تبیان، دستیار زندگی
س" آرم جنبش شكل گیری و توسعه درگیری با صهیونیست ها در اندیشه "حماس" فعالیت نظامی در خط مشی "حماس" موضع جنبش "حماس" در قبال سازش سیاسی موضع جنبش در قبال گروهها و سازمانهای فلسطینی موضع جنبش د...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جنبش حماس


آرم جنبش

شكل گیری و توسعه

درگیری با صهیونیست ها در اندیشه "حماس"

فعالیت نظامی در خط مشی "حماس"

موضع جنبش "حماس" در قبال سازش سیاسی

موضع جنبش در قبال گروهها و سازمانهای فلسطینی

موضع جنبش در قبال تشكیلات خودگردان

موضع جنبش در قبال دیگر جنبشهای رهائی بخش

حماس” نام اختصاری “حركه المقاومه الاسلامیه ” بوده كه جنبش مقاومت مردمی ـ ملی است كه تلاش می كند زمینه را برای آزادی و رهایی ملت فلسطین از ظلم و جور و همچنین آزاد سازی سرزمین غصب شده و مقابله با طرح صهیونیستی برخوردار از حمایتهای نیروهای استكباری فراهم آورد .

جنبش“حماس” یك جنبش جهادی بمعنای فراگیر كلمه و بخشی از فرآیند نهضت اسلامی است كه معتقد است ،‌ این نهضت ، بهترین شیوده جهت آزاد سازی فلسطین از رود تا دریاست . “حماس” یك جنبش مردمی ، و به تعبیری عملی عبارت از جریان گسترده مردمی و ریشه در آحاد مردم فلسطین و امت اسلامی دارد .

“حماس” عقاید و مبانی اسلامی را اصلی ثابت برای هر تلاش علیه دشمن می داند . دشمنی كه با مبنائی اعتقادی پرچمدار دشمنی با همه حركتها و طرح بیدارگری است . جنبش “حماس” همة آنانی را كه به اصول جنبش معتقد بوده و آماده پذیرش پیامدهای درگیری و مقابله با طرح صهیونیسم باشد ، در صفوف خود جای می دهد .


آرم جنبش:

آرم جنبش متشكل از عكسی از گنبد الصخره در وسط كه نقشة كوچكی از فلسطین بر بالای آن قرار دارد و پرچمهای قوسی شكل فلسطین گنبد را در برگرفته اند به گونه ای رسم شده اند كه انگارآن را در آغوش گرفته اند بر پرچم سمت راستی عبارت “ لا اله الا الله ” و بر پرچم سمت چپی عبارت “ محمد رسول الله ” نوشته شده است . در قسمت زیرین گنبد عكس دو شمشیر به شكل ضربدر جای دارد و چارچوب زیرین قبه را تشكیل می دهند . كلمه فلسطین در بخش زیرین تقاطع دو شمشیر حك شده و عبارت حركه المقاومه الاسلامیه ـ حماس ـ ( جنبش مقاومت اسلامی فلسطین ـ حماس‌ـ) نیز در قسمت زیرین آرم و بر روی نواری نوشته شده است .

ناگفته پیداست كه عكس مسجد و عبارت لا اله الا الله و محمد رسول الله سمبلی از اسلامیت مسأله فلسطین بوده و ژرفای اعتقادی آن را نشان می دهد . در حالیكه خود نقشه مبین موضع اصولی و ثابت جنبش “حماس” در قبال درگیری موجود با صهیونیستها بوده و اینكه هدف غایی این درگیری همانا آزاد سازی كل فلسطین با مرزهای مشخص شده در قیمومیت از لوث اشغالگری و نیز بیانگر مخالفت جنبش با محدود سازی آرمان فلسطین در محدوده سرزمینهای اشغالی 1948 می باشد . و امّا دو شمشیر كه چون همیشه در اندیشه عربی نشانگر توان و پاكی است .

جنبش “حماس” كه درگیر كشمكش با اشغالگری است كه به هیچ كس از ارزشهای انسانی پایبند نیست ، توان و نیروی خود را بدون هیچ انحراف و انعطافی متوجه خصم حقیقی اش می كند .


ـ شكل گیری و توسعه:

گرچه جنبش مقاومت اسلامی “حماس” بیانیه اعلام موجودیت خود را در 15 دسامبر 1987 م منتشر ساخت لیكن ریشه های شكل گیری جنبش به دهه های چهل این قرن (میلادی) باز می گردد . به دیگر سخن “حماس” امتدادی از جماعت اخوان المسلمین بشمار می رود . اخوان المسلمین پیش از اعلام موجودیت جنبش اسامی دیگری برای بیان مواضع سیاسی خویش در قبال مسأله فلسطین از جمله “المرابطون علی ارض الاسرا ” و “جنبش مبارز اسلامی ”و .. استفاده كرده بود .

اولاً : انگیزه پیدایش:

شكل گیری جنبش مقاومت اسلامی “حماس” نتیجه فعل و انفعال عوامل عدیده ای است كه ملت فلسطین از فاجعه نخست سال 1948 بطور اعم و شكست سال 1967م بطور اخص به آن دچار شده و این عوامل از دو عامل بنیادین نشأت می گیرند كه عبارتند از : تحولات سیاسی مسأله فلسطین و شرایطی كه تا پایان سال 1987م بدان رسیده بود و دیگری رشد بیداری اسلامی در فلسطین و وضعیتی كه در نیمه های دهه هشتاد (میلادی) پدید آمده بود .

