابدا ما را عبادت نمى کرده اند (القصص/62و63)

با اینکه می دانیم اینها، آنها را عبادت کرده بودند، همه آنها را در مقابل خدا پرستیده بودند؛ اما حقیقت عبادت به خدا بر مى گشت، و آن عبادتى را که اینها می کرده اند بواسطه اغواى آنها، یک پندار و خیال بیش نبوده است.

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع : علامه طهرانى؛معادشناسى 5، صفحه 119- 113

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.