خوشه چین خرمن حقایق ولایت
زمین مدینه، با نیمنگاه خورشید، روشنایی میگرفت و تابش طلایی آفتاب، جمعه،چهارمین روز شعبان سال 26 هجری را نوری دیگر میبخشید. بلور دلهای شیفتگان امیرالمۆمنین علی علیه السلام، لبریز از شور و عشق میشد و کوچههای بنیهاشم، آغوش خود را به روی زائران خانه حضرت میگشود. چهره علاقه مندانِ اهل بیت علیهم السلام را شبنم شادی فراگرفته بود و برای دیدار نورسیده مولای خویش، بر یکدیگر پیشی می گرفتند. «ماه» تازه در مدینه طلوع کرده بود. شور و هلهله، خانه علی علیه السلام و فاطمه کلابیه را فراگرفته بود. امالبنین، قنداقه عزیز خود را تقدیم علی علیه السلام کرد. امام، فرزند دلبند خود را به سینه چسبانید. بُهت و حیرت، نگاه اطرافیان را ربود و همگان از پیوند «مهر» و «ماه»، لب به تبریک گشودند.
چون نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید طفل فرونشست، امام علیه السلام با واژهای مهرآفرین و روحافزا، نام فرزند خود را بیان فرمود: «عباس»؛ یعنی شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد. (1)
در محضر ولیّ
عباس علیه السلام، در خانهای ولادت یافت که بر خاک قرار داشت؛ ولی از افلاک برتری یافته بود؛ خانه ای که فرشتگان با خضوع و خشوع در آن فرود میآمدند؛ محلّ نزول اسرار هدایت بود و آغوش مهربان آن، پناهگاه هر پناهنده و امید هر امیدوار به شمار میرفت. عباس در کودکی، زورق نشین دریای بیکرانه معرفت بود و چون ماه تابان، از خورشید وجود پدر نور میگرفت. با فِراستی چشمگیر و دقتی فراوان، خوشه چین خرمن حقایق ولایت بود و از بلندای بینش امام، بهرههای بسیار میبرد. علی علیه السلام، عباس را به کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی و شمشیرزنی تعلیم و عادت داده بود. این عباس است که گاهی در کنار پدر مشغول کشاورزی و باغ داری در نخلستانهاست و زمانی احادیث و برنامه های اسلامی در مسجد به دیگران میآموزد و گاهی به تهی دستان و بینوایان کمک میکند. (2)
دریای ادب
یکی از ارزشهای والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی در برابر افرادی است که در مقایسه با انسان دارای برتری باشند. علی علیه السلام در ضمن سفارش به فرزندش امام حسن علیه السلام در فراگیری ادب فرمود:
«یا بُنَیَّ! اَلْاَدَبُ لِقاحُالعَقلِ، وَ ذَکاءُالقَلبِ و عُنوانُالفَضلِ؛ پسرم! ادب، بارورشدن عقل و بیداری قلب و سرفصل فضیلت و ارزش است.»(3) و نیز فرمود: «لا میراثَ کَالأَدَبِ؛ هیچ ارثی ارزشمندتر از ادب نیست». (4)
حضرت عباس علیه السلام نیز از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود.