الف ـ تحولات سیاسی مسأله فلسطین:

از آنجائیكه بتدریج برای ملت فلسطین روشن گشت كه آرمانش، كه برای او حكم مرگ و زندگی را داشته و جنگ تمدنها میان عربها و مسلمانان از یكسو و صهیونیست ها از سوی دیگر می باشد، پس از وقوع فاجعه، دگرگون و به مسأله آوارگان یا زدودن آثار تجاوز و چشم پوشی از دو سوم فلسطین (در پی شكست سال 1967) درآمده است، خود زمام امور قضیه اش را بدست بگیرد و در نتیجه سازمان آزادیبخش فلسطین و گروههای مقاومت مردمی تأسیس شدند .

امّا مشی انقلاب فلسطین كه در سازمان آزادیبخش تبلور یافته بود در دهه هشتاد به سبب تحولات داخلی و خارجی دچار تغییراتی شد كه موجب تضعیف آن شده و دیدگاهایش متزلزل گشت . البته دهة هفتاد نیز شاهد تحولات بسیاری بود كه همگی حكایت از آن داشت كه این امكان وجود دارد سازمان آزادیبخش راه حل میانه ای را كه در واقع به زیان مردم و امت بوده و با نص صریح منشور ملی فلسطین مغایرت دارد ، بپذیرد . این علایم و احتمالات پس از امضای قرارداد كمپ دیوید و تجاوز صهیونیستها به جنوب لبنان و محاصره بیروت در سال 1982 به طرحهای روشن و روبه رشد فلسطینی بدل گشت .

محاصره بیروت برغم پایداری تاریخی مقاومت فلسطینی در آن بزرگترین توهینی بود كه امت پس از جنگ 1967 بخود دیده بود و یك پایتخت عربی به مدت سه ماه در محاصره بود بدون آنكه با هرگونه عكس العمل قابل ذكر عربی مواجه شود ، همین امر موجب تضعیف ساف و خروج آن از لبنان شد و نهایتاً گرایشات درون سازمانی (ساف) كه قایل به دستیابی راه حل سازش با دشمن بودند ، بطور جدی مطرح شدند .

طرحهای سازش دربرگیرنده ، چشم پوشی از اصول بنیادین قاعده مناقشه و كشمكش با طرح صهیونیستی بود و عبارت بودند از :

1ـ برسمیت شناختن حق موجودیت برای رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین

2ـ چشم پوشی از بخش عمده ای از خاك فلسطین به نفع صهیونیست ها .

در چنین شرایطی كه با اقبال رهبران ساف مواجه گردید ، راهبرد مبارزه مسلحانه كم رنگ شد ، همانگونه كه توجه عربی ـ بین المللی به مسأله فلسطین كمتر و كمتر شده بود . در همین حال اكثر كشورهای عرب با غرض یا بی غرض و با روحیه ای تنگ نظرانه درصدد جا انداختن و تثبیت مفهوم اقلیمی بودند بویژه انیكه اتحادیه عرب در اجلاس رباط (1974م) طی مصوبه ای سازمان آزادیبخش فلسطین را تنها نماینده قانونی ملت فلسطین برشمرد .

با شروع جنگ عراق و ایران مسأله فلسطین برای جهان عربی ـ بین المللی یك مسأله كاملاً حاشیه ای گشت به موازات این رویداد ، سیاست رژیم صهیونیستی متأثر از تشویق ها و حمایت های بیدریغ ایالات متحده امریكا خیره سرانه تر و گستاخانه تر می گشت . خاصه اینكه سال 1981 شاهد چند رویداد حساس بود و از آن جمله امضای قرار داد همكاریهای استراتژیك میان رژیم صهیونیستی و امریكا، الحاق بلندیهای اشغالی جولان سوریه به رژیم صهیونیستی و نیز انهدام رآكتورهای هسته ای عراق توسط بمب افكنهای صهیونیستی .

در حالیكه كشورهای عرب دل به سراب امید حكومتهای امریكا بسته بودند ، امیدوار بودند ، رادیكالیسم صهیونیستی با هیمنه احزاب راستگرا بر مراكز قدرت به رشد و تحكیم خود ادامه می داد . سیاست بازدارنده ای كه رژیم صهیونیستی از سالیان دراز در پیش می گرفت ، هیچگاه محل اختلاف نبوده است و دقیقاً به همین دلیل و با خیره سری كامل عملیات “حمام الشط” ـ آبتنی كنار دریا ـ را به اجرا گذاشت ، عملیاتی كه طی آن مقر سازمان آزادیبخش فلسطین در تونس (1985م) بمباران گردید . این عملیات از سوی ایالات متحده امریكا مورد تائید قرار گرفت . امریكائی كه عربها به آن بسیار امید داشتند تا تحقق بخش آرزوها و خواسته های اجلاس های متعددشان باشد !! .

در عرصه بین المللی نیز ایالات متحده امریكا گامهای بلندی برداشته و از اتحاد جماهیر شوروی بسیار فاصله پیدا كرده بود و توانست منویات و هیمنه خود را نه تنها بر منطقه كه بر سرتاسر جهان تحمیل كند .

