تبیان، دستیار زندگی
جو حاكم در دوران حكومتهاى بنى‏امیه و بنى عباس و نظیر آنها سبب گردید كه بسیارى از حقایق اسلامى به دست فراموشى سپرده شود و در میان مسلمانان ترویج نشود و در مقابل بسیارى از چیزها كه در مسیر سیاست آنها قرار مى‏گرفت ‏به وجود آم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

موعود آخرالزمان از دیدگاه مذاهب



جو حاكم در دوران حكومتهاى بنى‏امیه و بنى عباس و نظیر آنها سبب گردید كه بسیارى از حقایق اسلامى به دست فراموشى سپرده شود و در میان مسلمانان ترویج نشود و در مقابل بسیارى از چیزها كه در مسیر سیاست آنها قرار مى‏گرفت ‏به وجود آمد و تبلیغ شد. نظیر مساله جبر، خلق قرآن و امثال آنها.

جلال‏الدین عبدالرحمان سیوطى (1) در حالات « یزید بن عبدالملك بن مروان‏» كه بعد از «عمر بن عبدالعزیز» به حكومت رسید مى‏نویسد: او چون خلافت را به دست گرفت، گفت: مانند عمربن ‏عبدالعزیز رفتار كنید، اطرافیان او چهل نفر شیخ (عالم دربارى) را پیش او حاضر كردند و همه آنها شهادت دادند كه بر خلفا حساب و عذابى نیست! و او بعد از چهل روز از خلافتش ( از عدالت و تقوا به ظلم و بى ‏بند و بارى) برگشت .

« زمانى كه منصور عباسى از مالك بن انس امام مذهب مالكى خواست كتاب «موطا» را بنویسد تا مردم را بر فقه او وادار نماید، با او شرط كرد كه باید در كتابت از على بن ابى‏طالب (ع) حدیثى نقل ننمایى! و نیز (2) به او گفت: از «شواذ بن مسعود» و «شدائد بن عمر» و رخصتهاى «ابن عباس‏» اجتناب كن. به هر حال در اثر جریان هاى اشاره شده و (3) انزواى امامان، و شهادت، تبعید و زندانى شدن آنها و مخالفت صد درصد خلفا با مطرح شدن اهل ‏بیت (ع) سبب گردید كه مساله مهدویت در میان برادران اهل سنت ‏به دست فراموشى سپرده شود و این مقدار كه در كتاب ها نقل شده و محفوظ مانده از كرامات بلكه از معجزات است كه خداوند خواسته است‏ حجت ‏بر همه اهل اسلام تمام شود. امروز كه وضع زمان عوض شده امید است دانشمندان اسلامى این حقایق را ترویج داده و وظیفه الهى خویش را در رابطه با این حقیقت ادا نمایند.

با توجه به آنچه گذشت در این مقاله سعى شده است كه با استفاده از منابع اهل سنت اثبات شود كه شیعه و اهل سنت درباره امام زمان (ع) متفق‏القول‏اند  و وحدت نظر دارند. به عبارت دیگر:

اهل سنت نیز مانند شیعه مى‏گویند: مهدى موعود (ع) فرزند نهم امام حسین و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى(ع) است و در سال 255 هجرى در شهر سامرا از مادرى به نام نرجس متولد شده است و در آخرالزمان ظهور كرده و حكومت جهانى واحدى تشكیل خواهد داد.

پس به طور خلاصه مى‏توان گفت در این مقاله در ضمن دو گفتار دو مطلب اساسى به اثبات مى‏رسد: در گفتار اول اثبات مى‏شود: مهدى موعود «كه آمدنش به طور متواتر از رسول ‏الله (ص) نقل شده، فزرند نهم امام حسین و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسكرى است و یك شخص مجهول و نامعلومى نیست.

در گفتار دوم با بررسى اقوال تنى چند از بزرگان اهل سنت كه همه آنها ولادت امام زمان (ع) را نوشته و ولادت او را به طور قطع و یقین بیان داشته‏اند معلوم مى‏شود كه شهرت عدم ولادت آن حضرت و نسبت مجهول بودنش بى‏اساس بوده است.

