تبیان، دستیار زندگی
یاسى ایران در آستانه انقلاب اسلامى كتاب: جرعه جارى، ص 117 گردآورنده: على ذو علم نویسنده: مصطفى ملكوتیان(×) وضعیت‏سیاسى ایران در آستانه وقوع انقلاب اسلامى را در دو موضوع كلى زیر بررسى مى‏كنیم: الف) استبداد و روش‏ها، ابزار و ن...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وضعیت‏سیاسى ایران در آستانه انقلاب اسلامى

كتاب: جرعه جارى، ص 117گردآورنده: على ذو علمنویسنده: مصطفى ملكوتیان(×)

وضعیت‏سیاسى ایران در آستانه وقوع انقلاب اسلامى را در دو موضوع كلى زیر بررسى مى‏كنیم:

الف) استبداد و روش‏ها، ابزار و نتایج آن

استبداد شدید شاه و به تبع او دولتمردان ایرانى، امرى آشكار و زبانزد همگان بود.وى به جز قدرت خویش قدرت دیگرى برایش قابل تحمل نبود.هرگاه احساس مى‏كرد فردى از مقدارى نفوذ مردمى برخوردار شده است، اگر مقامى رسمى داشت‏بلادرنگ او را بر كنار مى‏كرد و چه از مقامات باشد چه از مردم، حتى او را نابود مى‏نمود. (1)

شاه تا مى‏توانست در مقابل فشارهاى داخلى یا خارجى - منجمله فشار نهادهاى بین المللى - براى كاهش استبداد ایستادگى مى‏كرد.

شاه حتى مغرور به این بود كه تمام كسانى را كه در برابرش مقاومت‏به خرج داده بودند، تصفیه كرده و بدون ریا و نیرنگ اعتراف مى‏كرد كه از دموكراسى متنفر است. (2)

سوء استفاده شاه از قدرت و روش‏هاى او

در زمان محمد رضا شاه، قانون اساسى كاملا مورد سوء استفاده وى قرار مى‏گرفت و عملا از استقلال قوا خبرى نبود و تمام تصمیمات مهم - و از جمله انتصاب و بركنارى نخست وزیر و وزراء، صاحبان پست‏هاى بالا، استانداران و غیره - توسط شاه اخذ مى‏شد.البته سلطه شاه بر سیاستهاى نظامى و خارجى كشور از بقیه آشكارتر بود.

در این دوران، شاه با تفرقه انداختن بین افراد و سازمانهاى داراى وظایف متداخل و ایجاد و تحریك دشمنى و حسادت بین آنها حكومت مى‏كرد. (3)

همچنین نهادهایى مانند بازرسى شاهنشاهى، ساواك، نیروهاى مسلح شاهنشاهى، دادگاههاى نظامى و افراد ذینفوذ خاص و قدرت اقتصادى و سیاسى خانواده سلطنتى در راستاى هدایت نهادهایى مانند دفتر نخست وزیرى و وزراء، مجلس، مطبوعات و غیره و در جهت منافع و خواسته شاه، عمل مى‏كردند و گاه خود، وظایف اینها را انجام مى‏دادند.كابینه هیچ تصمیم مهمى نمى‏گرفت و حد اكثر اینكه وزرا براى اجراى تصمیمات شاه مشورت مى‏كردند.شاه یك نخست وزیر تشریفاتى مى‏خواست و هویدا - كه از سال 1344 تا 1355- این سمت را در اختیار داشت، بخوبى این نقش را ایفا نمود.

یكى از نتایج استبداد شاه این بود كه وزرا براى باقى ماندن بر سركار همیشه تلاش مى‏كردند وزارت خانه آنها نظر موافق شاه را جلب كند و بنابراین آمار و حقایق قلب مى‏شد.با این وجود، شاه هر وقت‏به قربانى نیاز داشت، گناه سیاستهاى خود را به گردن نخست وزیر با وزرا مى‏انداخت و آنها را بر كنار مى‏كرد.مثلا هویدا مسئول شكست‏هاى متوالى برنامه عمرانى پنجم - مانند خاموشى‏هاى برق در بهار و تابستان سال 1356- معرفى گردید.