روایت شده که عباس علیه السلام ، بیاجازه در کنار امام حسین علیه السلام نمینشست و اگر پس از اجازه مینشست، مانند عبد خاضع، دوزانو در برابر مولایش مینشست. (5) عباس علیه السلام همچون بردهای حلقه به گوش در برابر امام بود. (6)
عباس علیه السلام، هرگز امام زمان خوبش را برادر نمیگفت؛ بلکه همواره به امام حسین علیه السلام میفرمود: سیدی و مولای؛ یا اباعبدالله؛ یابن رسولالله؛ جز در مورد آخرین ساعت عمر، در لحظه شهادت، که صدا زد، «برادر، برادرت را دریاب». (7)
هنگام ظهور برترین ادب و احترام قمر بنیهاشم، هنگام ورود او به شریعه بود. لحظهای که دست در آب فروبرد تا کام تشنه خود را جرعهای بنوشاند، ناگاه یاد عطش مولای خود نمود و بیدرنگ آب از دست خود فروریخت و تشنه از شریعه خارج شد. (8)
شجاعت
رَجَزخوانی مسلمانان جنگآور در میدان جنگ، شعار انقلابی آنها بود که هنگام ستیز، به شیوه حماسی میخواندند. عباس علیه السلام در میدان نبرد، رجزهایی خواند که هر بخشی از آنها، بیانگر عالیترین درسهای شجاعت، ایثار، همت بلند، وفاداری و اخلاص است. اینک به ترجمه برخی از این موارد اشاره میشود:
«من از مرگ در آن هنگام که فریاد برآورد، باک و هراسی ندارم تا آنکه پیکر من در میان دلاورمردان به خاک افتد. جان من نگهبان و فدای جان پاک مصطفی، پیامبر است. منم عباس که با مشک برای سیراب کردن تشنگان میآیم و از مرگ در درگیری با دشمن نمیترسم».
«سوگند به خدا اگر دست راستم را قطع نمودید، باز به جنگ خود ادامه میدهم و تا آخرین نفس از دینم دفاع میکنم و نیز امامی را که به راستی به یقین رسیده، و نوه پیامبرِ پاک و امین است، یاری مینمایم».
«مرگ در پرتو شمشیر، مایه بزرگواری و عظمت است. هرگاه پس از آن موجب سکونت در بهشت گردد برای دنیا و لذتهای آن هرگز غصه و افسوس مخور و بدان که تنها در پیشگاه جدّ من، همه لغزشها آمرزیده خواهد شد».(9)
ولایتمداری
حضرت ابوالفضل علیه السلام در گلستان سه امام پرورش یافته است: او در این میان، ولایتپذیری تمامعیار است. همه تلاشها و موضعگیریهای او در مسیر ولایت ظهور مییابد. اطاعت بیچون و چرای او از امام حسین علیه السلام یکی از آموزههای مکتب عاشوراست.
حضرت عباس علیه السلام روز عاشورا به برادران خود فرمود:
«امروز، روزی است که باید بهشت را برگزینیم و جانمان را فدای سید و امام خود سازیم. ای برادران! امروز در جاننثاری کوتاهی نکنید و چنین نپنداریدکه حسین علیه السلام برادرِ ماست و ما پسران یک پدر هستیم. نَه، چنین نیست. بلکه آن بزرگوار، امام، سید و پیشوای ما، و حجت خداوند عالمیان در روی زمین، همچنین فرزند حضرت فاطمه سلام الله علیها و نور دیده رسول خدا صلی الله علیه و آله است»
و هنگامی که امام حسین علیه السلام جاننثاری و فداکاری آن بزرگواران را نگریست، سخت گریست و به عباس علیه السلام فرمود: «ای برادر! خداوند به تو جزای خیر دهد». (10)
پی نوشت:
1) احمد لقمانی، سپهسالار عشق، مرکز تحقیقات اسلامی جانبازان، زمستان 76، چ 1، صص17 ـ 19. با تلخیصِ اندک.
2) محمد محمدیاشتهاردی، پرچمدار نینوا، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1378، چ 2، ص44.
3) ارشادالقلوب دیلمی، ص160.
4) نهجالبلاغه، حکمت 54.
5) پرچمدار نینوا، ص43.
6) امیرحسین علیقلی، هفتاد و دو درس زندگی از سیره عملی حضرت ابوالفضلالعباس، انتشارات عابد، چ 2، ص44.
7) همان.
8) سپهسالار عشق، ص101.
9) پرچمدار نینوا، 173 ـ 176.
10) هفتاد و دو درس زندگی از سیره عملی ابوالفضلالعباس، ص34.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
مجله اشارات، شماره 111.
سایت حوزه.