چنانكه گفته شد همه مطالب بدون استثناء از كتب برادران اهل سنت جمع آورى شده و نگارنده از این كار علتی را داشته است و آن این است كه  برادران اهل سنت موقع مطالعه آن عذرى نیاورند و نگویند كه این مطالب در كتاب هاى ما نیست. البته این مسئله به نوعی باعث نزدیك شدن اهل سنت و شیعه نسبت ‏به یكدیگر خواهد گردید.


مهدى شخصى ، نه مهدى نوعى

برادران اهل سنت در رابطه با مهدى موعود « مى‏گویند: ما به مهدى نوعى عقیده داریم. به عبارت دیگر ما منكر موعود نیستیم . احادیثى كه از رسول خدا(ص) درباره او صادر شده مورد قبول ماست ولى مى‏گوییم، او هنوز متولد نشده و معلوم نیست چه كسى است. اما در آینده متولد مى‏شود و بعد از بزرگ شدن قیام مى‏كند و حكومت جهانى واحد تشكیل مى‏دهد. او از نسل فاطمه و از فرزندان حسین (ع) است. (4)

مثلا شبراوى شافعى در الاتحاف (5) مى‏گوید: شیعه عقیده دارد مهدى موعود كه احادیث صحیحه در رابطه با او وارد شده، همان پسر حسن عسكرى خالص است و در آخرالزمان ظهور خواهد كرد ولى صحیح آن است كه او هنوز متولد نشده و در آینده متولد شده و بزرگ مى‏شود و او از اشراف آل البیت الكریم است.»

«ابن ابى الحدید» در شرح نهج‏البلاغه (6) ذیل خطبه‏16 مى‏گوید:

" اكثر محدثین عقیده دارند مهدى موعود از نسل فاطمه (ع) است و اصحاب ما معتزله آن را منکر نیستند و در كتب خود به ذكر او تصریح كرده‏اند و شیوخ ما به او اعتراف كرده‏اند. فقط فرق آن است كه او به عقیده ما هنوز متولد نشده و بعدا متولد خواهد گردید."

ناگفته نماند كه اهل سنت‏ بر این گفته خود دلیلى از احادیث ‏یا آیات نیاورده‏اند. فقط شهرتى است كه در میان ایشان به وجود آمده است و این از نتایج منزوى شدن اهل بیت(ع) و برگشتن خلافت اسلامى از آنهاست چنان كه در مقدمه مقاله به آن اشاره شد. وانگهى احادیث منقوله در كتب اهل سنت عیناً عقیده شعیه را مى‏رساند و در آن احادیث مى‏خوانیم كه مهدى موعود(ع) دوازدهمین امام از ائمه دوازده‏ گانه و نهمین فرزند امام حسین(ع) و چهارمین فرزند امام رضا(ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى(ع) است.

و نیز روایات اهل سنت مى‏گویند كه آن حضرت در سال 255 هجرى در نیمه ‏شعبان در شهر سامرا از مادرى به نام نرجس به دنیا آمده است. بنابراین شیعه و اهل سنت در مهدى موعود شكى ندارند و هر دو عقیده به مهدى شخصى دارند. منتها دوران هاى تاریك و انزواى اهل بیت و عصر حكومت ‏سیاه بنى‏امیه و بنى‏عباس مانع از آن شد كه اهل سنت چیزى را كه در كتاب هاى خود نوشته و نقل كرده‏اند در میان خود شهرت بدهند و مانند شیعه منتظر آمدن مهدى شخصى (ع) باشند.

ما اینك بعضى از دلایلى را كه دلالت ‏بر مهدى شخصى دارند از كتب برادران اهل سنت نقل كرده و درباره آنها توضیح مى‏دهیم:

1- محمد صالح حسینى ترمذى حنفى از سلمان فارسى نقل كرده مى‏گوید:

«دخلت على النبى (ص) فاذا الحسین على فخذه و هو یقبل عینیه و فاه و یقول: انت ‏سید ابن سید انت امام ابن امام، انت ‏حجة ‏ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبك تاسعهم قائمهم.» (7)

« داخل محضر رسول خدا(ص) شدم ناگاه دیدم كه حسین (ع) بر روى زانوى آن حضرت است. حضرت چشم ها و دهان حسین را مى‏بوسید و مى‏فرمود: تو آقایى فرزند آقایى، تو امامى، پسر امامى، تو حجتى فرزند حجتى. پدر نُه ‏نفر حجتى از صلب تو كه نهمین نفر آنها قائم آنهاست.