مشكلات و چالشهای روزمره در درون پیكرة اتحاد جماهیر شوروی ایجاب می كرد كه شوروی به اوضاع درونی خود بپردازد و لذا این توجه و عنایت منتج به دگرگونی در اولویت های اتحاد جماهیر شوروی و عقب نشینی تدریجی آن از تنشها و كشمكشهای منطقه و باز گذاردن مجال و میدان بر آمریكائیان شد . نقش شوروی در منطقه طوری پایان یافت كه هیچكس از دولتهای عرب و اكثریت گروههای فلسطینی انتظارش را نداشتند و در نتیجه آسیبهایی به مواضع سیاسی آنان در قبال درگیری موجود رساید .


ب ـ محور بیداری اسلامی:

فلسطین هم بسان دیگر كشورهای عرب شاهد رشد و نمو بیداری اسلامی ملموسی بود و همین امر باعث شد تا نهضت اسلامی بلحاظ اندیشه و سازماندهی در فلسطین اشغالی 1948 و همچنین در میان محافل و مجامع فلسطینی خارج مرزها رشد و توسعه یابد . بطوریكه جریان و طیف اسلامی در فلسطین بخوبی به این قناعت رسید كه با چالش بالقوه ای مواجه می باشد كه پیامدهای آن عبارتند از :

نخست : اینكه مسأله فلسطین تا پائین ترین پله نردبان اولویت های كشورهای عربی تنزل پیدا كرده است .

دوم : اینكه طرح و پروژه انقلاب فلسطین از رویارویی با طرح صهیونیستی و پیامدهای آن به صورت همزیستی با آن و محدود كردن اختلافها در شرطهای این همزیستی درآمده است .

در سایه این دو عقب نشینی و انباشت پیامدهای منفی و سركوبگرانه و جائرانه صهیونیستی برضد ملت فلسطین از یكسو و نضج اندیشه مقاومت در میان احاد مردم فلسطین چه در داخل و یا خارج آن ضرورت یك طرح و برنامه فلسطینی ـ اسلامی ـ جهادی بیش از پیش احساس می شد و شكل و شمایل اولیه آن در گروه جهادی سال 1981 و نیز گروه شیخ احمد یاسین در سال 1983 و غیره ترسیم شد

اواخر سال 1987 شرایط و بستر برای بروز و ظهور طرح نوینی كه با طرح صهیونیستی و گسترش آن مقابله كند و بر مبانی جدید و متناسب با دگرگونی های داخلی و خارجی استوار باشد ، به حد كافی نضج و رشد پیدا كرده بود .

جنبش مقاومت اسلامی “حماس” پاسخی طبیعی بود به شرایطی كه ملت فلسطین و آرمان عدالتخواهانه اش از زمان تكمیل شدن اشغال فلسطین از سوی صهیونیست ها در سال 1967 به خود دیده بود . آگاهی عمومی در میان احاد مردم و نیز آگاهی شاخص و متمایز جریان اسلامی در تبلور طرح جنبش مقاومت اسلامی كه نشانه های آن در دهه هشتاد شكل گرفته بود ، سهم وافری داشت ، بطوریكه شاخه هایی برای سازوكار مقاومت تأسیس گردید همچنین از سال 1986 بستر و پایگاه مردمی جریان اسلامگرا ، با هدف آمادگی عملی جهت پیشبرد مقابله مردمی با اشغالگری صهیونیسم ایجاد شد .

رویارویی دانشجویان دانشگاه های النجاح و بیرزیت در كرانه باختری و همچنین درگیری دانشجویان دانشگاه اسلامی غزه با نیروهای اشغالگر شرایط و زمینه مناسب برای پیوستن توده های مردم فلسطین به جریان مقاومت ضد اشغالگری را فراهم آورد خاصه اینكه سیاست های جائرانه ، اقدامات سركوبگرانه و روشهای قهرآمیزی كه صهیونیستهای اشغالگر در پیش گرفته بودند ، در وجود و درون شهروند فلسطینی انباشته و متراكم شده به انگیزه ای مضاعف برای مقاومت و رشادت در برابر اشغالگری تبدیل شده بود .


ثانیاً : تحول و دگرگونی

اقدام جنایت آمیز یك راننده كامیون صهیونیست كه در تاریخ 6/12/1987 یكدستگاه وانت كارگران عرب را در اردوگاه پناهندگان فلسطینی جبالیا زیر گرفت و چهار تن از فرزندان ملت فلسطین را به شهادت رساند ، مثابه اعلان ورود به مرحله نوینی از جهاد و مبارزات مردم فلسطین بود و لذا پاسخ به این جنایات آشكار همانا اعلام بسیج عمومی بود.

نخستین بیانیه جنبش مقاومت اسلامی (حماس) روز 15/12/1987 صادر و بدینسان مرحله دیگری از مبارزات مردم فلسطین برضد اشغالگری تجاوزكارانه صهیونیستی آغاز گردید . در این مرحله جریان و طیف اسلامی به منزله نوك پیكان و سرنیزه مقاومت گشت

ظهور جنبش (حماس) نگرانی دشمن صهیونیستی را برانگیخته و سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی نیروهای خود را برای پی گیری جنبش و شناسائی رهبران آن بسیج كردند ، مقام های اشغالگر بمحض اینكه دریافتند ، توده های مردم به فراخوانهای جنبش در خصوص اعتصابات و سایر فعالیتهای مقاومت خیلی راحت پاسخ می دهند و از آن استقبال می كنند و چون منشور جنبش منتشر گشت صهیونیست ها خیلی سریع به دستگیری و بازداشت كادرهای جنبش و هواداران آن روی آوردند .