از سوى دیگر، انتخاب نخست وزیر و وزیران عمدتا از بین افراد وابسته به سازمانهاى جاسوسى شاه و آمریكا و فراماسونرى صورت مى‏گرفت.در كتاب انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى، كه در گرماگرم درگیرى‏هاى زمان انقلاب بصورت پاورقى در یكى از روزنامه‏ها منتشر مى‏شد، در این رابطه آمده است:

«آمارى كه از وابستگى‏هاى افراد شناخته شده هیئت وزیران هویدا، آموزگار، شریف‏امامى، و ازهارى به دست آمده...حكایت از آن دارد كه 38%فراماسون، 24%عضو سیا و 21%عضو ساواك بوده‏اند» . (4)

استخدام و كنترل نخبگان (5)

در ایران پیش از انقلاب، حدود 40 خانواده ویژه - كه از نظر سیاسى و ثروت خیلى نیرومند بودند - وجود داشت.اكثریت‏بالایى از نخبگان سیاسى از این خانواده‏ها برگزیده مى‏شدند و یك بررسى نشان مى‏دهد كه 75%نخبگان سیاسى، حد اقل یك خویشاوند ذینفوذ داشته‏اند.البته استخدام سیاسى نخبگان محدود به اعضاى خانواده‏هاى فوق نبود، بلكه گروه كوچكى از تنكوكراتهاى طبقه متوسط نیز به همكارى پذیرفته شدند.نخبگان سیاسى مهم‏تر بدلیل احساس عدم امنیت‏شاه و بى اعتمادى او، بدون توجه به امر كیفیت دست چین مى‏شدند و تعداد آنها به كسانى كه مى‏شد كه كنترل شوند و تهدیدى براى رژیم نباشند كاهش میافت.به همین دلیل به عنوان مثال: همسر شاه، فرح، رئیس 26 سازمان حكومتى بود و هزاران تصمیم معمولى حكومتى به جاى رسته‏هاى پایین‏تر توسط شاه اخذ مى‏شد.

از سوى دیگر، روش‏هاى كنترل نخبگان با انواع مختلفى از مجازات براى نخبگان «خطاكار» ، تغییر متناوب افراد براى جلوگیرى از بروز حمایت مردمى براى آنها، و ایجاد تفرقه بین آنان مانند گماردن افراد رقیب به ریاست آژانس‏هاى حكومتى و بعهده گرفتن نقش موازنه بین آنها توسط شاه، تكمیل مى‏شد.عدم امنیت‏شغلى نخبگان باعث فساد و جمع آورى پول توسط آنها براى روز مبادا مى‏شد.

نخبگان ادارى و نقش آنها

به دلیل تحولات اقتصادى ناشى از گران شدن قیمت نفت كه به یك بوروكراسى متخصص و ماهر نیاز داشت، درها به سوى روشنفكران - كه بدلیل افزایش تعدادشان یك بوروكراسى حكومت غول پیكر پدید آورده بر آن مسلط گردیدند - باز شد.وقتى انقلاب آغاز شد و همراه با پیشرفت انقلاب، توقف خدمات كشورى پشت رژیم را شكست.

سخنان تكرارى و خستگى مردم

شاه در سخنان خود به طور مكرر روى موضوعات خاصى مانند رسیدن به دروازه‏هاى تمدن بزرگ، انقلاب سفید، اصلاحات ارضى و صنعتى شدن كشور مانور مى‏داد.در سالها و ماههاى پایانى، شنیدن این سخنان براى مردم كه نتایج‏برنامه‏هاى او را مى‏دیدند، خسته كننده و تنفر انگیز به نظر مى‏رسید.به قول یكى از نویسندگان «وعده رسیدن به دروازه‏هاى تمدن بزرگ بقدر ابلهانه و بلند پروازانه بود كه نه فقط امیدى بر نمى‏انگیخت، بلكه هر شنونده‏اى را خشمگین و از آینده نومید مى‏كرد» . (6)

این تنفر و خستگى، به هنگام بازگو شدن القابى كه به شاه داده شده بود - مانند آریا مهر یا بزرگ ارتشتاران - كه این القاب مكرر و فراوان از دستگاههاى تبلیغاتى شنیده مى‏شد نیز به چشم مى‏خورد.