این حدیث‏ شریف صراحت دارد در این كه مهدى موعود (ع) نهمین فرزند امام حسین (ع) است، بنابراین متولد هم شده است. پس نمى‏شود گفت معلوم نیست مهدى چه كسى است و هنوز متولد نشده است.

«عبدالله بسمل‏» نیز همین حدیث را عینا نقل كرده است. (8)

2- «ابوالموید موفق خوارزمى حنفى ‏» (متوفاى 568) آن را با كمى تفاوت از « سلیم بن قیس‏» از «سلمان محمدى‏» چنین نقل مى‏كند:

«قال دخلت على النبى (ص) و اذا الحسین على فخذه و هو یقبل عینیه و یلثم فاه و یقول انك سید ابن سید ابوسادة انك امام ابن امام ابوالائمة، انك حجة ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبك تاسعهم قائمهم. (9)

« مهدى موعود (ع) در كلام رسول خدا(ص) به احسن وجه تعیین شده و آن نهمین فرزند امام حسین (ع) است.»

3- حافظ شیخ سلیمان حنفى قندوزى حدیث فوق را در ینابیع ‏المودة باب 54 ص 168 و نیز در باب‏56 ص 258 از كتاب مودة القربى تالیف سید على بن شهاب همدانى شافعى (متوفاى‏786) نقل كرده است و نیز در باب‏77 ص 445 باز از مودة ‏القربى و در باب 94، ص 492 از خوارزمى به دو سند از سلمان فارسى و امام سجاد (ع) از پدرش امام حسین (ع) نقل كرده كه دومى چنین است:

«عن على بن الحسین عن ابیه الحسین بن على: دخلت على جدى رسول ‏الله (ص) فاجلسنى على فخذه و قال لى: ان الله اختار من صلبك یا حسین تسعة ائمة تاسعهم قائمهم و كلهم فى‏الفضل و المنزلة عندالله سواء.»

«امام مى‏فرماید: به محضر جدم رسول ‏الله (ص) داخل شدم مرا روى زانوى خویش نشانید و فرمود خداوند از صلب تو نُه نفر امام اختیار كرده كه نهمین آنها قائم آنهاست و همه در فضیلت و مقام پیش خداوند یكسانند.»

بنابراین مهدى(ع) یك مهدى معین و نهمین فرزند امام حسین (ع) است.

ناگفته نماند كه كتاب «مودة ذوى‏القربى‏» تالیف سید على بن شهاب همدانى شافعى (متوفاى‏786) حاوى چهارده فصل است كه شیخ سلیمان حنفى همه آن كتاب را در «ینابیع ‏المودة‏» آورده و آن را باب پنجاه و ششم این كتاب قرار داده است و در فصل دهم تحت عنوان «المودة العاشرة فى عدد الائمه و ان المهدى منهم‏» حدیث مبارك فوق را چنان كه گفته شد - در ص 258 از سلیم بن قیس هلالى از سلمان فارسى از رسول‏ الله (ص) نقل كرده است.

پس بنابر آنچه ما به دست آورده‏ایم حدیث فوق در كتاب هاى «مقتل خوارزمى‏» در « ارجح‏ المطالب‏»، «مناقب مرتضوى‏»، «مودة ذوى ‏القربى‏» و «ینابیع المودة‏» نقل شده است و دلالت ‏بر مهدى شخصى دارد یعنى مهدى موعود (ع) فرزند نهم امام حسین(ع) است.

4- حموئى جوینى شافعى از عبد الله بن عباس نقل كرده كه گفت:

«سمعت رسول الله (ص) یقول انا و على و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون‏.» (10)

«شنیدم كه حضرت مى‏فرمود من، على، حسن، حسین، و نُه نفر از فرزندان حسین همه پاك شده از طرف خدا و معصوم هستیم.‏»

و نیز همین حدیث را از اصبغ بن نباته از عبدالله بن عباس نقل كرده است (11) وهمچنین در « ینابیع المودة‏» (12) از كتاب «مودة القربى‏» (مودت دهم) و از فرائدالسمطین (13) نقل شده است.