پردامنه ترین موج بازداشت و دستگیریهایی كه جنبش در معرض آن قرار گرفت در ماه مه 1989 روی داد و طی آن شیخ مجاهد احمد یاسین رهبر و بنیانگذار جنبش دستگیر شدند .

بدنبال گسترش و تحول راهكارهای مقاومت از سوی جنبش كه به شكل اسارت گرفتن سربازان صهیونیست (زمستان 1989) و ابتكار جنگ سلاح سرد در سال 1990 بود ، موج بازداشت و دستگیریهای وسیعی در صفوف جنبش (دسامبر 1990) صورت گرفت و مقام های اشغالگر به تبعید چهارتن از مسؤلان و رهبران جنبش مبادرت ورزیدند و عضویت در جنبش را جرم و جنایتی دانستند كه مستحق عقوبت و مجازاتهای سنگینی است !

جنبش در اواخر سال 1991 با اعلام شاخه نظامی خود موسوم به گردانهای شهید عزالدین قسام وارد مرحله دیگری از پیشرفت و تطور خود شد . نمودار فعالیتهای ضد صهیونیستی این واحد ( شاخه نظامی) حركت روبه رشدی به خود گرفت بنحویكه در دسامبر 1992 رزمندگان جنبش عملیات به اسارت گرفتن سرباز “نسیم تولیدانو” را به مورد اجرا در آوردند . درپی این عملیات مقام های اشغالگر به بازداشت و دستگیری وسیع هواداران و افراد جنبش دست زدند و اسحاق رابین نخست وزیر وقت دشمن صهیونیستی در یك اقدام بی سابقه تصمیم به تبعید 415 تن از فرزندان مخلص این ملت (فلسطین) گرفت تا به خیال خود جنبش حماس را مجازات كرده باشد ، تبعیدیان جنبش های حماس و جهاد اسلامی نمونه ای كم نظیر از پایبندی و تمسك رزمنده مجاهد به سرزمینش را تحت هر شرایط و به هر بهایی را به مقصد ظهور رساندند . این عزیزان كاری كردند كه رابین مجبور شد با بازگشت آنان كه یكسال را در برهوت و در اردوگاه موقت مرج الزهور جنوب لبنان گذرانده بودند ، موافقت كند .

تبعید این شمار قابل توجه به هیچ وجه نتوانست فعالیت جنبش “حماس” و شاخه نظامی آن را متوقف سازد ، بلكه سال 1993 شاهد رشد محسوس درگیریهای مردمی با نیروهای اشغالگر صهیونیستی بود و این رشد با روند فزاینده عملیات و حملات نظامی علیه سربازان و شهركنشینان اشغالگر همراه بود . و این مهم دشمن را بر آن داشت تا در تلاشی مذبوحانه و با این گمان كه جلوی رشد دامنه و گستره مقاومت را بگیرد ، كرانه باختری و نوار غزه را منطقه بسته اعلام كند .

در فوریه 1994 یك شهرك نشین تروریست یهودی بنام با روح گلداشتاین در اقدامی جنایتكارانه نمازگزاران مسجد الخلیل را به رگبار بست كه بر اثر آن 30 فلسطینی شهید و قریب به 100 تن دیگر مجروح شدند .

حجم سنگین این جنایت و فعل و انفعالات آن جنبش “حماس” را واداشته تا جنگ فراگیری را بر ضد اشغالگری صهیونیستی اعلام و محدوده عملیات خود را گسترش دهد بطوریكه هر اسرائیلی را كه زمین عربی داخل فلسطین را متصرف گردد ، شامل شود تا صهیونیستها مجبور شدند به جنایات خود علیه غیر نظامیان بی دفاع فلسطین پایان دهند .

امروزه جنبش “حماس” به عنوان نیروی شماره یك رودر روی پروژه صهیونیستی ایستاده است و برغم حملات فراگیر و خصمانه ای كه با آن مواجه گردید ، همچنان نیروی اساسی حافظ پویایی و تداوم آرمان فلسطین بشمار می رود و به همة احاد امت عرب و اسلامی و آزادگان جهان اطمینان می دهد كه می توان در برابر پروژه صهیونیستی كه از دهه نود در دوران طلائی بسر می برد مقابله كرد و بأذن پروردگار آن را شكست داده و از میان برداشت .


درگیری با صهیونیست ها در اندیشه "حماس":

جنبش “حماس” بر این باور است كه درگیری با صهیونیستها در فلسطین مسأله هست و نیست بوده ویك درگیری سرنوشت ساز تمدنی می باشد و پایان آن تنها بواسطه زدودن و محو علّت كه همانا حضور زورمدارانه و نامشروع صهیونیستی در فلسطین ، غصب زمین فلسطین و اخراج و طرد اهالی و ساكنان آن است ، امكان پذیر خواهد بود .

جنبش “حماس” دولت عبری را نه یك كیان با مطامع محلی كه یك پروژه خصمانة جهانی می بیند . حماس این طرح را مكمل توسعه طلبی های نیروهای استعمار نوین می داند كه درصدد است با ایجاد تفرقه ، تجزیه و انتزاع ریشه های تمدن و تثبیت هیمنه اقتصادی، سیاسی ، نظامی و حتی فكری ضمن جلوگیری از شكل گیری هرگونه جبهه پیشرو ، بر مقدرات و منابع و ثروتهای امت چنگ بیندازد.