شاه با دادن وعده‏هاى بسیار تلاش مى‏كرد بر استحكام قدرتش بیفزاید.اما بر خلاف این اندیشه ماكیاولى - كه وعده‏ها (بدقولى) باعث ثبات تاج و تخت هستند - این سخنان در نهایت اثرات معكوس بخشید.

سازمان اطلاعات و امنیت كشور (ساواك)

در شكل گیرى ساواك، كه از اواخر سال 1335 كار خود را آغاز كرد، آمریكا و اسرائیل نقش عمده‏اى داشتند. (7)

این سازمان بویژه در زمان حاكمیت نصیرى (دوره نخست وزیرى هویدا) با هزاران مامور رسمى و تعداد بسیار زیادى خبرچین و بهره‏گیرى از شیوه‏هاى متنوع در شكنجه و سركوبى، كار كنترل تمامى محافل، سازمانها، نهادها، مراكز و افراد مظنون را به عهده داشت.بدینوسیله، ساواك كه در تمام روزنامه‏ها حضور داشت.براى آنها سر مقاله مى‏نوشت‏یا مطالب را دیكته مى‏كرد.در ادارات همه تحت مراقبت‏بودند.در ضیافتها هر كس به فرد مجاور خود بدگمان بود.در اطاقهاى هتل‏ها، میكروفون كار گذاشته شده بود. كتابها و حتى نامه‏هایى كه از خارج مى‏رسید كنترل مى‏شد.نامه‏ها با بى دقتى زیاد باز و بعد با سنجاق دوخته مى‏شد.

ساواك گاه براى دستگیرى یك گروه كوچك به منظور اینكه فرد یا افراد مورد نظر فرار نكنند، دهها نفر را دستگیر مى‏كرد.

رژیم شاه علاوه بر بهره گیرى از نیروهاى گارد (مانند گارد شاهنشاهى و گارد دانشگاه) در سركوبى‏ها از نیروهاى ارتش، ژاندارمرى و شهربانى نیز بهره مى‏برد. (8)

علاوه بر این، ساواك براى حضور دائمى در افكار مردم و القاى ترس (مثلا با مصاحبه‏هاى مقام امنیتى - ثابتى) تلاش مى‏كرد. ایجاد «كمیته مشترك ضد خرابكارى‏» با كمك شهربانى در سال 1350 به ساواك حضور آشكار بیشترى مى‏بخشید.

بدین ترتیب، ساواك توانسته بود به جز تعدادى از رهبران مذهبى و برخى از روشنفكران و تبعیدشدگان به خارج همه را بترساند.

همچنین ساواك در راستاى كنترل مخالفین در خارج از كشور، پول‏هاى هنگفتى براى رؤساى ساواك در خارج ارسال مى‏كرد و به اشخاص داخلى یا سیاستمداران خارجى و از جمله یكصد روزنامه و نشریه خارجى مبالغ بسیارى حق السكوت مى‏داد. (9)

مجموعا 4 نفر - كه عبارت بودند از تیمور بختیار، پاكروان، نصیرى و مقدم - به ترتیب به عنوان ریاست‏ساواك منصوب شدند:

نفر اول در سال 1340 به دلیل احساس خطر شاه از وى، بر كنار شد و سپس بدست‏یكى از مامورین ساواك در عراق به قتل رسید. جاى وى را پاكروان گرفت.بدنبال حمله به شاه در 21 فروردین 1344 در كاخ مرمر، پاكروان نیز عزل شد و نصیرى كه قبلا مامور بركنارى مصدق، فرماندار نظامى تهران در جریان قیام 15 خرداد و از مهره‏هاى مطمئن شاه بود، به ریاست‏ساواك رسید.نصیرى در جریان انقلاب كه شاه به قربانى نیاز داشت، قربانى شاه شد و مقدم به جایش منصوب شد.این هر سه نفر اخیر، با پیروزى انقلاب دستگیر شده و توسط دادگاههاى انقلاب اسلامى محاكمه و اعدام شدند. (10)