از این حدیث نیز روشن مى‏شود كه مهدى موعود (ع) فرزند نهم امام حسین(ع) است و اگر بگویند چه مانعى دارد كه فرزند امام حسین باشد ولى بعدا در آخرالزمان متولد شود؟! مى‏گوییم به قرینه روایات گذشته و روایات آینده، نه نفر پشت ‏سر منظورند. یعنى امام دوازدهم، فرزند نهم امام حسین(ع) است.

5 - شبراوى شافعى مصرى (متوفاى 1172) در كتاب «الاتحاف بحب‏الاشراف‏» (14) و ابن صباغ مالكى در «فصول المهمة‏» (15) نقل مى‏كنند كه: دعبل ‏بن ‏على ‏خزاعى مى‏گوید: چون به محضر حضرت رضا(ع) رسیدم و در ضمن قصیده خود این دو شعر را خواندم كه:

خروج امام لا محالة خارج یقوم على اسم الله و البركات یمیز فینا كل حق و باطل و یجزى على النعماء النقمات.

حضرت رضا (ع) با گریه سرش را بلند كرد و فرمود: اى دعبل! در این دو شعر جبرئیل به زبان تو سخن گفته است آیا مى‏دانى آن امام كدام است كه قیام مى‏كند؟ گفتم : نمى‏دانم، فقط شنیده‏ام كه امامى از شما اهل بیت قیام كرده زمین را پر از عدل خواهد كرد.

« فقال: یا دعبل الامام بعدى محمد ابنى و بعده على ابنه و بعده ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة‏ القائم المنتظر فى غیبة المطاع فى ظهوره و لو لم یبق من ‏الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلك الیوم حتى یخرج فیملاء الارض عدلا كما ملئت جورا.»

«اى دعبل! امام بعد از من پسرم محمد و بعد از او پسر اوست و بعد از او حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم منتظر است. در غیبت مورد اطاعت‏ خواهد بود و در وقت ظهورش اگر از عمر دنیا نماند مگر یك روز، خدا آن روز را بلند خواهد كرد تا خروج نموده و زمین را پر از عدل و داد گرداند همانطور كه از ظلم  پر شده باشد.»

شایان ذكر است كه این حدیث را شیخ‏الاسلام حموئى در فرائدالسمطین از ابوالصلت عبدالسلام هروى (16) و حافظ قندوزى حنفى از فوائد حموئى شافعى (17) نقل كرده است.

6- شیخ‏الاسلام حموئى جوینى شافعى در فرائد السمطین (18) از حسین بن خالد نقل كرده كه [امام] على ‏بن ‏موسى‏ الرضا(ع) فرمود كسى كه ورع ندارد، دین ندارد و كسى كه تقیه ندارد ایمان ندارد و «ان اكرمكم عندالله اتقیكم‏» یعنى عمل كننده‏تر به تقیه. گفته شد یابن رسول‏ الله تا كى تقیه كنیم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم و آن روز خروج قائم ماست هر كسى تا قبل از خروج قائم تقیه را ترك كند از ما نیست.

« گفته شد یابن رسول‏الله كدام یك از شما اهل بیت، قائم است؟ فرمود: فرزند چهارم من. خداوند به وسیله او زمین را از هر ظلم پاك و از هر ستم خالى مى‏گرداند. او همانست كه مردم در ولایت وى شك كنند و او صاحب غیبت است و چون خروج كند زمین با نورش روشن مى‏گردد.»

او همانست كه زمین براى وى پیچیده شود و براى وى سایه‏اى نباشد و او همان است كه منادى درباره وى از آسمان ندا مى‏كند. ندایى كه خدا آن را به گوش همه اهل زمین مى‏رساند. منادى مى‏گوید: بدانید حجت ‏خدا در نزد كعبه ظهور كرده تابع او شوید كه حق در او و با اوست و آن است قول خداى عزوجل كه مى‏فرماید:

«ان نشا ننزل علیهم من‏السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین.‏» (19)

این حدیث نیز مانند حدیث ‏سابق دلالت ‏بر مهدى معین دارد.