دولت عبری ابزاری كارا برای شكستن خط ارتباطی و پیوند جغرافی میان كشورهای محور عربی و راه كاری جهت فرسایش و تحلیل بردن امكانات ، منابع و تلاشهای امت بوده و سرنیزه و نوك پیكان نشانه رفته بسوی هر طرح بیدارگرانه ای بشمار می رود .

گرچه فلسطین به عنوان پایگاه و نقطه شروع طرح صهیونیستی ، عرصه و میدان اصلی رویارویی با این طرح شوم گشت لیكن دامنه خطرات و تهدیدهای این پروژه صهیونیستی گسترش خواهد یافت تا همه كشورهای اسلامی را شامل شود . جنبش “حماس” معتقد است كه خطر صهیونیستی از بدو شكل گیری اش تهدیدی برای كل كشورهای عربی و عمق استراتژی (كشورهای اسلامی)‌ آن بوده است امّا سالهای دهة نود تحولات و دگرگونی های بزرگی به خود دید و این خطر بالقوه و بی حد و مرز را به خوبی نمایاند .

“حماس” بر این باور است كه بهترین شیوه و راه كار برای پیشبرد درگیری و كشمكش با دشمن صهیونیستی ، بسیج توانمندیهای ملت فلسطین برای برافراشتن پرچم جهاد و مبارزه بر ضد حضور نامشروع صهیونیستی در فلسطین به هر وسیله ممكن می باشد و اینكه تا زمان تكمیل شدن شرایط تعیین سرنوشت نبرد با دشمن صهیونیستی بواسطه بیداری امت عربی و اسلامی ، فراهم شدن ساز وكار اقتدار و بسیج امكانات وحدت اراده و تصمیم گیری سیاسی ، شعله مبارزه روشن بماند .

با ایمان به قداست فلسطین و جایگاه اسلامی آن و درك ابعاد و خطرات پروژه صهیونیستی در فلسطین حماس بر این اعتقاد است ، تحت هیچ شرایطی نمی توان ذره ای از خاك فلسطین را نادیده انگاشت و یا اشغال آن از سوی صهیونیسم را برسمیت شناخت ، كه مردم فلسطین و هر عرب و مسلمانی باید خود را برای پیكار با صهیونیستها تجهیز نمایند تا همانگونه كه به آن مهاجرت كردند از آن خارج شوند .


فعالیت نظامی در خط مشی "حماس":

دولت عبری بمثابه یك طرح ضد خیزش عربی و اسلامی است و اگر نبود انحطاط و سیر قهقرائی تمدنی و فرهنگی كه امت به خود می بیند ،‌ بی شك صهیونیست ها نمی توانستند به رؤیای برپائی دولت خود بر روی خاك فلسطین جامه عمل بپوشانند . و این حقیقتی است كه صهیونیستها بدان واقف بوده و مخالفت خود را با هرگونه برنامه ای كه بر توانمندیهای عربی و اسلامی می افزاید ، بالقوه و بالفعل به نمایش می گذارند .

چرا كه صهیونیستها بر این باورند كه هر تلاش در جهت بیداری و پیشرفت عربی و اسلامی ، خطری راهبردی برای اسرائیل محسوب می شود . صهیونیست ها همچنین معتقدند كه وحدت توان عربی و یا اتحاد آن بر مبنای طرح خیزشی جامع می تواند خطری بنیادین برای دولت عبری باشد و همین اعتقاد و باور ، رهبران دولت صهیونیستی را از بدو شكل گیری بر آن داشت تا با استفاده از سلاح اقتصاد خود را از كیان و موجودیتی بیگانه و ناموزون در فضای عربی ـ اسلامی به بخشی از آن تبدیل كند . و این موضوع بخوبی نشان می دهد كه چگونه هواداران سازش زیر بار مسایل اقتصادی بر ترویج طرحهایی اینچنینی پافشاری دارند.

از همین جا می توان نقش فعالیت نظامی در سیاستگذاری جنبش “حماس” را دریافت . فعالیت نظامی ابزار راهبردی جنبش در رویارویی و مقابله با پروژه صهیونیسم محسوب می شود ، این ابزار ـ با توجه به نبود طرح جامع عربی ـ اسلامی برای آزاد سازی و رهایی ـ همچنین یگانه ضمانت تداوم درگیری و سرگرم سازی دشمن صهیونیستی و بازداری او از توسعه فرا مرزی خواهد بود . كما اینكه بعد راهبردی فعالیت نظامی ، راهكار بنیادین ملت فلسطین برای شعله ور نگاهداشتن درگیری در فلسطین اشغالی و جلوگیری از تلاشهای مذبوحانه اسرائیل برای انتقال كانون بحران و تشنج به سایر نقاط جهان عربی ـ اسلامی بحساب می آید . همچنین فعالیت نظامی بمثابه ابزاری بازدارنده جهت بازداشتن صهیونیست ها از استمرار در هدف قرار دادن امنیت ملت فلسطین می باشد . عملیاتی كه جنبش در پاسخ به جنایت باروخ گلدشتاین تروریست ( كشتار نمازگزاران حرم ابراهیمی ) انجام داد ، بخوبی كارایی این ابزار به اثبات رسید . همچنین تداوم این مشی و حتی گسترش آن می تواند صهیونیست ها را تحت فشار قرار داده و مجبورشان سازد به اینكه اقدامات خصمانة خود علیه منافع و حقوق شهروندانمان در كرانه باختری و نوار غزه را پایان دهند .

