ماجرای قرآنی ام عقیل و فرزندش
ام عقیل زنى بادیهنشین بود. اسلام را با جان و دل پذیرفته و با ایمان راستین به قوانین آن عمل مىکرد. این زن پسرى داشت به نام "عقیل" که شترانشان را به چرا مىبرد. روزى دو میهمان به خانهاش وارد شدند. ضمن پذیرایى از میهمانان برایش خبر آوردند که ... بقیه ماجرا را از زبان یکی از میهمانان بشنوید:
... من و دوستم در بیابانی گم شدیم. راه به جایی نمیبردیم. پناهگاهی را جستجو میکردیم تا کمی استراحت کنیم. در سمت راست خود با خیمهای روبرو شدیم، به سویش رفتیم و سلام کردیم. زنی از داخل خیمه سلام ما را جواب داد و گفت: چند لحظه رویتان را بر گردانید تا بتوانم خود را برای انجام وظیفه آماده کنم. ما چنین کردیم. فرشی ساده انداخت و گفت: بنشینید تا فرزندم بیاید.
ساعاتی آنجا نشستیم. زن که هر چند لحظه یک بار، در خیمه را بالا میبرد و به انتظار دیدن فرزندش، انتهای بیابان را نگاه میکرد، یک باره گفت: سواری میاید. خدا قدمش را مبارک فرماید!
کمی که سوار نزدیک شد، گفت: شتر مرکب فرزند من است، ولی شتر سوار کس دیگری است. وقتی سوار، نزدیک زن رسید، گفت: ای امّ عقیل، خدا به شما در مورد فرزندتان عقیل پاداش دهد.
او پرسید: وای مگر فرزندم چه شده؟ آیا مرده است؟ مرد گفت: بله.
ام عقیل دوباره پرسید: چگونه مرد؟ پاسخ داد: شترهایم به هم ریختند، برای خوردن آب به یکدیگر فشار وارد کردند و فرزند شما را در چاه انداختند.
زن با آرامشی خاص گفت: اکنون من مهمان دارم. پیاده شو و از آنها پذیرایی کن!
پیرزن گوسفندی آورد و مرد آن را سر برید. مادر داغدیده برایمان غذایی ترتیب داد و ما در حالی که از صبر زن حیرت زده بودیم، شروع به خوردن کردیم.
وقتی غذا تمام شد، ام عقیل نزد ما آمد و گفت: آیا در میان شما کسی هست که از کتاب خداوند چیزی به نیکویی بداند؟ پاسخ دادم: بله میدانم.
از من خواست: برایش ایاتی بخوانم که او را در غم مرگ فرزندش آرام کند، گفتم: خدای عزّوجلّ میفرماید:
…و بشّر الصّابرین الّذین إذا اصابتهم مصیبة قالوا انّا للّه و انّا الیه راجعوناولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمة و اولئک هم المهتدون؛ به شکیبایانی مژده ده که وقتی به آنها غمی میرسد، گویند: ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم. بدرود و رحمت پروردگارشان بر آنها باد و همینها هدایت یافتگانند. (سوره بقره، آیه 155157)
مادر داغدیده گفت: ترا به خدا اینها کلام خدا و آیات قرآنی است؟
گفتم: به خدا سوگند، اینها در کتاب خدا و کلام پروردگار میباشد که بر قلب پیامبر (ص) نازل شده است. پس از نزد ما خداحافظی کرد، به نماز ایستاد و چنین دست به دعا برداشت:
«خدایا، هر چه گفتی، انجام دادم (صبر پیشه کردم و به تو اعتماد نمودم) من به فرمان تو عمل کردم، تو نیز به وعدهات عمل کن و پاداشی را که وعده دادهای محقق فرما! اگر در دنیا کسی برای کسی میماند، با خود میگفتم، فرزندم برای بر آوردن نیازهایم میماند….»
ما از آنجا رفتیم، در حالی که میگفتیم: زنی کاملتر از او ندیدهایم. (لئانی الاخبار ج 1 ص 305)
راستی قرآن چه نفوذی بر دلهای آماده دارد؟
زنی بادیه نشین که تنها امیدش به فرزندی کارساز و مشکل گشاست، در غم از دست دادن او، با شنیدن آیهای، اینگونه شکیبایی و استقامت میکند، ولی در روزگار ما این آیه در مجالس ختم قرائت میشود و بر قلب برخی صاحبان عزا هیچ اثری نمیگذارد. چرا چنین است؟
پاسخ این است که قرائت و شنیدن چیزی است و تدبر در آیات، چیز دیگر!
افلا یتدبّرون القرآن… (سوره نساء، آیه 82)
فرآوری: شبکه تخصصی قرآن تبیان
منابع:
1. مجله بشارت، شماره 70
2. خرد و سپاه او، ص 344.