حافظ قندوزى همین حدیث را از فرائد السمطین نقل كرده و مى‏گوید:

« قال الشیخ المحدث الفقیه محمد بن ابراهیم الجوینى الحموئى الشافعى فى كتابه فرائد السمطین عن دعبل الخزاعى ... » (20)

7- ابن صباغ مالكى در «الفصول ‏المهمه‏» (21) كه آن را در معرفت ائمه نگاشته است مى‏گوید:

«و روى ابن‏ الخشاب فى كتابه موالید اهل بیت ‏یرفعه بسنده الى على ‏بن ‏موسى‏الرضا(ع) انه قال: الخلف الصالح من ولد ابى محمد الحسن بن على و هو صاحب الزمان القائم المهدى‏.»

«ابن خشاب ابومحمد عبدالله بن احمد بغدادى در كتاب خود كه سندش را به امام رضا(ع) رسانده كه آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدى موعود) از فرزندان ابى محمد حسن بن على عسكرى است و او صاحب الزمان و قائم مهدى است.‏»

8 - شیخ الاسلام حموئى شافعى در فراید السمطین (22) و موفق بن احمد خوارزمى حنفى در كتاب «مقتل ‏الحسین‏» (23) (ع) نقل مى‏كنند از ابى‏سلمى كه شترچران رسول خدا(ص) بود (24) مى‏گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم كه مى‏فرمود: در شب معراج از خداى جلیل خطاب آمد: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه‏» (25)

گفتم: «والمومنون‏» خطاب رسید: راست گفتى اى محمد ، كدام كس را در میان امت‏ خود گذاشتى؟ گفتم: بهترین آنها را خطاب رسید: على ‏بن‏ابى‏طالب را؟ گفتم: آرى پروردگارا! خطاب رسید: یا محمد! من توجه كردم به زمین، توجه كاملى و تو را از اهل زمین اختیار كردم. نامى از نامهاى خود را براى تو مشتق كردم. من یاد نمى‏شوم، مگر آن كه تو هم با من یاد شوى. منم محمود و تویى محمد.

بعد دفعه دوم به زمین نظر كردم از آن «على‏» را برگزیدم و نامى از نام هاى خود براى او مشتق كردم و منم اعلى و اوست على یا محمد! من تو را و على ، فاطمه و حسن، حسین و امامان از فرزندان حسین را از شبح نور آفریدم (26) و ولایت ‏شما را بر اهل آسمان ها و زمین عرضه كردم . هر كه قبول كرد در نزد من از مؤمنین است و هر كه انكار نمود نزد من از كفار است. اى محمد! اگر بنده‏اى از بندگان من مرا عبادت كند تا از كار افتد و یا مانند مشك خشكى گردد. پس در حال انكار ولایت ‏شما پیش من آید ، او را نمى‏آمرزم تا اقرار به ولایت ‏شما كند. اى محمد! آیا می خواهى اوصیاى خود را ببینى؟ گفتم: آرى بار خدایا، خطاب آمد: به طرف راست عرش خدا بنگر:

« من به طرف راست عرش خدا نگاه كردم ناگاه دیدم: على، فاطمه، حسن، حسین، محمد بن على ، باقر، جعفربن محمد صادق، موسى بن جعفر كاظم، على بن موسى‏الرضا، محمد بن على جواد، على بن محمد هادى، حسن بن على عسكرى و مهدى در دریایى از نور ایستاده و نماز مى‏خوانند و مهدى در وسط آنها مانند ستاره درخشانى بود. خدا فرمود: اى محمد ! اینها حجت ها هستند، و مهدى منتقم عترت توست. به عزت و جلال خودم قسم او حجتى است كه ولایتش بر اولیاى من واجب است و او انتقام گیرنده از دشمنان من است.‏»

حافظ حنفى قندوزى، این حدیث ‏شریف را در «ینابیع المودة‏» (27) از خوارزمى نقل كرده‏ و مى‏گوید: حمویى نیز در فرائد آن را نقل كرده است و در ینابیع به جاى « والمهدى‏» عبارت « و محمد المهدى بن الحسن‏» آمده است. این حدیث گذشته از دلالت ‏بر مهدى شخصى حاوى اسامى مبارك همه امامان صلوات ‏الله علیهم اجمعین است.