جنبش “حماس” بر این گمان است كه ادغام شدن اسرائیل در منطقه عربی ـ اسلامی به تأخیر در هر طرح بیدارگرانه و خیزشی امت انجامد ، چه اسرائیل برخوردار از حمایتهای بیدریغ امریكا و منظومه فرهنگی آن در پی آنست تا از ضعف امت عربی در برابر خود بهره برداری كرده و در خدمت اجرای پروژه سازش درآورد و از خلال آن اقتصاد كشورهای عربی و امكانات گوناگون آنها را در منظومه جدیدی به محوریت اسرائیل پیوند زند .

مقاومت جنبش “حماس” در برابر اشغالگران متوجه یهود به عنوان دین نبوده بلكه علیه اشغالگری ،‌ حضور نامشروع و اقدامات سركوبگرانه آن می باشد . این مقاومت آنگونه كه دولت عبری و طرفداران سازش سیاسی مبتنی بر اصل برهم خوردن موازنه قوا مدعی اند ، به فرآیند سازش مرتبط نیست ، چرا كه مقاومت قبل از انعقاد قرار داد مادرید آغاز شده بود . و از طرفی جنبش با هیچ یك از طرفهای بین المللی هیچ گونه خصومت و یا جنگی نداشته و اصولاً حمله به منافع و تأسیسات دیگر كشورها در سیاست آن نیست ، زیرا قلمرو مقاومت ضد اشغالگری صهیونیستی خود را در داخل اراضی اشغالی فلسطین محصور می داند و حتی زمانیكه صهیونیست ها تهدید كردند نبرد با “حماس” را به خارج از مرز سرزمینهای اشغالی انتقال خواهند داد . جنبش “حماس” مقام های صهیونیستی را نسبت به عواقب چنین اقدامی برحذر داشتند و این خود علاقمندی شدید جنبش به عدم توسعه دایره و دامنه درگیری را نشان می دهد .

جنبش “حماس” در مقاومت ضد اشغالگری خود پیوسته بر اهداف نظامی تأكید داشته و تلاش می كند حتی الامكان در جریان مقاومت و پایداری اش به غیر نظامیان آسیبی نرسد و حتی در برخی موارد كه غیر نظامیان در خلال عملیات مقاومت آسیب دیده اند در وضعیت دفاع از خود و یا مقابله به مثل و در پاسخ به كشتارهای بی رحمانه ای كه علیه غیر نظامیان و مردم بی گناه فلسطین بمورد اجرا در آمده بود از خود واكنش نشان نداده است ، نظیر كشتاری كه حرم ابراهیمی شهر الخلیل اتفاق افتاد و طی آن جمعی از فلسطینیان كه در حال ادای نماز در داخل مسجد بودند بدست شهركنشینان و نیروهای اشغالگر به قتل رسیدند . “حماس” برای اظهار علاقمندی شدید خود مبنی بر عدم تعرض به غیر نظامیان طرفین بارها و بارها پیشناهدات انسان دوستانه را مطرح ساخت كه ناظر بر این مطلب بود ، از هدف قرار دادن غیر نظامیان خودداری شود و اینكه آنان خارج از دایره درگیری قرار بگیرند . ولی صهیونیست ها این پیشناهدات را رد كرده و نادیده انگاشتند و با این عمل خود بر ماهیت تروریستی و بی مبالاتی آنان نسبت به حفظ خونهای مردم بی گناه فلسطین صحه گذاشت .

جنبش “حماس” سخت مقید است كه در فعالیتهای مقاومت خود بر ضد اشغالگر اسرائیلی موازین و تعالیم عالیه اسلامی و نیز مبانی حقوقی بشر و قانون بین المللی را مراعات كند .

مقاومت مشروع حماس بر خلاف عملكرد صهیونیستها برخاسته از تمایل به قتل و خونریزی نمی باشد .


موضع جنبش "حماس" در قبال سازش سیاسی:

جنبش “حماس” بارها و بارها تاكید كرده است ، نه تنها مخالف اصل صلح نبوده كه خواهان و داعی صلح بوده و درجهت تحقق آن تلاش می كند و نسبت به اهمیت جهان شمولی صلح با تمامی كشورهای جهان اتفاق نظر دارد .

اما خواهان صلحی عادلانه است كه حقوق ملت فلسطین در آن مورد توجه قرار گیرد ، بنحویكه بتواند از حق آزادی ، بازگشت ، استقلال و تعیین سرنوشت برخوردار گردد . جنبش بر این باور است موافقت نامه هایی كه تا كنون حاصل شده اند ، پاسخگوی آرمانهای ملت فلسطین نبوده و حتی حداقل انتظارات او را بر نمی آورد این موافقت نامه ها ناعادلانه بوده و به ملت (فلسطین) آسیب و زیان می رساند و از طرفی متجاوز را بخاطر تعدی ، پاداش داده و حقی را كه از دیگران سلب و غصب كرده ،‌ برسمیت می شناسد و به عبارتی این موافقت نامه تلاشی در جهت تحمیل شرایط طرف پیروز و انتظار از طرف مظلوم به دست كشیدن از حقوق حقه اش می باشد . بنابراین چنین صلح ظالمانه ای با این شاخصه های ستمكارانه نمی تواند به موفقیت بینجامد و یا عمری طولانی داشته باشد . اصل سازش سیاسی با هر مصدری و با هر مفادی در راستای این مطلب خواهد بود كه برای دشمن صهیونیستی حق وجود در بخش عمده سرزمین فلسطین قائل می شود و صد البته تبعات آن ، محروم شدن میلیونها تن از فرزندان ملت فلسطین از حق بازگشت ، تعیین سرنوشت و ایجاد دولت مستقل بر سرتاسر قلمرو فلسطین و برپائی نهادهای ملی دنبال خواهد داشت .