بطور كلى، القاى ترس مفرط باعث تنفر سركوب شده گردیده بود، هنگامى كه با تحولات انقلابى در سال 1356 و 1357 در این ترس تزلزل ایجاد شد و روحیه انقلابى پدید آمد، ساواك مهاجم به هدف حملات انقلابیون تبدیل شد و افشاى گسترده اعمال و شكنجه‏هاى روحى و جسمى ساواك دهان به دهان نقل شده بر طغیان‏هاى عمومى مى‏افزود.مجموعه تحولات و اوضاع سیاسى كه تا كنون تشریح شد، در ایجاد و تقویت زمینه‏هاى نارضایتى مؤثر افتاد.اما نمى‏توان همچون بعضى از منابع (11)نقش عامل سیاسى را مطلق نمود و ریشه انقلاب اسلامى ایران را تنها در استبداد و دیكتاتورى رژیم گذشته دانست.

ب) وابستگى به بیگانگان

رژیم شاه عمیقا در جنبه‏هاى مختلف سیاسى، اقتصادى، نظامى و غیره...به آمریكا و كشورهایى كه در اردوى این كشور بودند، پیوند خورده بود.این پیوند یك رابطه سالم دو جانبه نبود، بلكه در بسیارى از موارد به وابستگى گسترده این رژیم به بیگانگان - كه این وابستگى به طور مكرر مورد انتقاد مخالفین قرار مى‏گرفت - انجامیده بود.

مبارزه با نفوذ بیگانه در ایران به پایان قرن 19- زمانى كه علما با اعطاى امتیاز رویتر به مقابله برخاستند - بر مى‏گردد.این بدبینى و مخالفت‏با نفوذ خارجى در ایران، از پس از سقوط دكتر مصدق و جایگزینى آمریكا به جاى انگلیس - و به این دلیل كه ایرانیان به آمریكا به عنوان حاكم نامرئى كشور مى‏نگریستند و با شعار شاه آمریكایى - علیه آمریكائیان ادامه یافت و در انقلاب اسلامى به اوج خود رسید.

پس از جنگ دوم جهانى و همزمان با تشدید جنگ سرد بین شرق و غرب، آمریكا در راستاى جلوگیرى از توسعه شوروى و كمونیزم و حفظ منافع خود، ابتدا دست‏به كمكهاى سیاسى (مثلا كمك در خروج نیروهاى روسیه از كشور) زد و سپس همراه با این كمكها، كمكهاى اقتصادى و نظامى خود به رژیم شاه را به كشور سرازیر ساخت.در این رابطه، بر اساس یك پیمان نظامى دو جانبه در سال 1947 یك ماموریت نظامى آمریكایى - تحت عنوان رشد كارایى ارتش ایران - بر عهده رژیم شاه قرار گرفت.این قرار داد تا پایان سلطنت محمد رضا شاه ادامه یافت.آمریكا همچنین، در سرنگونى حكومت دكتر مصدق مداخله داشت.پس از این سرنگونى تا سال 1967، آمریكا حدود یك میلیارد دلار به رژیم شاه كمك اقتصادى نمود، تا به گفته آنها ضعف اقتصادى باعث نفوذ كمونیزم و روسها در ایران نگردد.آمریكا، همچنین در راستاى سیاست‏سد بندى در اطراف اتحاد شوروى، ایران راوارد پیمان بغداد - كه بعدا به نام پیمان مركزى یا سنتو (CENTO) مشهور شد - نمود.

علاوه بر این، منابع به امضاى یك قرارداد سرى نظامى بین آمریكا و ایران در سال 1959 اشاره دارند كه بر اساس آن آمریكا در صورت وقوع تجاوز به ایران به یارى ایران مى‏شتافت. (12)

