تبیان، دستیار زندگی
ارتباط میان اسطوره و شهر در محمل ادبی، موضوع و بهانه ای برای مصاحبه با دکتر جلال ستاری، اسطوره‌شناس، نویسنده، مترجم و محقق برجسته ایرانی، بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسطوره‌های دوران خود را دریابیم


ارتباط میان اسطوره و شهر در محمل ادبی، موضوع و بهانه ای برای مصاحبه با دکتر جلال ستاری، اسطوره‌شناس، نویسنده، مترجم و محقق برجسته ایرانی، بود.

جلال ستاری

ادبیات همواره محملی برای بروز اندیشه‌های انسانی از دیرباز تاکنون بوده است. این محمل در دوره‌های مختلف زمانی و در فرهنگ‌های مختلف، اشکال و شیوه‌های بیان متفاوتی را می‌یابد. اسطوره و شهر از جمله این بازنمایی‌ها و دیدگاه‌هاست که در ادبیات به طرق مختلف متجلی شده و می‌تواند متجلی شود. ارتباط میان اسطوره و شهر در محمل ادبی، موضوع و بهانه ای برای مصاحبه با دکتر جلال ستاری، اسطوره‌شناس، نویسنده، مترجم و محقق برجسته ایرانی، بود. جلال ستاری که تاکنون 91 کتاب در زمینه‌های مختلف اسطوره و فرهنگ به انتشار رسانده است، با اشراف بر بازنمایی‌های اسطوره در رابطه‌های مختلف آن با ادبیات و شهر، در این گفت‌وگو ما را با این ارتباط و نقش اسطوره در فرهنگ و هنر آشنا می‌سازد که این آشنایی می‌تواند سرآغاز شناخت و درک بهتر ما از اسطوره، شهر و ادبیات باشد.

بخش هایی از این گفت و گو را در ادامه می‌آوریم:

جلوه پیدا کردن شهر در ادبیات، در قالب اسطوره‌یی آن

- شهر، چه در ادبیات و چه در جاهای دیگر، به دو صورت می‌تواند جلوه‌های اسطوره‌‌ای بیابد؛ در صورت اول، از ابتدا اسطوره غالب است. برای مثال هنگامی که فردی غیب‌نما شده و دستور می‌دهد شهری بسازند مانند شهر رم که به این صورت ساخته شده است. چنین شهری از آغاز، ساختاری اسطوره‌‌ای می‌یابد و از مقولات شهری خارج است و در داستان‌های اسطوره‌‌ای جای می‌گیرد. فردوسی نیز با روایتش از شهری که همیشه در آن بهار است، به چنین شهری اشاره دارد؛ ما نمی‌توانیم شهری بیابیم که هم امروزی و مدرن باشد و هم جنبه اسطوره‌یی بیابد. در ادبیات ایران نیز ما بیش از هر چه، به این نوع شهر‌ها برمی‌خوریم؛ در صورت دوم، امروزه وقتی رمان‌نویسی مدرن باب شد،‌گاه می‌توان شهری را در این رمان‌ها دید که پس‌زمینه‌یی اسطوره‌یی دارد. یکی از بهترین این نمونه رمان «سووشون» سیمین دانشور است.

اما چنین اتفاقاتی در ادبیات ما، امری نادر است، به این دلیل که ما شناخت درستی از اسطوره نداریم و اسطوره برای ما اغلب یک خیال باطل، یک افسانه و وهم و دروغ است. اما امروزه اسطورگی الزاما حاصل فرآیندی نیست. مرحوم حجازی ورزشکار، اسطوره می‌شود، به این دلیل که فرزند خصال خودش است و نه به این دلیل که حتما مورد تاییدی آسمانی یا نوعی فره‌مندی است. ما کم‌کم از اینکه اسطوره را جزو تاثرات آسمانی و فره‌مندی بدانیم، دور می‌شویم و به مرور دید عرفی و زمینی از اسطوره باب می‌شود. این دید اسطوره، دیدی تازه از آن است که هنوز شکوفا نشده و نیاز به زمان و شناخت دارد، چرا که اسطوره‌شناسی، علمی مربوط به غرب است که به مرور باید شناخت و در فرهنگ ما شکل بگیرد. درباره اساطیر مدرن هنوز کاری انجام نشده است. امروز ما باید «رستم» دوران را بیابیم نه رستم شاهنامه را، مانند مجموعه‌یی که حسن فتحی در فیلم «شب دهم» انجام داد و عاشورا را در بستر زندگی روزانه جای داد. این اتفاق، اتفاق بسیار نادری بوده است.

با کسب مشورت و دانایی است که می‌توان شهری را اسطوره‌یی کرد و همچنین بتوان این پرسش را مطرح کرد که به چه دلیل شهر باید اسطوره‌یی شود؟ نیت ما از اینکه یک شهر اسطوره‌ای شود، چیست؟ و... برای پاسخ این پرسش‌ها نیازمند علم هستیم؛ علمی که لزوما نیازی به وجود آن در خود هنرمند، نویسنده، شاعر و غیره نیست، بلکه می‌تواند این علم را با مشورت گرفتن از افراد مربوط به آن دانش، تا حدودی که در کارش لازم است، کسب کند.

