بهشتنوشتهها(1)
پردهی یکم: باغِ لذّتهای جاودانه
لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها(آلعمران 15، حجر 48)
اولین تصویری که توی قرآنت از بهشت به من دادهای درختهای انبوه و نهرهای روان است.
«جنّه» یعنی جایی که از بس درختهای درهم تنیده دارد، زمینش پیدا نیست. بعد این تصویر را با خالدینَ فیها کاملتر کردهای. با جاودانگی. همان میلِ همیشگیِ من برای مانایی و بقاء.
بهشتِ تو دیگر اضطرابِ تمامشدن و فناشدن و از دستدادن ندارد.
تهِ دلِ آدم را خالی نمیکند از لذّتهای گذرای تمامشدنی.
با اینهمه گاهی هم اگر فکر کنم توی آن لذّتهای معقول، ملال و خستگی و یکنواختی، دلزدهام کند، دوباره آیه آوردهای برایم که لا یَمَسُّهُمْ فیها نَصَب (حجر/ 48). آنجا، جایِ خستگی و ملال هم نیست.
باغِ لذّتهایی که ملالآور نیستند و میشود برایِ همیشه آنجا ماند؛ باید جایِ خواستنیی باشد این باغِ جاودانهی تو.
پردهی دوّم: برادرانه روبهروی هم
وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلین حجر 47(حجر 47، نبأ 35، واقعه 26)
هر کینهای را از دلهای آنها میزداییم در حالیکه برادرانه بر تختهایی روبهروی هم نشستهاند.
گاهی این درگیریها و روزمرگیهای زندگی دنیایی، حتّی فرصتِ اینکه آدم دودقیقه بیدغدغه بنشیند و با دوستی، رفیقی، عزیزی خلوت کند و گپ بزند را به آدم نمیدهد.
گاهی جمعی که دوست داری میانش باشی، به حرف لغو و گناه کشیده میشود و ناخواسته ردّ ناخوشیاش روی روانِ آدم میماند.
گاهی کدورت و دلخوری - بیآنکه بخواهی- میانهی تو و یار غاری را به هم میزند.
تحفهی دنیاست اینها؛ شیطنت شیطان.
خوب است که توی بهشت میشود بیهیچ دغدغه و نگرانی نشست و با بندههای خوبِ خدا حرف زد.
من دلم میرود برای این آیه که میگوید بهشتیهااخواناً روی تختهایی روبهروی هم تکیه دادهاند.
هیچ دلخوری و کدورتی هم میانشان نیست. نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ.(اعراف/43)
حرفِ بیخود و لغو و گناه هم نمیزنند. لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا کِذَّاباً (نبأ/ 35)
حرفشان حرفِ خوب و سالم و پاک است. الّا قیلاً سلاماً سلاماً. (واقعه/ 26).
کارِ آیههای بهشتی همین است انگار که دلِ آدم را هوایی کنند برای آن تجربهی ناب؛ زندگیِ جاودانه توی آن باغِ بینظیر با همهی آدمهایِ دوستداشتنی.
نویسنده: مریم روستا
شبکه تخصصی قرآن تبیان