اما هر چند تلاش‏هاى آمریكائیان در زمینه ایران، ظاهرا تحت عنوان كمك صورت مى‏گرفت، عملا ایران را به آمریكا وابسته كرد. همراهى و خود باختگى شاه و دولتمردان ایرانى نیز این روند را تشدید كرد.آمریكا از این وابستگى در زمینه‏هاى مختلف سیاسى، اقتصادى، نظامى و استراتژیك از ایران بهره مى‏برد: بر اساس دكترین نیكسون، ایران به ژاندارم آمریكا در منطقه تبدیل شد.قصد این دكترین ایجاد قدرتهاى منطقه‏اى براى حمایت از منافع بین المللى آمریكا و سایر كشورهاى غربى در مقابل روسها بود.در نتیجه، رئیس جمهور آمریكا - نیكسون - با فروش هر نوع تسلیحات مرسوم به ایران موافقت نمود.تا اواسط دهه 1350 ایران به بزرگترین خریدار تسلیحات آمریكایى تبدیل شده بود.از سال 1950 تا زمان سقوط شاه، ایران قرار دادهاى خرید تجهیزات و خدمات نظامى به ارزش حدود 20 میلیارد دلار با آمریكا امضا كرد.از سوى دیگر، آمریكا 40%سهام كنسرسیوم نفتى را بدست آورد و به اقسام سرمایه گذارى‏ها در ایران اقدام نمود.روابط اقتصادى بین ایران و آمریكا نیز این برداشت ایرانى‏ها را كه روابط ایران - آمریكا ماهیتا امپریالیستى است، تایید مى‏كرد.بعنوان مثال، براى هر دلارى كه ایران از تجارت با آمریكا بدست مى‏آورد دو دلار براى كالاهاى آمریكایى مى‏پرداخت.

علاوه بر اینها، آمریكا و سایر كشورهاى اردوگاه غرب دست‏شاه را در زمینه سركوبى مخافین نیز باز گذاشته، كمكهاى خود در این زمینه را نیز به عمل مى‏آوردند.

از میان تلاشهاى آمریكا در زمینه ایران - كه ایرانیان را به وابستگى شاه به آمریكا بیشتر از پیش معتقد مى‏ساخت - مى‏توان از درخواست آمریكا براى كسب مصونیت دیپلماتیك براى اتباع آمریكایى در ایران و تصویب آن كه مقابله شدید امام خمینى «ره‏» را به دنبال داشت، ورود هزاران متخصص نظامى آمریكایى و تنفر مردم از ارزش‏هاى جدیدى كه این افراد به‏كشور تزریق مى‏كردند و مداخله شاه در عمان (ظفار)، ارسال تجهیزات نظامى توسط شاه به مراكش، اردن، زئیر، درگیرى نظامى ایران در سومالى، عملیات نظامى علیه ناراضیان بلوچ در پاكستان و ارسال جتهاى فانتوم براى حفظ رئیس جمهور ویتنام جنوبى - و ان تیو - نام برد كه همه این مداخلات و درگیریهاى نظامى یا تجهیزات ارسالى به دستور آمریكا و در راستاى منافع بین المللى این كشور صورت مى‏گرفت.بدین ترتیب، به شاه به عنوان یك عنصر آمریكایى نگریسته مى‏شد.

روابط با اسرائیل و آفریقاى جنوبى

روابط شاه و اسرائیل یكى از عوامل مخالفت عمومى با رژیم شاه بود، بر خلاف نظر عموم مردم ایران و افكار عمومى در جهان عرب كه خواستار نابودى رژیم اسرائیل بودند، رژیم شاه روابطى گسترده با اسرائیل داشت.در یكى از منابع طرفدار رژیم شاه آمده بود: «هدف كنونى ناسیونالیسم عرب...نابود ساختن اسرائیل، گسترش پان عربیسم در منطقه خلیج فارس و سوسیالیزم رادیكال است. ناسیونالیسم عرب اغلب مخالفت‏با بیگانگان خصوصا بریتانیا و ایالات متحده را در بردارد.هیچیك از این مسائل با دكترین كنونى ایران...مطابقت ندارد» . (13)

بدین ترتیب، شاه 65%نفت مورد نیاز اسرائیل را تامین مى‏كرد.كالاهاى اسرائیلى به سوى ایران سرازیر بود.ساواك و موساد همكارى گسترده‏اى داشتند و آژانس یهود كه فعالیت عمده‏اش مهاجرت یهودیان به فلسطین است در تهران دفتر نمایندگى باز كرده بود.همچنین، مشهور است كه در جنگ سال 1967 هواپیماهاى آمریكایى در ایران فرود آمده، پس از تغییر رنگ و آرم به اسرائیل مى‏رفتند.