9- «موفق بن احمد خوارزمى‏» در «مقتل الحسین‏» (28) و «شیخ الاسلام حمویى شافعى‏» در «فرائدالسمطین‏» (29) «سعید بن بشیر» از على ابن ابى‏طالب(ع) نقل كرده‏اند كه فرمود:

قال رسول‏الله (ص) انا واردكم على الحوض و انت ‏یا على‏الساقى و الحسن الرائد (30) والحسین الامر و على‏ بن الحسین الفارط و محمد بن على‏الناشر و جعفر بن محمد السائق و موسى بن جعفر محصى المحبین و المبغضین و قامع المنافقین و على بن موسى معین المؤمنین و محمد بن على منزل اهل الجنة فى درجاتهم و على بن محمد خطیب شیعته و مزوجهم الحور العین والحسن بن على سراج اهل‏الجنة یستضئون به والمهدى شفیعهم یوم ‏القیامة حیث لایاذن ‏الله الا لمن یشاء و یرضى‏.»

من پیشتر از شما وارد (31) حوض كوثر مى‏شوم تو یا على ساقى كوثر هستى و حسن مدیر آنست ، حسین فرمانده آن مى‏باشد، على بن الحسین پیشرو بر دیگران در رسیدن به آن، امام باقر مقسم آن، جعفر صادق سوق ‏دهنده به آن ، موسى بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و زایل ‏كننده منافقان، على بن موسى یار مؤمنان، محمد بن على جواد نازل كننده اهل بهشت در درجاتشان و على بن محمد هادى، خطیب شیعه و تزویج كننده حورالعین به آنهاست، حسن بن على عسكرى چراغ اهل بهشت است. مردم از روشنایى آن روشنایى مى‏گیرند و مهدى موعود شفاعت كننده آنهاست در مكانى كه خدا اجازه شفاعت نمى‏دهد مگر به كسى كه بخواهد و از او راضى باشد.»

این حدیث مبارك نیز كه برادران اهل سنت ‏به صورت قبول، آن را نقل كرده‏اند حاوى نام هاى پاك دوازده امام است.

10- حافظ سلیمان قندوزى از جابربن یزید جعفى نقل كرده مى‏گوید: شنیدم جابر بن عبدالله انصارى مى‏گفت: رسول خدا(ص) به من فرمود:

« یا جابر! ان اوصیایى و ائمة المسلمین من بعدى اولهم على، ثم‏الحسن، ثم الحسین، ثم على بن الحسین، ثم محمد بن على المعروف بالباقر ستدركه یا جابر فاذا لقیتة فاقرئه منى‏السلام، ثم جعفربن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم على بن موسى، ثم محمد بن على، ثم على بن محمد، ثم الحسن بن على، ثم القائم، اسمه اسمى و كنیه كنیتى ابن الحسن بن على ذاك الذى یفتح ‏الله على یدیه مشارق الارض و مغاربها ذاك ‏الذى یغیب عن اولیائه غیبة لایثبت على القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان.‏» (32)

«اى جابر! اوصیاى من و امامان مسلمین بعد از من اول آنها على بن ابى‏طالب است. بعد از او حسن، بعد از او حسین، بعد از او على بن حسین، بعد از او محمد بن على معروف به باقر. اى جابر! تو او را درك خواهى كرد و چون به خدمتش رسیدى سلام مرا برسان، بعد از او جعفر بن محمد، بعد از او موسى‏ بن جعفر، بعد از او على بن موسى، بعد از او محمد بن على، بعد از او على بن محمد، بعد از او حسن بن على، بعد از او قائم آل محمد كه نامش نام من و كنیه‏اش كنیه من است پسر حسن بن على، او همانست كه خدا با دست وى شرق و غرب زمین را فتح مى‏كند، او همانست كه از دوستان خویش مدت زیادى غایب مى‏شود، تا حدى كه در اعتقاد به امامت او باقى نمى‏ماند مگر آنان كه خداوند قلوبشان را با ایمان امتحان كرده است‏.»