این موضوع نه تنها با ارزشها ، منشور و عرف بین المللی و انساندوستانه منافات دارد كه در دایره محرمات فقه اسلامی قرار گرفته و پذیرش آن جایز نمی باشد . سرزمین فلسطین ، زمین مبارك اسلامی است كه صهیونیست ها با زور و تزویر غصب كرده و مسلمانان موظفند برای بازپس گیری آن و اخراج اشغالگر جهاد كنند .

بر همین اساس جنبش طرح شولدز - بیكر، طرحهای مبارك ، برنامه شایر و فرآیند مادرید ـ واشنگتن را رد كرده است . حماس معتقد است خطرناك ترین طرحهای سازشی كه تا كنون مطرح شده اند ، دردرجه اول قرار داد غزه ـ اریحا است كه در تاریخ 13 سپتامبر 1993 م میان رژیم صهیونیستی و رهبریت ساف در واشنگتن به امضاء رسید و همچنین سند اعتراف متقابل میان طرفین و موافقت نامه های بعدی كه نام هایی چون قاهره ، طابا و غیره برخود داشتند . خطر و تهدید این موافقت نامه تنها از مضمون آن كه حاكیست صهیونیست ها بر سرتاسر فلسطین را برسمیت می شناسد و روابط عربی ـ صهیونیستی را عادی جلوه می دهد و دست برتر و سلطه گر صهیونیستی را در منطقه باز می گذارد ، نشأت نمی گیرد ، بلكه خطردر موافقت طرف فلسطینی نهفته است ، گرچه هم نماینده واقعی مردم فلسطین نباشد زیرا چنین اتفاقی بمنزله بستن پرونده فلسطین و محرومیت ملت فلسطین از پی گیری مطالبات و حقوق مشروعش و یا بكارگیری ابزارهای مشروع برای دستیابی به حقوق حقه اش خواهد بود و علاوه بر این موجب آن خواهد شد تا اغلب مردم فلسطین از حق زیستن در زمین و میهن خویش محروم شوند و طبیعی است كه پیامدهایی بدنبال خواهد داشت و چه بسا نتایج آن از محدوده ملت فلسطین فراتر رفته تا ملتهای عربی و اسلامی را شامل شود .

نظر به خطرات بالقوه سازش كه اینک مطرح شده است ،‌ جنبش موضعگیری كرده و این موضع بر موارد ذیل استوار است :

1ـ آگاه سازی مردم فلسطین نسبت به عواقب خطرناك سازش و قرار دادهای ناشی از آن .

2ـ تلاش در جهت سازماندهی و ایجاد ائتلاف میان گروههای معارض روند سازش و تراوشات آن و نیز بیان و اظهار موضع خود در میادین فلسطینی ، عربی و بین المللی .

3ـ در خواست از رهبران ساف به خروج از مذاكرات با رژیم صهیونیستی و لغو قرار داد غزه ـ‌ اریحا كه تهدیدگر موجودیت ملتمان چه در فلسطین و چه خارج از آن در حال و آینده می باشد .

4ـ برقراری ارتباط با كشورهای عربی و اسلامی ذیربط و درخواست از آنها به عقب نشینی از مذاكرات ، عدم پاسخگویی به توطئه عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی و همیاری با ما در مقابله دشمن صهیونیستی و طرحهای شوم او .

موضع جنبش در قبال گروهها و سازمانهای فلسطینی:

1) جنبش حماس بر این باور است كه عرصه فعالیت ملی فلسطینی گنجایش همه نگرش ها و اجتهادات را دردایره مقاومت و پایداری مقابل پروژه صهیونیستی دارا بوده و وحدت و یكپارچگی فعالیت ملی فلسطینی هدف عالی است كه همة نیروها و گروهها و فعالیتهای فلسطینی برای دستیبابی به آن تلاش كنند .

2) حماس می كوشد با هدف سنگین كردن كفه مشتركات و حوزه اتفاق نظرها بر نقاط اختلاف ، با همه گروهها ، نیروها و فعالیتهای عمومی در این راستا همكاری و هماهنگی داشته باشد .

3) حماس در راه تحكیم فعالیت مشترك ملی گام برمی دارد و گمان می كند كه در فرمول كار و فعالیت مشترك ملی فلسطینی بایستی بر اصل پایبندی به تلاش همه گیر برای آزادی فلسطین ، عدم پذیرش دشمن صهیونیستی و یا قائل نشدن حقی برای حضور دشمن بر ذره ای از خاك فلسطین استوار باشد .

4)‌ حماس معتقد است در عرصه تلاش ملی دامنه اختلاف دردیدگاهها و اجتهادها هر چه باشد، هیچ كس و تحت هرشرایطی حق ندارد برای تسویه درگیریها و حل چالشها و یا تحمیل نظریات و دیدگاههای خود در درون قلمرو فلسطین خشونت و سلاح را بكار گیرد .