شاه علیرغم مخالفت‏هاى داخلى و جهانى و از آن جمله انتقاد نیم میلیارد نفر سكنه آفریقا، با رژیم نژاد پرست (آپارتاید) آفریقاى جنوبى نیز روابط حسنه داشت و 95%نفت مورد نیاز این رژیم را تامین مى‏كرد. (14)

بطور كلى، متهورانه‏ترین حملات علیه آمریكا و اسرائیل از طرف امام خمینى «ره‏» صورت مى‏گرفت.ایشان شدیدا و به طور مكرر در سخنرانى‏ها و اعلامیه‏هاى خود رژیم شاه را به دلیل وابستگى سیاسى، اقتصادى و نظامى به آمریكا و رابطه با اسرائیل مورد نكوهش قرار مى‏دادند (15).

پى‏نوشت‏ها:

(×) عضو هیئت علمى دانشكده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران.

1. نظر عمومى مردم بر این است كه مرگ مشكوك بسیارى از افراد صاحب نام مانند تختى، حاج آقا مصطفى خمینى و دكتر شریعتى توسط شاه صورت گرفته است.وزرا نیز اگر مى‏خواستند در قدرت بمانند باید از نظر فكرى خود را بى تفاوت مى‏كردند.

2. كلربریر، پیر بلانشه، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوى (تهران: كتاب سحاب)، ص 121.

3. مثلا هویدا به نفوذ هوشنگ انصارى وزیر دارایى و جمشید آموزگار وزیر كشور كه قرار بود رهبران دو جناح حزب رستاخیز باشند، حسادت مى‏ورزید.خود او دبیر كل موقت‏حزب شده بود.

4. سیروس پرهام، انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى (تهران: انتشارات امیر كبیر، 1357)، ص 26.

5. كلمه نخبه اصطلاحا درباره مفهوم حژخدب بكار مى‏رود كه در اینجا به معنى كسانى است كه اداره امور را بر عهده دارند.این واژه در معناى كلى خود روشنفكران و گروهاى فكرى را نیز شامل مى‏شود.

6. مهدى پرهام، فرهنگ سكوت، مجموعه سى مقاله (تهران، بى تا، 1357) ص ص 12- 11.

7. براى كسب اطلاعات مشروح درباره چگونگى تشكیل و سازماندهى ساواك و نقش آمریكا، انگلیس و اسرائیل در ایجاد آموزش آن رجوع كنید به حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (2 جلد، تهران: انتشارات روزنامه اطلاعات، 1370) جلد 1، ص ص 476- 381.

8. گارد شاهنشاهى كه در مركز آن سازمان افسران قرار داشت و مطمئن‏ترین نیروى نظامى شاه بود، بطور اخص حفاظت از شاه را بر عهده داشت.

9. حسین ارژنگى، غارتگرى در ایران (تهران: ناشر نویسنده، 1358) ص ص 26- 18 و 42- 40.

10. حاتم قادرى، تحلیلى از انقلاب اسلامى ایران (تهران: دفتر تحقیقات و برنامه ریزى درسى وزارت آموزش و پرورش، 1366)، ص ص 54- 53.

11.See Mohsen Nodjomi,Deictaorship and rise of popularMovement :the case of iran (ann arbor :u.m.i,1986) ,pp.178 -179.

12. سید جلال الدین مدنى، تاریخ سیاسى معاصر ایران (2 جلد، قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1361)، جلد 1، ص 176.

13. حافظ فرمانفرمائیان، تحلیل تاریخى سیاست‏خارجى ایران از آغاز تا امروز، ترجمه اسماعیل شاكرى (تهران: انتشارات مركز مطالعات عالى بین المللى دانشگاه تهران، 1355)، ص 62.

14. گ.ل.بوندارفسكى، تاریخ توسعه طلبى آمریكا در ایران (تهران: انتشارات آلفا، 1358)، ص 112.

15. به عنوان مثال رجوع كنید به: فلسطین و صهیونیزم (كلام امام)، دفتر نوزدهم (تهران: انتشارات امیر كبیر، 1363)، ص ص 63- 41.

حمید روحانى، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى (2 جلد، تهران: انتشارات راه امام، 1360)، ج 1، صفحات 413، 457، 692، 716، 726 و...