تبیان، دستیار زندگی
بلندای قامت شب در درازنای تاریخ ادبیات ایران، همواره شاعران موی و چشم سیاه دلدار و بلند ای شب هجران را به یلدا تشبیه کرده اند وگاه مبارزان را ه آزادی، اختناق، تاریکی و ستم ستمگران را بازهم به یلدا مثل می زدند. نظر به روی تو ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یلدا و بلندای قامت شب


در درازنای تاریخ ادبیات ایران، همواره شاعران موی و چشم سیاه دلدار و بلند ای شب هجران را به یلدا تشبیه کرده اند وگاه مبارزان را ه آزادی، اختناق، تاریکی و ستم ستمگران را بازهم به یلدا مثل می زدند.

نظر به روی تو هر بامداد نوروز یست               شب فراق تو هر گه که هست یلدا ئیست( سعدی)

یا یاد آسایش گیتی بزند بر دل ریش     صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود( سعدی)

آری که آفتاب مجرد به یک شعاع          بیخ کواکب شب یلدا برا فکند( خاقانی)

ولی شب یلدا در نظر عامه مردم نه آن چهره راز آلود عاشقانه را دارد و نه این صورت وحشتناک آزادی سوز و روشنایی گریز را. شب یلدا برای عموم مردم شبی است خوش که جمع صمیمی خانواده، با فال حافظ و گفتگوهای دلنشین و گاه مثنوی یا شاهنامه خوانی سپری می شود. شبی است ک مردم د ربلند ای آن آرزو می  کنند که عمری دراز ومهری فزون درکنار و بر یکدیگر داشته باشند.

همه بر عمر طولانی مراسمی  به نام شب یلدا وافقند می دانند که یکی از سنن به یادگارمانده از ایام کهن این ملت است. ولی ازکجا آغاز شده و چگونه بدین آیین آراسته ؟ نام یلدا که بر بعضی دختران می گذارند به چه معناست و ازکجا آمده؟ سعی داریم که به این سوالات دراین مقال پاسخ دهیم.

" یلدا و مراسمی که در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال برپا می کنند سابقه ای بسیار دراز داشته و ریشه این باور واعتقاد بر می گردد به گاه شماری و اندیشه هایی که ایرانیان مهری دین ( مهر پرست) از آن داشته اند."(1) باید متذکر شد که اقوامی که در گذشته های دور در ایران می زیستند پیش از ظهور زرتشت و گرویدن مردم ایران به این دین الهی، مهرپرست بودند. " مهر یا  میترا ، نام یکی از مورد توجه ترین و بزرگترین ایزدان هند و ایرانی است که در هزار و چهارصد سال پیش از میلاد (مسیح) یادش در سنگ نوشته ایی آمده است"(2) در ادبیات فارسی پس از اسلام مهر مترادف با خورشید تلقی شد. ولی ایزد مهر، ایزد خورشید نیست. " دراوستا مهر بزرگترین ایزدان است و درمقدمه " مهرپشت" آمده که اهورامزدا وی را دربزرگی و شکوه و توانایی هم قدر وهم سنگ خود آفرید . نام این ایزد در سانسکریتMitra در اوستا Mithra ودر پهلویMitr آمده است و  به معنی و مفهوم رابطه پیوندی است میان روشنایی محدث و نور و فروغ ازلی ، مهرخورشید نیست چنانکه بسیاری پنداشته اند. مهر فروغ و پرتو انوار خورشید است (گاه) مهربه معنی دوستی و محبت است به معنی پیشرو و دوستی و داور بزرگ می باشد."( 3 )

خداوندگاری به نام مهر یا میترا پس ازظهور زرتشت به آئین زرتشتی راه می یابد و از مقام خداوندگاری به مقام ایزدی تنزل می یابد " در اصطلاحات زرتشت همه خدایان مردود شناخته شدند و خداوند به نام اهورامزدا هستی بخش دانا- نامیده شد. لیکن پس از زرتشت دوباره یاد این خداوندگار بزرگ آریایی زنده شد."( 4)

از سوی دیگر نشانه های مهرپرستی تنها درمیان هند و آریایی ها دیده نمی شود. طی جنگ های روم باستان وایران آیین مهر پرستی توسط سربازان رومی به اروپا انتقال یافت.

