خانه ای از بهشت
خواستم از تو بنویسم، اما قلم توان نوشتن نداشت؛ زیرا که از تو نوشتن عشق میخواهد و دلی چو چشمه زلال، هرچه تفکر خویش را به کار انداختم، از تو هیچ در ذهن خویش نساختم، تا آن که کار دل به میان آمد. چشمه عشق درونم جوشید و دریای وجودم متلاطم شد. آنگاه امواج به تو پیوستنم اوج گرفت. با خود گفتم مگر میشود از تو ننوشت، ای یگانه بی همتای بهشت؟
هرچند که بزرگی تو در ابعاد کوچک کلام نمیگنجد، امّا قطرهای از تو نوشتن، دریای متلاطم عاشقان تو را آرام خواهد کرد و ساحل وجودشان را دیگر جزر و مدّ بی قراری فرا نخواهد گرفت. از تو نوشتن، آبی آرامش است، ای آسمان همیشه آبی عشق.
آنگاه نوشتم « فاطمه »، زیباترین نام عالم، دختر نبی خاتم ، همسر حیدر ، بهترین مادر، یاسی از باغ همیشه سبز نبوّت، که بوی عطرِ معرفتش تا قیامت، در کوچههای حقیقت پیچیده خواهد بود.
ای بزرگ بانوی عالم! تو از همان کوچکی به ضریح چشمان پدر دخیل بسته و امید خانه مادر بودی.
در اجاق گرم محبّت تو همیشه شعله عشق زبانه میکشید.
وقتی مادر، چمدان سفر همیشگی خویش را بست، دل پدر از سفر یار شکست؛ امّا تو دل بلورین پدر را بند زدی و خود را به دریای وجودش پیوند دادی.
ای بهشت روی زمین!
چه زیبا رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «هرگاه مشتاق بوی بهشت میشوم، دخترم فاطمه علیهاالسلام را میبویم»
به راستی! بهشت از آن تو است یا تو از آن بهشت؟ یقین که خداوند، گل بهشت را از تو سرشت.
ای چراغ روشن شبهای خانه نبی!
از آن زمان که ابتدای دل خویش را به انتهای دل علی علیه السلام با پلی از مهر و وفا متصل کردی، زیباترین خانه عشق در جهان بنا شد؛ خانهای که اهل بهشت در آن میزیستند. علی و فاطمه ، حسن و حسین ، زینب و امّ کلثوم علیهم السلام .
شگفتا! مگر میشود بر خاک بی مقدار زمین، خانهای از بهشت را بنا کرد؟ اگر از زمین گیاه رویید و سبز شد، یقین، جا پای فاطمه و خاندان بهشتی اوست.
وقت است که بوی بهشت در زمین جاری شود و تو، بانوی عرش، پابه زمین بگذاری و نظری بر عالمی بیندازی و نور خود را بر این عالم بتابانی.
وقت است که حرفهای ناگفته با مادرت را بیهیچ واسطه ای بگویی و خاکروبه ها را از صورت پدر پاک کنی. وقت است بانوی باشکوه بهشت، بی هیچ استقبال و شکوهی، به زمین خاکی بیاید و خدا از این روی، فرشتهها و زنان بهشتی را بفرستد تا به جای مرد غفلتزده، به تو خوشآمد بگویند، آنها که در بهشت بدرقهات کردند و خدا میخواست که تو چند سالی بانوی زمین باشی.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
حمید باقریان
روحاللّه شمشیری