تبیان، دستیار زندگی
در دلم «قد قامتِ» عشقت قیامت می‌کند قصه‌ام را «بشنو از نی چون حکایت می‌کند» باز هم حس می‌کنم حوض دلم دریا شده‌است مثل این که «یا علی» هایم صد و ده تا شده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در ازل خندیدی و دامن کشیدی تا ابد

امام علی

در دلم «قد قامتِ» عشقت قیامت می‌کند

قصه‌ام را «بشنو از نی چون حکایت می‌کند»

باز هم حس می‌کنم حوض دلم دریا شده‌است

مثل این که «یا علی» هایم صد و ده تا شده است

تیر شعری می‌زنم اما هدف در دست توست

پادشاها! مُهر ایوان نجف در دست توست

خشمِ تو از رعدِ «یا قهّار» و «یا جبّار» بود

بعد از آن بارانِ «یا ستّار» و «یا غفّار» بود

بعد از آن باران، عجب رنگین کمانی دیده‌ام

دیده‌ام نورِ تو را، از هر طرف چرخیده‌ام

ذوالفقارت شکل «لا» با دسته‌ای کوتاه بود

«لا اله» آن روز در دستان «الا الله» بود

«لا اله» آن روز جز سودای «الا هو» نداشت

رویِ حق ـ بی تیغِ تو ـ بالای چشم، ابرو نداشت

تیغ را بالا که بردی، آسمان رنگش پرید

تا فرود آمد، زمین خود را کمی پایین کشید

«بدر» یادش مانده آن روزی که می‌لرزاندی ‌اَش

آن رجزهایی که می‌خواندی و می‌ترساندی ‌اَش

«حمزه» یک چشمش به میدان چشم دیگر سوی تو

تیغ را گم کرده است از سرعت بازوی تو

ذوالفقار آن گونه با سرعت به هر کس خورده است

مدتی مبهوت مانده تا بفهمد مرده است

«ما رَمَیْتِ» تیر تو زیباست، بر دل می‌زنی

چون که از دل می‌زنی، یک راست بر دل می‌زنی

ساقی شیرین زبان! حالا که خامند این لغات

این تو و این: فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

خطبه‌های ناتمامت را بیا کامل بگو

بی الف، بی نقطه، اصلا بی حروف از دل بگو

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


قاسم صرافان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.