" 21 دسامبر را که برابر با اول دی ماه بود هنگامیکه آیین مهرپرستی همگانی شده بود بعنوان روز تولد مهر یا میترای شکست ناپذیر جشن می گرفتند . اما در سده چهارم میلادی براثر اشتباهی که در کبیسه ( محاسبه سالهای کبیسه ) شد تولد مهر نجات بخش یا مسیحای منجی در 25 دسامبر افتاد و از آن پس تثبیت شد. تا آن زمان تولد عیسای مسیح در6 ژانویه جشن گرفته می شد. اما دین اغلب رومیان و کشورهای اروپا آیین مهر و میترا بود...

متولیان کلیسا چون نتوانستند به برانداختن جشن تولد میترا در 25 دسامبر غلبه کنند همان روز را زایش عیسی مسیح اعلام کردند."( 5)

و این چنین واژه یلدا توسط مسیحیان  سریانی به ایران آورده شد. ولی دراصل این واژه و نماد آن با مسیحیت بی ارتباط است و ازهمان آیین  مهر پرستی سرچشمه می گیرد ، روز اول دی بر اساس باور میتراپرستان جشن ظهور میتراست و خواهیم دید که بی ارتباطی هم نیست . میترا خدای روشنایی و نور است " مردم عهود دور و گذشته که پایه زندگی شان بر کشاورزی و چوپانی قرارداشت روشنی ، روز، تابش خورشید و اعتدال هوا (را) مظاهر نیک و موافق وایزدی ( می دانستند) . تاریکی، شب، سرما را نیز از اعمال اهریمن می پنداشتند. ( آنان) در طول سال دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و بلندترین شبها شب اول زمستان یعنی نخستین شب دی ماه است. اما بلافاصله پس از این بلندترین شب سال، روزها به تدریج بلند تر و شب ها کوتاهتر می شود. خورشید هرروز بیشتر در آسمان می پاید و نورو گرمی نثارمی سازد و به همین جهت آن شب را یلدا نامیدند. یعنی تولد و زایش خورشید شکست ناپذیر"( 6)

بشر گذشته های دور مقهور طبیعت بود، دست طبیعت به یک آن می توانست  با صاعقه ، زندگی او را به آتش کشد و با یک تکان زلزله او را از هستی ساقط نماید. بارش های سیل آسا زندگی او را بروبد و بشوید و با ریزش برف های سنگین او را در زیر تل انبوهی از سردی برف مدفون سازد. انسان گذشته های دور از خلق ایزدان برای هر یک از چهره های طبیعت و قربانی کردن به پیشگاه آنان، ایمنی خود را هدف قرار داده بود. چرا که از طبیعت می هراسید و از آن بیمناک بود. از اینرو گرمی خورشید و تابش آفتاب را پاس می داشت. شبی را که پس ازآن ، روزها به درازی می روند و شب شوم و تاریکی بد یمن را به کوتاهی می کشاند، پاس می داشت و ارج می نهاد. انسان عهد باستان ایرانیان از اینرو که شب را از مظاهر اهریمن یا نیروهای  آسیب رسان طبیعت می دانستند .  " در شب یلدا یا تولد خورشید جهت رفع این نحوست آتش می افروختند ، گرد هم جمع می شدند ، خوان ویژه می گستردند ، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند. این سفره جنبه دینی داشت و مقدس بود از ایزد خورشید و روشنایی برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک در سفره تمثیلی از آن بود که بهار و تابستان پر برکت در بیش داشته باشند. همه شب را در پرتو چراغ  و نور آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد"( 7)

واینک ما با آئینی همراهیم که عمری بیش از 3500 سال دارد وتوانسته خود را با ادیان متفاوتی از قبیل زرتشت، مسیحیت واسلام در آمیزد. یک مسلمان ،در این شب به یکی از سنن رسول اکرم (ص) یعنی صله ارحام می پردازد و به دیدار بزرگان و اقوام می شتابد ، چنین رسمی در میان هموطنان زرتشتی هم وجود دارد . مسیحیان این شب را با اختلافی 4 روزه به 25 دسامبر منتقل کرده به نام میلاد مسیح آن را جشن می گیرد درحالیکه روز میلاد میترایی شکست ناپذیر است.

به هر صورت چهره دهشتناک شب یلدا که اهریمنی بود و پس ازبلندای  آن میترا زاده می شد برای انسان امروز بی معناست و فقط شب یلدا شبی است خوش که می توان در کنار اعضای خانواده آن را شیرین تر یافت و با شعرخوانی و شادی آفرینی بسر کرد.

پی نوشت :

1- رضی هاشم . گاه شماری جشنهای ایران باستان بهار 1371 – ص 538

2- همان ص 487

3- همان ص 489

4- همان ص 499

5- همان ص 2 و 541

6- همان ص 538

7- همان ص 540