جابر مى‏گوید: گفتم یا رسول‏الله! آیا مردم در زمان غیبت از وجود وى منتفع مى‏شوند؟ فرمود: آرى به خدایى كه مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غیبت از نور ولایتش روشنایى مى‏گیرند. چنان كه مردم از آفتاب بهره مى‏برند با آن كه زیر ابرهاست. اى جابر! این كه گفتم از مكنونات سّر خداست و از علم مخزون خدا مى‏باشد آن را اظهار مكن مگر به كسى كه اهلیت دارد.

در اینجا به دلیل ضیق مجال به ذكر موارد یاد شده اكتفا كرده و طالبان را براى مطالعه بیشتر در این زمینه به كتاب «اتفاق در مهدى موعود» از على اكبر قرشى  ارجاع مى‏دهیم.


پى نوشت ها:

1- جلال‏الدین عبدالرحمان سبوطى، تاریخ الخلفاء، ص‏246.

2- امام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 2، ص 555، به نقل از مقدمة البیض ابن عبدالبر، ص‏9.

3- مقدمه موطا، ص 12، از عبدالوهاب و عبداللطیف .

4- منظور ما از«مهدى نوعى‏» همین است و گرنه اهل سنت نیز آن حضرت را فاطمى و حسینى مى‏دانند.

5 - بشراوى، الاتحاف، باب خامس، ص 180 ذیل فصل الثانى عشر من‏الائمه ابوالقاسم محمد.

6- ابن ابى الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص 281.

7- محمد صالح حسینى ترمذى، مناقب مرتضوى، باب دوم، ص‏139.

8- عبدالله بسمل، ارجح المطالب فى عد مناقب اسدالله الغالب، ط لاهور، در باب منحصر بودن امامت در دوازده نفر، ص‏436.

9- مقتل الحسین، خوارزمى، ج 1، الفصل السابع فى فضائل الحسین، ص‏146.

10- فرائدالسمطین، ج 2، ص 132، حدیث 430.

11- همان،ج 2، ص‏313، حدیث‏563.

12- ینابیع ‏المودة، باب 58، ص 258.

13- فرائد السمطین، باب‏77، ص 445.

14- الاتحاف بحب الاشراف، ط ادبیه مصر، صص‏146، 165.

15- فصول المهمه، فصل 8 ، ص 265.

16- فرائد السمطین، ج 2، ص‏337، حدیث 591.

17- ینابیع المودة، باب 80 ، ص 454.

18- فرائد السمطین، ج 2، ص‏336، حدیث 590.

19- ما اگر بخواهیم از آسمان مشیت آیت قهرى نازل گردانیم كه همه به جبر گردن زیر بار ایمان فرود آرند.» ( شعراء/ 4)

20- ینابیع المودة ، باب 80، ص 454 و باب‏86 ، ص 471 .

21- فصول المهمه، فصل ثانى عشر، صص‏309 ، 310 .

22- فرائد السمطین، ج 2، ص‏319، حدیث 571.

23- مقتل الحسین، ج 1، فصل سابع فى فضائل الحسن، و الحسین، ص‏96.

24- ابن اثیر در«اسدالغابه‏» مى‏گوید: ابوسلمى چوپان شتران رسول خدا(ص) بود، نامش را «حریث‏» گفته‏اند. ابن حجر نیز در «الاصابه‏» چنین گفته است: ناگفته نماند حدیث فوق را در فرائد از خوارزمى نقل كرده است.

25- بقره/ 285.

26- در نسخه فرائد «شبح‏» و در نسخه مقتل خوارزمى «من سنح نور من نورى‏» است.

27- ینابیع المودة ، باب‏93 ، ص‏487.

28- مقتل الحسین، ج 1، فصل سابع فى فضائل الحسن و الحسین ، ص 94.

29- فرائد السمطین، ج 2، ص 321 ، حدیث 572.

30- در لفظ مقتل الحسین «الزائد» با «زاء» است‏ یعنى دوركننده دشمنان از حوض.

31- «وارد» كسى است كه قبل از قافله وارد محلى مى‏شود نظیر«فارسلوا واردهم فادلى دلوه.‏»

32- ینابیع المودة، باب 94، ص 494.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.