در ادبیات جهان نمونه‌های بسیاری می‌توان از رابطه میان اسطوره و مدرنیته دید، برای مثال می‌توان به رمان‌های ژول ورن اشاره کرد که رمان‌هایی مدرن با ساختاری اسطوره‌ای است. در ایران، چنین مواردی بسیار اندک دیده می‌شود.

بازنما‌یی‌های شهری در ادبیات ایران با رویکردهای اسطوره‌ای

- یکی از بهترین نمونه‌ها، کتاب‌های «سمفونی مردگان» و «سال بلوا» ی عباس معروفی است. شهر اردبیل و شهرهای دیگر در این دو رمان، شهری به معنای موجودات و خیابان‌های درون آن نیست، بلکه ساختاری اسطوره‌ای دارد. همین طور می‌توان به شهر شیراز در رمان «سووشون» اشاره کرد. تا اندازه‌ای نیز می‌توان به شهرهایی که محمود دولت‌آبادی در رمان‌هایش می‌آورد، اشاره داشت. نمونه‌هایی اینچنین بسیار اندک هستند. مدل ما در فرهنگ، مدل سیاسی انقلاب است؛ انقلابی که در عرض یک‌ سال پیروز می‌شود و ما با مدل کردن انقلاب، قصد داریم خیلی زود در فرهنگ نیز پیروز شویم. اما برای داشتن نگاه و ساختاری اسطوره‌ای در رمان، اصل بر مطالعه، صرف وقت و یادگیری است.

فرآیند اسطوره شهر در رمان‌های جهان و به طور خاص در رمان‌های معاصر ایرانی

- باید ابتدا پاسخ این پرسش را که «شهر اسطوره‌ای چیست؟» بدانیم، تا سپس بتوانیم ببینیم در رمان‌ها این شهر منعکس می‌شود یا خیر. شهر اسطوره‌ای ناکجاآبادی است که به عنوان مثال شهر تهران در دوره رضاخان پهلوی یا در دوره فعلی نیست بلکه مانند مادری است که شما را می‌پروراند. آنچه بر قالب معمارگونه شهر برتری پیدا می‌کند، جنبه روانی آن است. امروزه ما جنبه آرمانی یا روانی شهر را نداریم یا بسیار ناچیز است. اسطوره شیراز، دیگر شیراز امروزین نیست، بلکه فی‌المثل شیراز حافظ و شیراز سعدی است؛ جایی که نمی‌توان گفت کجاست اما پرورانده شده است. بنابراین اگر بخواهیم شهر اسطوره‌ای در رمان بیاوریم، باید از نو شهر را بسازیم نه اینکه از شهر قدیم یا شهر امروزی الگو‌ برداریم.

ارتباط میان اسطوره و مدرنیته در ادبیات ایران و جهان

- در ادبیات جهان نمونه‌های بسیاری می‌توان از رابطه میان اسطوره و مدرنیته دید، برای مثال می‌توان به رمان‌های ژول ورن اشاره کرد که رمان‌هایی مدرن با ساختاری اسطوره‌ای است. در ایران، چنین مواردی بسیار اندک دیده می‌شود. اما یک موضوع مشترک چه در غرب و چه در ایران جای اسطورگی را گرفته، و آن «ایدئولوژی» است. ایدئولوژی‌ها، اسطوره‌های دنیای مدرن هستند. اسطوره استدلال نمی‌کند، بلکه حکم می‌کند و نمی‌گوید چرا انسان به این صورت ساخته شد؟ بلکه می‌گوید انسان این‌گونه ساخته شد و دلیل نمی‌آورد. ایدئولوژی نیز به ما می‌گوید که تاریخ بشریت از کجا آغاز شده و کجا به سرمایه‌داری رسیده است. امروزه برای پیدا کردن جای پای اسطوره در ادبیات باید سراغ ایدئولوژی برویم.

اسطوره‌شناسی و درک جهان امروزی و شهر امروزی

- اسطوره‌شناسی، اگر اسطوره‌شناسی انتقادی باشد، کمکی که به ما می‌کند، آشکار کردن هویت ما است. یکی از بهترین کار‌ها برای پی بردن به هویت یک قوم، شناخت اسطوره‌های آن قوم است. اسطوره‌های هر قومی، آن قوم را تعریف می‌کنند. در اسطوره‌های ایرانی، ما یک اسطوره سرآمد داریم که اسطوره «ضحاک و کاوه آهنگر» است که هویت قوم ایرانی را می‌توان در آن جست‌وجو کرد. بنابراین اسطوره اگر خوب کاویده شود، هویت یک قوم را نیز به زبان اسطوره‌ای آشکار می‌کند، و اگر غیر از این باشد، اسطوره، قصه‌های بی‌فایده‌ای است که امروز دیگر کاربرد ندارد. امروزه باید با دید مدرن به اسطوره‌های خودمان و ماندگاری آن‌ها بنگریم و دلیل این ماندگاری را بشناسیم.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: اعتماد