5) حماس بدون هیچ تبعیضی و بدون توجه به دین ، عرق و طایفه از مسایل ملت فلسطین پاسداری و دفاع می كند و این باور را دارد كه ملت فلسطین چه مسلمان و چه مسیحی ملت واحدی بوده و حق دفاع از سرزمین و آزادی میهن را برای همه گروهها و طوایف قائل می باشد .

موضع جنبش در قبال تشكیلات خودگردان:

جنبش مقاومت اسلامی “حماس” تشكیلات خودگردان را چیزی فراتر از تراوشات قراردادهای همزیستی با دشمن صهیونیستی نمی داند و معتقد است كه صهیونیست ها با ایجاد این تشكیلات موافقت كردند تا مجموعه ای از اهداف آنان در كوتاه مدت و دراز مدت محقق گردد .

پس بنابراین تشكیلات خودگردان كه از سوی نیروی پلیس چند اسمی سی هزار نفری پشتیبانی می شود ، و این نیرو ملزم به اجرای تعهدات مندرج در قرار دادها می باشد و در مقدمه این تعهدات ، مقابله با عملیات مقاومت و درهم كوبیدن گروههای مقاومت و یا تضعیف آنها به بهانه صیانت از فرآیند سازش و موافقت نامه های تشكیلات خودگردان با اسرائیل جای دارد .

از طرفی هم تشكیلات خودگردان با این شكل كه خود را در گرو موافقت نامه های اسلو اسیرساخته است ،‌ پرده أی را تشكیل و به نوعی به اشغالگری و اقدامات آن رسمیت می بخشد .

برای مثال وقتی تشكیلات خودگردان با احداث راههای كمربندی برای شهرك نشینان موافقت كرد در واقع با این كار به حضور زورمدارانه صهیونیستی مشروعیت قانونی داده است .

جنبش “حماس” خوب می داند كه صهیونیست ها كوشیده اند با پنهان شدن در ورای تشكیلات خودگردان از روبرو شدن با جنبش و برنامه جهادی آن اجتناب ورزد . جنبش همچنین به این نتیجه رسیده است كه سرگرم شدن در رویارویی نظامی با تشكیلات خودگردان هدفی از اهداف مهم صهیونیست ها و بخشی از مطامع آنها را بر آورده می سازد . همین نتیجه گیری موضع گیریهای جنبش را تحت الشعاع قرار داده و باعث گردید قاطعانه و قویاً از كشیده شدن به درگیری با تشكیلات خودگردان خودداری ورزد .

گرچه تشكیلات خودگردان در حوزه عملكرد خود رفتاری سركوبگرانه و ناقض حقوق بشر داشته و تا سرحد ترور رزمندگان مجاهد تیراندازی بسوی نمازگزاران پیش رفت و صدها تن از احاد مردم را به بهانه حمایت از گروههای مقاومت فلسطینی بازداشت نموده و آنها را در زیر انواع گوناگون شكنجه های قرون وسطایی قرار داد كه منجر به فوت تعدادی هم شد .

جنبش “حماس” قراردادهای اسلو را راهكاری فریبنده برای از بین بردن قضیه و آرمان فلسطین و تأمین امنیت صهیونیست ها برخلاف منافع و حقوق حقه مردم فلسطین می داند ، در عین حال برخود فرض می داند كه به مخالفت با این قراردادها پایبند بماند و با بهره گیری از راهكارهای مردمی تلاش خود در جهت بی اعتبار ساختن آنها بكار گیرد بدون آنكه متعرض تشكیلات خودگردان و دست اندركاران آن بشود . البته جنبش بر این باور است كه سرنوشت تشكیلات و پروژه سیاسی اش ناكامی و در محور امنیتی قراردادهای اسلو محدود و محصور خواهد شد .

موضع جنبش در قبال دیگر جنبشهای رهائی بخش:

حماس در مقام جنبش مقاومت ضد اشغالگری و نژاد پرستی اسرائیلی ، با آرمانهای رهائیبخش جهانی همراه و هم نوا بوده و خواستهای شروع ملتهای آزادیخواهی كه سعی در رهایی از اشغالگری و سیاست نژاد پرستانه و تفرقه افكنانه دارند ،‌ تائید می كند . حماس ضمن اعلام همبستگی با مبارزات مردم جنوب آفریقا در برابر تفرقه و نژادپرستی ، از پایان وضعیت و شرایط جائرانه نژادپرستی در آن دیار استقبال كرد .

8ـ “حماس” سخت در پی آنست كه عرصه و میدان درگیری و رویارویی با اشغالگر صهیونیست در فلسطین محدود و محصور ، و به ورای مرزها انتقال پیدا نكند .

9ـ جنبش “حماس” از كشورها ، سازمانها ، مراجع بین المللی و جنبشهای رهائیبخش جهانی انتظار دارد كه در كنار آرمان به حق و عادلانه ملت فلسطین قرار بگیرند و اقدامات سركوبگرانه و مخالف عرف و حقوق بین المللی مقام های اشغالگر را محكوم كنند و یك جریان و حركت جهانی ایجاد نمایند تا رژیم صهیونیستی را تحت فشار قرار دهند تا به اشغال ناجوانمردانه سرزمین و مقدسات فلسطین اسلامی پایان دهد.