تبیان، دستیار زندگی
به محض اینكه رادیو را باز كردم، خبر شهادت رجایی و باهنر را اعلام كردند. هشتم شهریور 1360 شمسی من این خبر را شنیدم و قبل از اینكه دوباره به جلسه وزیر بروم، خبر را در بازار اعلام كردم. تمام مغازه ها تعطیل شد. مردم در كشمیر به خیابان ها ریختند و شروع به عزاد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بعد از شهادت رجایی و باهنر در كشمیر چه خبر بود؟


به محض اینكه رادیو را باز كردم، خبر شهادت رجایی و باهنر را اعلام كردند. هشتم شهریور 1360 شمسی من این خبر را شنیدم و قبل از اینكه دوباره به جلسه وزیر بروم، خبر را در بازار اعلام كردم. تمام مغازه ها تعطیل شد. مردم در كشمیر به خیابان ها ریختند و شروع به عزاداری كردند.


شهید رجایی و باهنر

سید قلبی حسین رضوی از جمله شخصیت هایی ست كه به رغم حضور در دستگاه دولتی كشمیر، به تبلیغ نهضت و افكار امام پرداخت و در این راه مشكلات فراوانی را نیز به جان خرید. وی در كتاب خاطرات خود تعریف می كند:

روزی یكی از وزیران كابینه ایالت كشمیر به نام غلام محمد شاه به نام غلام محمد شاه به منطقه «كارگل» آمده بود. چون من در وزارت اطلاع رسانی بودم، ماموریت ویژه داشتم كه او را همراهی كنم. در فرمانداری هیئتی بلندپایه با وزیر جلسه ای داشت كه فرماندار و مدیران ارشد فرمانداری منطقه نیز در آن شركت كرده بودند.

من چند لحظه به منزلم، كه خیلی نزدیك بود، رفتم. عشق و علاقه شدید و یكی از وظایف خودم می دانستم كه اخبار رادیو تهران را مرتب گوش كنم. به خصوص دو خبر را به هیچ وجه از دست نمی دادم: یكی خبر ساعت 2 بعد از ظهر تهران كه در كارگل ساعت چهار پخش می شد و یكی اخبار ساعت 12 شب كه به وقت محلی ساعت 2 بامداد بود. من مرتب اخبار را ضبط می كردم.

ساعت كاری ما در اداره از ساعت ده صبح تا چهار بعد از ظهر بود. آن روز چون وزیر آمده بود، ساعت كاری طولانی تر شد. من ساعت را نگاه كردم؛ نزدیك چهار بود. از جلسه بلند شدم و به منزل رفتم كه اخبار را گوش كنم. با خود گفتم دست كم عناوین اخبار را گوش كنم و بعد برگردم. به محض اینكه رادیو را باز كردم، خبر شهادت رجایی و باهنر را اعلام كردند. هشتم شهریور 1360 شمسی من این خبر را شنیدم و قبل از اینكه دوباره به جلسه وزیر بروم، خبر را در بازار اعلام كردم.

به محض اینكه رادیو را باز كردم، خبر شهادت رجایی و باهنر را اعلام كردند. هشتم شهریور 1360 شمسی من این خبر را شنیدم و قبل از اینكه دوباره به جلسه وزیر بروم، خبر را در بازار اعلام كردم.

بعد از اعلام خبر، خودم مستقیم به جلسه رفتم. به یكی از روحانیانی كه در آن جلسه بود، خبر را گفتم: رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به دست منافقان شهید شدند. بمب در دفتر ریاست جمهوری منفجر شده است و باهنر و رجایی هر دو شهید شده اند. این خبر را به آن روحانی گفتم و او سریع بلند شد و رفت به وزیر گفت. وزیر مشغول صحبت بود. به محض اینكه خبر را شنید، سریعا جلسه را تعطیل كرد.

در بازار نیز تمام مغازه ها تعطیل شد. مردم به خیابان ها ریختند و شروع به عزاداری كردند. صدای عزاداری تا جلسه ما هم رسید. وزیر از ماموران اطلاعاتی و پلیسی پرسید: «چه شده است؟» آنها به او خبر دادند كه بازار تعطیل شد. در آن هنگام وزیر جلسه را ترك كرد.

غوغایی به پا شد. مانند ایام عاشورا دسته های عزاداری در كارگل تشكیل و ماتم و عزاداری به پا شد. مردم مراسم ختم و عزاداری برگزار می كردند و آن روز همه جا تعطیل شد. شب، درباره شهادت شهید رجایی و باهنر اعلامیه تهیه كردیم و روز بعد نصب كردیم. مردم همه آگاه شدند. مراسم عزاداری برگزار كردند و تا سه روز مراسم ادامه داشت.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


*منبع: كتاب «خاطرات سید قلبی حسین رضوی كشمیری»، تدوین: رضا شیخ محمدی، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی