تبیان، دستیار زندگی
لبوم تصاویر وجه تسمیه زنجان : به گفته حمدالله مستوفی شهر زنجان را اردشیر بابكان ساخته و شهین خوانده است. در فرهنگ نامه مرحوم دهخدا در ذیل كلمه شهین چنین تقریر یافته ( شهین نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان باشد . گویند آن شهر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زنجان

استان زنجان در زمره مناطق دیدنی ایران

وجه تسمیه زنجان :

به گفته حمدالله مستوفی شهر زنجان را اردشیر بابكان ساخته و شهین خوانده است. در فرهنگ نامه مرحوم دهخدا در ذیل كلمه شهین چنین تقریر یافته ( شهین نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان باشد . گویند آن شهر را اردشیر بابكان بنا كرده است (جهانگیری – برهان قاطع ) و شهری بود بزرگ در میان ری و آذربایجان و وجه تسمیه آن مخفف زندگان یعنی اهل كتاب زند است و زندیگان زنگان شده و دال آن حذف گردیده (انجمن آرا آنندراج ) ما’خذ و منبع مستوفی در مورد كلمه شهین كه به زنگان اطلاق می گردیده مبهم است و تاكنون هیچ منبع موثق دیگری در این ارتباط اظهار نظر ننموده است.

آنچه مسلم است از نظر زبان شناسی كلمه شهین ارتباطی به زبانهای پارسی باستان و ادبیات اوستایی ندارد و برعكس كلمه زندیگان كه به معنای اهل كتاب زند ، معروفترین كتاب آئین زردشتی در دوران ساسانی و پسوند (گان) از پساوند پارسی باستان همچون آذربایگان، خدایگان و غیره بوده است . بطور حتم شهر در دوران ساسانی زندیگان نام داشته است كه به علت كثرت استعمال تخفیف یافته و در دوران استیلای اسلام زنگان نام داشته است ، و چون در زبان عربی حرف گ به ج تبدیل می گردد بنابر این كلمه زنگان به زنجان تبدیل شده است. اسم  دیگر شهرستان زنجان (خمسه) است . اطلاق این كلمه به منطقه در منابع و متون جغرافیایی از اواخر دوران قاجار ظاهر شده و در مورد وجه تسمیه آن دو نظر می تواند مطرح باشد. نظر نخستین ناظر بر استقرار طوایفی از ایلات پنجگانه در این منطقه است . و محتملا وجود منطقه ای به نام (خمسه) در استان فارس كه بر مبنای استقرار پنج ایل نامگذاری شده بسود این نظریه است . در فرهنگ آنندراج ذیل كلمه زنگان چنین آمده " چون پنج بلوك بود آنرا خمسه گویند "  لغت نامه دهخدا با تكرار مورد مزبور می نویسد ( این شهرستان "زنجان" از پنج بلوك بنام بخش حرمه ، بخش ابهر رود ، بخش قیدار ، بخش ماه نشان ، بخش سردان ...)

در این بخش بندی بخش های ایجرود ، زنجان رود ، كه جز’ خمسه اند سخنی به میان نیامده ، لاجرم این نظریه با شك و تردید مواجه میگردد.  اما بخشهای پنجگانه ابهر رود ، خرا رود ، زنجان رود ، ایجرود ، سجاس رود كه بخشهای اصلی خمسه را تشكیل داده منبع و مرجع موثقی به وجه تسمیه آن می تواند باشد . كذر این نكته ضرورت دارد كه منطقه بزینه رود معروف به قشلاقات افشار كه هم اكنون از توابع خمسه است تا اواخر دوران در حوزه ساسی ولایت كردستان بوده است ، بنابراین پنج بلوك بودن منطقه قطعی بنظر میرسد.

دایره المعارف مصاحب بر این اساس ذیل كلمه (خمسه) می نویسد :

( خمسه مخفف ولایات خمسه در جنوب آذربایخان و غرب قزوین كرسی آن زنجان و از شهرهای معروفش سلطانیه پنج بلوك عمده ای كه این ناحیه به مناسبت آنها خمسه خوانده شده است عبارت بودند از ابهر رود ، زنجانرود ، ایجرود ،د سجاس رود كه حالیكه همگی جزو شهرستان زنجانند ...)


موقعیت جغرافیایی و تقسیمات سیاسی استان

استان زنجان كه آنرا فلات زنجان نیز مینامند ، در ناحیه مركزی شمال غربی ایران واقع شده است . این استان در 47 درجه و 10 دقیقه تا 50 درجه و 5 دقیقه طول شرقی و 35 درجه و 25 دقیق تا 37 درجه و 10 دقیق عرض شمالی خط استوا ، با مساحتی نزدیك به 39369 كیلومتر مربع قرار گرفته است.

استان زنجان از شمال به استانهای اردبیل و گیلان ، از شرق به استان قزوین ، از جنوب به استان همدان ، از جنوب غربی و غرب به استانهای كردستان و آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی محدود است و از جمله استانهایی است كه به تنهایی با 7 استان كشور همسایه و همجوار است.

استان زنجان بر اساس آخرین تقسیمات كشوری ، دارای 3 شهرستان 13 بخش ، 8 شهر ، 44 دهستان  و 981 آبادی دارای سكنه است . شهرستانهای این استان عبارتند از : زنجان ، ابهر و خدابنده .


آب و هوا

اوضاع جوی و شرایط اقلیمی منطقه بر حسب پستی و بلندیها سخت متغیر است. من حیث المجموع ارتفاعات دارای آب و هوای سرد كوهستانی ، زمستانهای پر برف و سرد و در تابستان معتدل و خشك می باشد . در این میان دره های قزل اوزن دارای آب و هوای معتدل تر بوده و دارای زمستانهای معتدل و تابستانهای نسبتا" گرم است. جلگه های مابین ارتفاعات نظیر جلگه سجاس ، منطقه قشلاقات اقشار و قسمت سفلای زنجان رود دارای آب و هوای معتدل تری هستند. بر اساس آمار و گزارشات هوا شناسی در 10 سال اخیر معدل حداكثر درجه حرارت سالانه 1/37+ درجه سانتیگراد و معدل حداقل درجه حرارت سالانه 5/19-  درجه سانتیگراد بوده است.


خصوصیات نژادی:

از نظر تیپولوژی انسانی ، با توجه به سوابق تاریخی منطقه ، نقل و انتقالات سیاسی ایلات، هجوم های جنگی و بررسی تیپ های نژاد انسانی این چنین استنتاج می گردد كه مردم این شهرستان از نظر قومیت یكدست نمی باشند ، بلكه اختلاط و امتزاجی از اقوام آریایی كه در اواخر هزاره دوم قبل از میلاد در منطقه ساكن شده و تیپ های مختلفی از اقوام ترك ، كه با نام طایفه قنغور در قرن هفتم هجری در منطقه سرازیر گردیده ، همچنین اقوام گرجی كه در دوران صفویه از آذربایجان كوچانیده شده با قبایل ایلات خمسه ، تیپ مخصوص زنجانی را كه در جلگه ها و حاشیه رودخانه های منطقه زندگی میكنند بوجود آورده است . از مشخصات این تیپ با رنگ پوست گندمی و چشمهای میشی با موهای به رنگ سیاه دیده میشوند ، تیپ اصیل كه در ارتفاعات و مناطق كوهستانی زندگی می كنند بعلت عدم فعل و انفعالات انسانی ، آریایی اصیل باقیمانده و از مشخصات این تیپ با رنگ پوست سفید ، چشمهای زاغ و موهای به رنگ بور و مردمانی بسیار آرامند كه تیپ اخیر در مناطق جمعیتی كوههای زنجان شمالی اكثریت دارند


جغرافیای تاریخی استان

استان زنجان یكی از نواحی تاریخی سرزمین ایران است و كاوشهای باستان شناختی و و آثار باقیمانده تاریخی ، دیرینگی و قدمت آن را نشان می دهند . پیشینه تاریخی این استان را میتوان در چهار دوره به شرح زیر مورد مطالعه قرارداد:


.... دوران پیش از تاریخ (هزاره هفتم تا اوایل هزاره سوم پیش از میلاد ) :

چگونگی سیر این دوره تمدنی به علت كمبود اطلاعات و مدارك ، تاریك و مبهم است . قدیمی ترین آثار دوران پیش از تاریخ كه در این منطقه یافته و بررسی شده اند ، احتمالا" به دوره (( بردوستین)) تعلق دارند . این یافته ها كه شامل ابزارهای كوچك جماعت های آغازین بشری است ـ در حدود سی هزار سال قدمت دارند . مشخص ترین زیستگاه این جماعت ها در زنجان ، غار تاریخی (گلجیك) است.


.... دوران تاریخی (اوایل هزاره سوم تا اواخر هزاره دوم پیش از میلاد) :

یافته هایی كه از این دوره در منطقه ایجرود بدست آمده اند ، مورد بررسی قرار گرفته اند . پراكندگی زیستگاههای انسانی منطقه ایجرود در هزاره سوم و دوم پیش از میلاد ، در هشت كانون باستان شناسی و تداوم حیات آنها تا هزاره اول پیش از میلاد ، حكایت از شكوفایی و دیرپایی تمدن فلات مركزی ایران در این ناحیه دارد . آثار این دوران در روستای ضیا,آباد ، آق كند ، گل تپه ، چایرلو ، قلتون و اوغول بیگ به دست آمده اند. ارزیابی و مطالعه آثار نقشهای سیاه رنگ بر روی سفالهی نخودی كشف شده از این كانون های تاریخی ، پیوند تمدنهای تپه حصار دامغان ، تپه سیلك كاشان ، تپه زاغه دشت قزوین و ایجرود را نشان داده است.

دو اثر از این دوره در جنوب غربی شهرستان خدابنده شناسایی شده اند: یكی در تپه تاریخی "یاریمجه" (تكمه تپه) در قشلاق های افشار ، و دیگری در تپه تاریخی " امان ارقین بلاغی" منطقه بزینه رود شهرستان خدابنده ، كه هركدام بخشی از نادرترین آثار زیستگاههای انسانی دوران هزاره سوم و دوم پیش از میلاد را در خود جای داده اند.


.... دوران تاریخی جدید (اواخر هزاره دوم پیش از میلاد تا اوایل قرن هفتم میلادی) :

از این دوره نیز یافته هایی در منطقه زنجان بدست آمده است كه بارزترین آن نوعی سفال ساده خاكستری رنگ است كه یادگار زمان مهاجرت اقوام آریایی به این منطقه است.

پایه و اساس این اطلاعات نتایج بدست آمده از بررسی سفال هایی ست كه بیش تر بطور اتفاقی از گورستان ها و تپه های قدیمی منطقه كشف شده اند. تكنیك ،فرم و نقش این سفالینه ها ، مطمئن ترین ابزار شناسایی تمدن های پیش از تاریخ هستند.

یكی از قابل توجه ترین ظرفهایی كه در تمامی مراكز استقرار انسانی این دوره مورد استفاده قرار می گرفته است، ظرفهای سفالی قوری مانندی با لوله نسبتا" بلندی است كه در مراسم به خاك سپاری مردگان مورد استفاده قارا می گرفته است و در همه گورهای شكافته شده این دوره دیده شده است. نقش های روی سفالینه های تپه سیلك كاشان و مجسمه های باستانی لرستان ، ارتباط این نوع ظرف با مردگان را نشان می دهند. قوری های این منطقه كه عموما" بی نقش اند و با آثار بدست آمده از خوروین و املش قابل مقایسه اند ، احتمالا" دلیل دیگری بر پیوند این اقوام ، در اوایل هزاره اول پیش از میلاد است. شواهد تاریخی موجود نشان میدهد كه تا اوایل نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد ، دستگاه فرمانروایی معینی در منطقه وجود نداشته و حكومت  "اورارتویی" نیز به علت دوری مسافت نتوانسته بود بر این نواحی چیرگی یابد . هم چنین كمی ابزار و جنگ افزارهای به دست آمده از گورهای باستانی نشان میدهد كه برخلاف تمدن های فلات مركزی ایران كه اقوامی جنگجو بوده اند مردمان این منطقه به علت فراوانی چشمه سارها و آب های سطحی عمدتا" به دامداری و كشاورزی مشغول بوده اند و به همین جهت ، امنیت نسبی بر منطقه حاكم بوده است . طبق اسناد آشوری ها ، این منطقه در قرن نهم پیش از میلاد (اندیا) نام داشته است و به احتمال ضعیف ، اقوام ساكن آن با اقوام لولوبی و گوتی دامنه های زاگرس پیوند هایی داشته اند.

این منطقه از لحاظ جغرافیای تاریخی ، در آغاز هزاره اول پیش از میلاد ، شمال با كادوسیان و كاسپیان ، از مغرب با لولوبیان و گوتیان و از طرف جنوب شرقی و شرق با پدیده تاریخی ماد همسایه بوده است . در دوره های بعد مادها ، این اقوام را زیر فرمان آورده اند.

طبق اسناد آشوری در قرن هفتم پیش از میلاد ، منطقه زنجان "مادای" نام داشته است. آنچه این ادعا را درست می نمایاند ، كشف آثاری از هزاره اول یش از میلاد در روستای مادآباد زنجان است . اما به علت روی دادن جنگهای ممتد منطقه ای(در قرن های هفتم و هشتم پیش از میلاد ) تمدن در این منطقه به شكوفایی درخور دست نیافته است.

از قرن هفتم پیش از میلاد تا اواخر هزاره اول پیش از میلاد ، یعنی در تمام دوران شاهنشاهی هخامنشی ، سكه (دریك) و (ریتون) در خدابنده و گردنبندهای طلایی با بن مایه (موتیف) "گل لوتوس" كه نقش های آنها با كنده كاریهای تخت جمشید قابل مقایسه اند و همچنین چهرك (نقاب) طلایی مردگان گورها با آرایش مو و كلاه دوران هخامنشی را میتوان نام برد.

یادگارهای باستانی از جمله آتشگاه عظیم تخت سلیمان در غرب ، عبادگاه بهستان در جنوب و آتشكده های ساسانی در طارم نشان می دهند كه در دوران اشكانیان و ساسانیان ، دره های زنجان رود و قزل اوزن از رونق بیش تری برخوردار بوده اند. گزارش های جغرافیا دانان آغاز دوره اسلامی نیز این موضوع را تایید می كنند .

از پانزده كانون باستان شناسی بررسی شده این دوره ، 9 كانون در دره رود قزل اوزن و در طارم علیا واقع شده اند كه از شكوه و آبادانی این بخش از منطقه ، در قرن های دوم تا پنجم میلادی حكایت می كنند . از مهم ترین آثار آن دوره به آتشكده تشویر میتوان اشاره كرد كه در روستای تشویر در میان گورستانی تاریخی ، با سنگ و ساروج و با طرح چها طاقی در ابعاد 4*4 مترمربع با پوشش گنبدی شكلی ساخته شده است.

تركیب بنا ، یادآور سبك معماری آتشكده های دوران ساسانی است و با آتشكده های عظیم دوران ساسانی كه جنبه دولتی و تشریفاتی داشتند ، به عنوان آتشكده محلی مورد استفاده قرارمی گرفته است و با گذشت زمان ، پیرامون آن به گو.رستان تبدیل شده است .


.... دوران اسلامی ( از قرن 7 تا 19 میلادی برابر با قرن اول تا 14 هجری ) :

این دوره از تاریخ زنجان ، با فتح آن در زمان خلافت عثمان و به دست ( برا, بن عازب) سردار مشهور آغاز میشود.

به استناد مداركی كه از 62 كانون باستان شناختی منطقه به دست آمده است، به استثنا, دره طارم علیا در رودخانه قزل اوزن و شهر زنجان ، در بقیه نواحی ، نقل و انتقال قدرت سیاسی و مذهبی به آرامی صورت گرفته و با خرابی و درگیری همراه نبوده است.

متن ها و اثرها ی موجود تاریخی نشان میدهند كه این منطقه در سرتاسر دوران اسلامی ، بویژه از قرن های چهارم تا هشتم هجری (در دوران حكومت حكومت كنگریان ، سلجوقیان و ایلخانیان) از شكوفایی اقتصادی ، فرهنگی و هنری برخوردار بوده است. از آثار این دوره می توان مسجدهای جامع قروه ، سجاس ، قلابر ، كاروان سراهای نیك پی ، سرچم ، آثار تاریخی عظیم سلطانیه ، خدابنده ، ابهر و سایر آثار تاریخی را نام برد.

اصولا" یكی از دلایل انتخاب سلطانیه به پایتختی ، رونق اقتصادی این منطقه در قرن هفتم و هشتم هجری بوده كه توجه ایلخانان مغول را به خود جلب كرده است . كاشی های مطلایی كه ز تپه نورآباد خدابنده به دست آمده اند ، گواهی بر رونق اقتصادی و فرهنگی آن دوره اند.

پس از برچیده شده حكومت ایلخانی به دست سربداران در قرن نهم هجری ، منطقه زنجان نیز دچار فتنه خانمان سوز تیمور لنگ شد و به شدت ویران گردید.

تنش های سیاسی و كشمكش های نظامی تا قرن دهم هجری شمسی ، مانع رشد و اعتلای اقتصادی و فرهنگی در این منطقه شده است . در دوران حكومت صفویه و قاجاریه ، به ویژه در دوران حكومت شاه طهماسب ، شاه عباس و آغامحمد خان ققاجار ، رونق نسبی اقتصادی و فرهنگی در منطقه برقرار بوده است . قسمت اعظم روستاهای بخش ها و شهرهای كنونی ، با توجه به نظام ارباب و رعیتی ، تا اواخر قرن سیزدهم هجری قمری تكوین یافته اند و در طول دهه های اخیر ، به سرعت در حال رشد و گسترش بوده اند . در زیر ، به اختصار ، به جغرافیای تاریخی شهرستان های استان اشاره میشود.:


.... زنجان:

تاریخ بنای شهرزنجان را هم زمان با سلطنت اردشیر بابكان دانسته اند و در آن زمان ، آنرا شهین یعنی منسوب به شاه می نامیدند . گفته میشود كه این نام طی قرون و اعصار به زنگان و سپس به زنجان تبدیل شده است . فتح زنجان توسط اعراب در زمان خلافت عثمان و توسط سردار عرب برا,بن عازب – صورت گرفت و در این دوره ، این شهر ، شهری آباد و پرنعمت بوده است.

در قرون چهارم و پنجم هجری قمری ، زنجان به علت داشتن چراگاه های وسیع ، مورد توجه قبیله های ترك نژاد قرار گرفت و قبیله های گوناگون ترك در زنجان و نواحی مختلف آن ، بویژه در چمن سلطانیه ، مسكن گزیدند.

در حمله مغول ، شهر زنجانو آبادیهای اطراف آن آسیب فراوان دید . سپس ایلخانان مغول به این شهر توجه فراوان نشان داد ، مخصوصا" سلطان محمد خدابنده ، از زمانی كه مذهب تشیع را پذیرفت ، در توسعه این ناحیه كوشید و زمینه تبدیل آن به یك مركز اسلامی رافراهم كرد تا پس از آن در اندك زمانی به یكی از مراكز مهم سیاست و تجارت تبدیل گردد.

تاریخ زنجان در سده های بعدی نیز گزارشگر حوادث مختلف سیاسی است. این شهر شاهد رویدادهای سیاسی ، اجتماعی و مذهبی نظیر شورش علی محمد باب ، مبارزات ملوك الطوایفی ، نهضت مشروطیت ، تاخت و تاز فئودال ها ، درگیری دموكرات های آذربایجان و ... بوده است . هرچند برخی از این رویدادها ، رهاوردی جز ناملایمات فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی برای مردم این شهر نداشته اند ، اما هرگز فرهنگ و مدنیت استعماری در این شهر نفوذ نكرده است و اكثر قریب به اتفاق مردم / همچنان در حفظ شعایر مذهبی و سنتی خود  پابرجا و اسوار باقی مانده اند . این منطقه زادگاه بزرگانی چون شیخ شهاب الدین سهروردی و علمای نامی دیگری بوده است كه مایه فخر فرهنگ ایرانی و اسلامی  هستند .


....ابهر:

منطقه ابهر و مناطق اطراف ابهررود ، كه به زبان محلی (ابهرچای) نامیده میشود ، از نخستین زیستگاههای انسانی در ایران است و از پیشینه تاریخی طولانی برخوردار است. بررسی این مناطق نشان میدهد كه دره ابهر رود در هزاره دوم پیش از میلاد از رونق قابل توجهی برخوردار بوده است. درقرن نهم پیش از میلاد ، مادها در این منطقه اتحادیه ای از قبیله های گوناگون را به وجود آوردند كه مقر آن در ابهرچای بوده است . به استناد شواهد تاریخی ، در سال 82 پیش از میلاد ، در دره ابهر چای میان مادها و آشوری ها نبردی درگرفته است.

در زمان روی كارآمدن حكومت ایلخانیان و انتخاب سلطانیه به عنوان پایتخت ، این منطقه به علت برخوردارشدن از شبكه های جاده ای اهمیت ارتباطی قابل توجهی بدست آورد كه هنوز هم محفوظ مانده است. وجه تسمیه این شهر از واژه پهلوی (اوهر) گرفته شده است . نویسنده كتاب جغرافیایی حدودالعالم ، (ابهر) را (اوهر) ثبت كرده است. بخش اول واژه منسوب به آب به عنوان نماد زندگی در مذهب زرتشت است و واژه (وهر) به معنی دشوار كردن كار و  محدود نمودن آمده است . بنابر این ، این واژه به معنای محل بستن آبهاست.

جایگاه نخستین خانه های این شهر ، تپه ای باستانی به نام تپه قلعه است و در كناره راست ابهر رود جای دارد . این محل یكی از نخستین زیستگاههای انسانی منطقه زنجان به شمار میرود و حداقل از اوایل هزاره چهارم یش از میلاد مورد استفاده و محل سكونت جماعت های آغازین بوده است . از آثار بدست آمده در این محل میتوان به سفال های قرمز رنگ نقشدار اشاره كرد.


.... خدابنده:

شهرستان خدابنده در جنوب شرقی زنجان واقع شده است . در این منطقه ، ایلات خدابندهلو و افشار ، با اقوام بومی درهم آمیخته و نژادی را پدید آورده اند كه از نظر تیپولوژی (بررسی ویژگی های ظاهری) به نژاد موسوم به زنجانی معروف شده است.

شهرستان خدابنده دوشهر تاریخی "سهرورد" و "سجاس" را درخود جای داده و مردان بزرگی همانند شهاب الدین سهروردی را درخود پرورده است. جایگیری جماعت های انسانی و یكجانشینی آنان در این مناطق ، به اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره پنجم پیش از میلاد مربوط است . از نمونه های آثار این دوره ، سفال های گوجه ای رنگی است كه با آثار سفالی شناخته شده قزوین قابل مقایسه است.


بناهای تاریخی استان

گنبد سلطانیه

قلعه یا حصار شهر زنجان

بازار زنجان

بازار زنجان

رختشوی خانه

کاروانسرای سنگی

کاروانسرای شاه عباسی


داش کسن

بنای ذولفقاری

بنای توفیقی

مسجد جامع زنجان

مسجد جامع قروه

مسجد جامع سجاس

سرای دخان

چلپی اوغلی

ملا حسن کاشی

بقعه قیدار نبی

معماری سخره ای قروه

مردم شناسی به معنی اخص كلمه، كه تجزیه و تحلیل عناصر گوناگون شئون زندگی اجتماعی و سپس مقایسه و ارزیابی این عناصر، به منظور یافتن منشأ  امور است، دراین مقال مورد توجه قرار نگرفته، زیرا بر این اساس، ارزیابی شئون زندگی مردمان غیر متجانس هم چون منطقه مورد مطالعه، كاری بس سنگین و دشوار است، لذا تنها مواردی از مسایل مردم شناسی منطقه زنجان آن چنان كه هست ، اجمال و به طور خبری بیان می شود.

به طور كلی موارد مردم شناسی مردم زنجان هم چون نژاد یكدست نبوده و در مناطق  مختلف دارای آداب و رسوم خاصی هستند. بنابراین وجوه اشتراكی در میان آنان وجود دارد.  به هر تقدیر مواردی كه ذیلا بیان می گردد بعضی از آداب و رسوم منطقه انگوران است كه  به علت مورد عمل بودن آنها  انتخاب شده است.

آداب مهمان

آداب مهمان در منطقه حائز اهمیت است. عموما مهمان در میان مردم زنجان، از هر طبقه و گروه كه باشد دارای مقام و منزلتی بس بزرگ است. اصولا تمام شؤون زندگانی بر اساس نحوه پذیرایی از مهمان مترتب گردیده است، گویی همه چیز از برای مهمان است و بس. برای مثال از تهیه مسكن تا تدارك مایحتاج زندگی، فاكتور قابل ملاحظه ای در امر پذیرایی در نظر گرفته می شود اطاق خوب، لوازم عالی، فرشهای زیبا و بالاخره وسایل خواب راحت همه از برای مهمان است.

بدین ترتیب پس از ورود مهمان تمام اعضای خانواده  از كوچك و بزرگ همه در خدمت مهمان قرار می گیرد. واز اطعمه و اشربه تدارك شده در هر طبقه اجتماعی كه عموما چند برابر مایحتاج است، قبل از صرف مهمان و پایان پذیرایی، كسی حق استفاده از انها را نخواهد داشت، در این مرحله دو رسم وجود دارد نخست آنكه صاحبخانه پس از چیدن سفره رنگین، اطاق مخصوص پذیرایی را ترك و مهمان را جهت استفادهاز غذا راحت می گذارد، این پدیده بدان جهت است كه آزادی عمل مطلق را به ازهوارد می بخشد.

رسم دوم آنكه، صاحبخانه پس از تكمیل سفره، به فاصله یك متری و دو متری و دو زانو نزدیك در ورودی می نشیند و با تعارفات پی در پی مهمان را به صرف غذا ترغیب و تشویق می نماید، پس از جمع كردن سفره كه همراه با تعارفات زیاد نظیر «خیلی ببخشید، قابل شما نبود، شرمنده شدیم، و… » است، افراد خانواده بقیه غذا را تناول می كنند.

اختیار تام وقت استراحت تمام افراد، به دست مهمان سپرده می شود، چنان كه قبل از به خواب رفتن او كسی حق استراحت را نخواهد داشت، فردای آن روز صاحبخانه قبل از طلوع آفتاب جهت انجام خدمت، خود را آماده می نماید. بدین رتیب مهمان نوازی از خصوصیات بارز مردم است، و در سفرنامه های جهانگردان به تفصیل از آن سخن رفته است. ضرب المثلهای بسیار متنوعی نیز در این ارتباط در میان اهالی رایج است كه ذیلا چند نمونه آورده می شود:

1ـ قونانق اوی صاحابینین دوسی دی هریاندا خخ لاسا گرگ یاتا(ترجمه: مهمان شتری صاحب خانه است، هر جا كه گفت باید بخوابد) این ضرب المثل بدان معنی است كه در مقابل خدمات صاحب خانه مهمان تعارف ننموده و پذیرای خدمات باشد.

2ـ قوناق روزی سی اوزونن قاباق گلر( ترجمه: روزی مهمان جلوتر از خودش می آید)

3ـ قوناق الهین عزیزیدی(مهمان عزیز خداست)

4ـ قوناق اوزونین روزی سین گترر(ترجمه: مهمان روزی خود را با خود می اورد.)كنایه از این كه مهمان سربار صاحب خانه نیست، بلكه از طرف خداوند روزی وی حواله می شود.

5ـ قوناق خدمت ایله، اگر چه كافر اولا، (ترجمه: به مهمان خدمت كن اگرچه كافر باشد) در این ارتباط ضربالمثلهای بیشماری زبانزد خاص و عام است كه ذكر آنها از حوصله این مقوله خارج است.

مسأله ازدواج در منطقه با تأكید خاصی مورد توجه است و از نظر آداب و رسوم به طور كلی دو نوع ازدواج صورت می گیرد،؟ نوع اول این كه عروس همراه با داماد بدن هیچج اطلاع قبلی منزل پدری را ترك می نمایند و پس از چند روز پدر داماد با ریش سفیدان محلی به منزل عروس مراجعه می نمایند و پس از شرح ماجرا به هر تقدیر پدر عروس را راضی نموده و نامه ای تحت عنوان وكیل نامه جهت عقد ازدواج رسمی دریافت می نمایند.

نوع دوم ازدواج بدین ترتیب است كه، ابتدا پدر داماد با چند نفر از ریش سفیدان محلی به عنوان خواستگاری به منزل عروس مراجعه و پس از تبادل نظر و جلب رضایت، هر كدام از طرفین نماینده ای جهت عقد قرار داد تعیین می نمایند، متن قرار داد شامل تعیین شیر بهاء به میزان تقریبی 500000 ریال و مهریه به میزان تقریبی 1000000 ریال و بر اساس و.ضع مالی داماد، قن دو گونی، چای ده بسته، برنج 30 كیلو، روغن دو حلب، شیرینی 20 كیلو، كشمش 15 كیلو. بدین ترتیب قرارداد تحت عنوان «كسمات» منعقد می گردد كه پدر داماد موظف به تهیه اقلام یاد شده به پدر عروس است.

سپس پدر عروس مقداری پارچه چادری و لباس تحت عنوان «خلعت» جهت دعوت اقوام به عروسی به تعداد 40 نفر از پدر داماد دریافت می كند.

در این میان عمو ودایی عروس هدایایی نظیرگوسفند و كتو شلوار بنام «دایی یولی» و «عمویولی» دریافت خواهند نمود. پدربزرگ و مادربزرگ عروس نیز صاحب زیور آلات خواهند شد.

پدر عروس به تهیه جهیزیه اقدام میكند كه عموما شامل قالی، كمد، ظروف ، جاجیم  محلی، چرخ خیاطی، خورجین ، لوازم خواب، كت و شلوار داماد و یك جعبه دربسته توسط مادر عروس تهیه شده و محتوای ان معلوم خواهد بود، تدارك می كنند.

تهیه لوازم مذكور از طرف پدر و مادر داماد بر طبق قرارداد اجباری و از طرف پدر عروس اختیاری است، پس از تدارك عروسی، ابتدا پدر داماد مجلسی به عنوان «صلاح چایی» بر پا كرده و ریش سفیدان محل و قوم خویش را دعوت می نماید، این جمع، پس از صلاح و مشورت در ارتباط با زمان و مكان عروسی و نحوه جابه جایی مهمانان تصمیم گیری می نمایند. و ما حصل تصمیم به خانواده عروس ابلاغ می شود به طوری كه این تصمیم از طرف خانواده عروس لازم الاجراست. سپس پدر عروس و داماد هر كدام نماینده ای تعیین و ضمن تحویل خلعتهای خریداری شده، مهمانان را به روز موعود دعوت می نمایند و دعوت كننده به نوبه خود انعمی از دعوت شونده دریافت می كند. پس از جمع شدن مهمانان در منزل عروس و داماد، مهمان زن مقداری پول، جاجیم ، دستكش تحت عنوان «توره» به عروس هدیه می دهند تا همراه جهیزیه فرستاده شود.

پس از صرف شام، مقداری حنا همراه با شمع، و شیرینی كه درسینی جمع اوری شده ، از منزل داماد به منزل عروس آورده می شود، اگر عروس و داماد در یك روستا باشند در منزل عروس بر روی حنا آورندگان بسته می شود و در ورودی پس از دریافت انعام «قاپی باسما» از طرف پدر داماد گشورده شده و مراسم حنا گذاری تا نزدیكی های صبح ادامه می یابد. ضمنا در منزل داماد مراسم مشابهی اجراء می شود و چندنفر جهت اوردن عروس تعیین می گردند، فردای آن روز افراد تعیین شده طرف صبح به منزل عروس مراجعه و نسبت به صورت برداری جهیزیه اقدام نموده و تحویل می گیرند، جهیزیه پس از بسته بندی از قبیل ارسال و عروس نیز پس از دریافت اجازه از پدر یا عمو آماده حركت می شوند. مركب عروس كه ماشین یا اسب است، آذین بندی شده و همراه با برادر خویش و فرستادگان داماد سوار شده و به  راه می افتد. در این میان برادر داماد در حالی كه صورت خود را با آرد اندود نموده و چراغی در دست دارد پیشاپیش قافله حركت می كند، در فاصله راه مقداری خوراكی كه «توشه» نام دارد دربین همراهان عروس تقسیم می شود، داماد پس از دریافت خبر حركت عروس با چند نفر از دوستان سوار بر اسب به عنوان ربودن عروس می آیند كه با مقاومت سرسختانه همراهان عروس مواجه شده و به طرف منزل عقب نشینی می نمایند. خط سیر عروس در آبادی طوری پیش بینی می شود كه فامیل داماد در مقابل منزل خود منتظر رسیدن عروس اند. تا پارچه هایی به عنوان خلعت بر گردن اسب ببندند. بدین ترتیب پس از رسیدن عروس به منزل داماد، وی با دوستان خود در پشت بام كه از قبل مترصد رسیدن  عروس است مقداری پول و شیرینی و سیب را به سر عروس پرتاب می نمایند و سپس یك پسر بچه به نشانه زائیدن بچه پسر، به دست عروس داده می شود و پس از ورود او به منزل داماد كه همراه با ذبح قربانی و شكستن تخم مرغ است عروس را دور تنور منزل می گردانند و سپس وی را از روی پارچه ای بنام « پی انداز» حركت داده و در اطاق مخصوص می نشانند در این وقت عروس از نشستن خودداری می كند، كه پدر داماد، یك رأس گاو یا گوسفند به عروس هدیه داده و او را می نشاند، پس از ان شیرینی در سینی ها آورده می شود و در نفر ریش سفید آنها را در بشقابها گذاشته به میهمانان هدیه می كند، و مهمانان نیز پس از خالی كردن شیرینی ها در جیب مقداری پول به عنوان «تویانه» به میزان 1000 ریال الی 50000 ریال پرداخت می كنند. و این مبالغ پس از جمع آوری از مهمانان مرد و زن شمرده شده و به پدر داماد تحویل داده می شود و سپس ناهار صرف شده و مهمانان پس از كسب اجازه مراجعت می نمایند.

دو روز بعد از عروسی مراسم زنانه «دواق قاپما» انجام می شود، بدین ترتیب كه عرویس را روی صندلی نشانده و صورت او را با پارچه می پوشانند سپس در حضور مهمانان دو نفر پسر بچه كه هر كدام یك قاشق چوبی در دست دارند، پارچه روی عروس را با قاشق كنار می زنند و سپس پارچه را به كمر خود می بندند و پس از دریافت انعام از طرف پدر داماد آن را، تحویل می دهند، مراسم پس از صرف شیرینی در حدود ساعت 6 خاتمه می پذیرد.

پس از حدود بیست روز پدر عروس تحت عنوان «ایاق آشما» عروس و داماد را به منزل دعوت می نمایند و پس از صرف غذا هدیه ای شامل گوسفند و فرش با توجه به فراخور حال، به عروس و داماد می بخشند، پس از آن قوم و خویش عروس و داماد در ماه اول ازدواج مراسم مشابهی را انجام می دهند. و بدین ترتیب عروسی پایان می پذیرد.


ملیله كاری

 استاد منصور كاظمیان مقدم :

در سال 1326 در زنجان متولد شده اند و از 17 سالگی ملیله كاری را از پدرشان  (استاد موسی كاظمیان مقدم) فرا گرفته اند . ایشان در ساخت انواع ظروف و زیورآلات  از جمله سینی ، قاب عكس ، قاب آینه و شمعدان ، جعبه جواهرات ، قلمدان ، سرویس  چایخوری و ... مهارت فراوانی دارند.

 مرتضی جز، صادقی :

در سال 1338 در زنجان متولد شده اند و از 16 سالگی به این هنر روی آورده اند.  برخی از آثار ایشان عبارتند از سینی ، تنگ ، میوه خوری ، سرویس چایخوری ، جهبه  جواهرات ، كاسه و ...

 كریم ابطحی :

در سال 1341 در زنجان متولد شده اند و مدت 16 سال است كه در رشته ملیله كاری  فعالیت میكنند . نمونه هایی از آثار ایشان عبارتند از : كره زمین با مختصات كشورهای  جهان و تابلویی مزین به هفت زبان و تلفیقی از ملیله كاری ، مشبك كاری و قالیبافی ،  سینی ، تنگ ، میوه خوری ، شمعدان و ...

 مریم قاسمی اندرود (كارشناس فنی صنایع دستی)

ایشان در سال 1348 در تهران متولد شده اند و در سال 1371 ملیله كاری را در محضر استاد منصور كاظمیان مقدم فراگرفته اند و اولین ملیله كاری هستند كه مبادرت به ساخت تابلوی ملیله با موضوعهای مختلف ادبی ، ملی ، و مذهبی نموده است.موضوع تابلوهای ایشان به ترتیب تاریخ ساخت عبارتند از : تابلویی با طرح نگارگری ، رستم در حال شكار،

حضرت یونس در شكم ماهی ، فروهر ، پیرچنگی ، مولود كعبه ، ولایت حضرت علی (ع) و صبح عاشوراهم اكنون نیز بنا به پیشنهاد پدرشان مشغول ساختن برج آزادی با مقیاس 1/100 می باشند .


چارق دوزی

 مردعلی حیدری :

ایشان متولد 1335 بوده و مدت 38 سال است كه در رشته چاروق دوزی فعالیت می كنند. علاوه بر چارق دوزی در گیوه دوزی هم مهارت دارند.

شیخ شهاب الدین سهروردی ( شیخ اشراق)

میراث فرهنگی ایران اسلامی مجموعه پیچیده ای از عناصر متعدد و با ارزشی است  که هریك به نوبه خود بر غنای میراث بشری افزوده و بخشی از مفاخر ملی ما محسوب  میشود  فلسفه اشراق كه توسط شیخ شهاب الدین سهروردی به پختگی و كمال رسید یكی  از ناشناخته ترین و در عین حال زیباترین دستاوردهای این فرهنگ اصیل و گسترده است.  ریشه فلسفه اشراق را شهاب الدین سهروردی منسوب به ایران می داند و از آن به  عنوان مشارقه تعبیر میكند كه مشتق از مشرق زمین است . فلسفه مشرق همان حكمت  اشراق است یعنی در حقیقت منتسب به آیین مزدیسنا و اصول و اعتقادات مذاهب ایران  باستان ،  سهروردی گرایشات ایرانی قوی داشت و بعد از فردوسی كه برجسته ترین  ادیب و حماسه سرای ایرانی ما بود شهاب الدین بزرگترین و برجسته ترین فرد علاقه مند  به مبادی تفكر ایرانی بود .

فلسفه اشراق مبتنی بر نور و ظلمت است و منظور سهروردی به گفته خودش اعتقادات  مانویهای مشرك و مجوس كه همان مغ ها هستند و از نظر او كافر محسوب میشوند  نیست یعنی در حقیقت تكلیف خودش را روشن میكند و بیان میدارد كه اساس كارش  بر توصیه استوار است و صریحا" میگوید كه فلسفه زرتشت و آیین زرتشتی مبتنی بر  توحید بوده است نه بر شرك . ظلمت یك امر عدمی است و فقط نور مورد توجه بوده است.

سهروردی میگوید آتش هم فقط به جهت دلالتی كه به نور دارد مورد توجه و احترام بوده است.  سهروردی از نور كاملا" مفهوم معنوی آنرا مد نظر دارد و این نكته را از قرآن  گرفته است . خداوند میفرماید ( ا ... النور السماوات و الارض ) یكی از منابع شهاب الدین  سهروردی در تلفیق فلسفه نوریه ای كه ما’خوذ از ایران باستان است، قرآن كریم  و اندیشه های مطرح شده در آن است.

شیخ شهاب الدین یحیی بن حبش امیرك سهروردی معروف به شیخ اشراق و شیخ مقتول  به اتهام كفر و انكار خاتمیت و ابراز مطالبی خلاف اصول دین و به فتوی فقهای شهر حلب  و به دستور صلاح الدین ایوبی كه تازه سوریه را از دست صلیبیان بیرون آورده بود  و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت ، در سال 587 به زندان افكند  و در همانجا در سن 38 سالگی به شهادت رسید .


استاد رضا روزبه

این بزرگ مرد در سال 1300 شمسی در خانواده ای به تقوی و صلاح مشهور،  در شهر زنجان دیده به جهان گشود . پدر پاك سرشتش ، كربلایی محمود خیاط ، او را  رضا نامید .  در دوران تحصیل ، پیوسته خوش درخشید و از اوان كودكی با نبوغ و استعداد درخشان  خود همگان را به اعجاب واداشت . دوران دبستان و دبیرستان رابا موفقیت پشت سر گذاشت.

در این زمان علاوه بر تحصیل ، مقدمات علوم حوزوی و سطح را فراگرفت و نزد  آیت الله شیخ حسین دین محمدی و آیه الله سید محمود حسینی زنجانی كه از علما و مراجع  بزرگ شهر زنجان بودند ، به سطوح عالی فقه و اصول و منطق و فلسفه پرداخت.  پس از گرفتن دیپلم ، به كسوت معلمی درآمد و در دبستان توفیق كه از مدارس مذهبی  آن روز در خطه زنجان بود ، مشغول تدریس گشت . آن زمان مقارن بلوای فرقه  دمكرات ، به رهبری جعفر پیشه وری ، در آذربایجان بود . شهرزنجان نیز از این مصیبت  بی بهره نماند و آفت دمكرات فرقه سی (!) به آن شهر هم سرایت نمود و در همین راستا  بود كه روزبه اولین مبارزه اعتقادی را برای دفاع از مكتب خود آغازید . این اقدام ، او را  با مشكلات و خطراتی مواجه ساخت و درتنگنای رها كردن خدمت معلمی و چه بسا  دستگیری و زندان قرار داد ، اما لطف خدا مددكار شد و وی بار دیگر راهی را كه آگاهانه و   هدفدار برگزیده بود ادامه داد . پس از آن به تهران آمد .

در سال 1330 وارد دانشكده علوم شد . در رشته فیزیك در قسمت تربیت دبیر تحصیلات  عالی خود را پی گرفت و پس از 3 سال به اخذ لیسانس نائل شد . در دانشكده هماره  دانشجویی مبرز و ساعی به شمــار می آمد و استادان او از داشتن چنین شاگردی بر خود  می بالیدند .

در سخت كوشی وی همین بس كه برای بررسی روش تجربی فوكو در باره گردش وضعی زمین 24 ساعت تمام در آزمایشگاه ماند تا صحت تحقیق فوق را خود بیازماید . استاد پس از دریافت مدرك لیسانس پروژه ای تحقیقاتی تحت عنوان " مطالعه در آثار میدان الكتریكی و رادیاسیون و گاز ازن روی موجودات زنده " را زیر نظر استاد محقق دكتر جناب در دانشگاه با موفقیت به پایان برد . این تحقیق علمی از 1/7/1334 تا 1/7/1338 به طول  انجامید كه خود بیانگر دقت نظر و روحیه موشكافانه روزبه بوده است .

مقارن با درخشش خورشید گونه روزبه در دانشگاه و بلند آوازه گشتن نامش ، علامه كرباسچیان از او دعوت نمودتادرتاسیس مدرسه ای منسوب به نام مولایشان – علوی – با وی همگام گردد، او نیز بی درنگ پذیرفت و تا آنجا در این انتخاب ثابت قدم ماند كه عنوان دانشیاری دانشگاه را نپذیرفت و فرصت تحقیقاتی خارج از كشور را كه در اختیارش گذاشته بودند نادیده انگاشت.

روشنگری روزبه به همین جا خلاصه نگردید بلكه پس از مدتی خلا’ مدارس دخترانه مذهبی در ذهن پویایش احساس شد و بر اثر تلاش پیگیر آن فقیه و همراهی برخی از روحانیون فاضل و آگاه ، بانوان تحصیل كرده و متدینی تربیت شدند كه ثمره اش  تاسیس مدرسه راهنمایی و دبیرستان دخترانه روشنگر بود.

زبانفرانسوی را به خوبی می دانست . در ادبیات عرب فحل دوران بود و در عین این كه همگان او را استاد مسلم فیزیك قلمداد می نمودند ، در رشته زیست شناسی و طبیعی اهل نظر بود و در  فلسفه و منطق نیز پاسخگوی سوالات  مشتاقان به شمار می آمد . در سال 1347 ، به دنبال یك سرما خوردگی ساده ، استاد بیمار شد وبه مرور زمان بیماریش شدت یافت.

سرانجام به تشخیص پزشكان بیماری استاد سرطان اعلام شد . در شامگاه دوشنبه 21 آبان ماه 1352 ، مقارن ساعت 19 ، آن آفتاب علم و ادب غروب كرد و دل هایی را در داغ ماتم خود سوگوار و عزادار ساخت .