تبیان، دستیار زندگی
خود شناسى، نه تنها براى تکامل و پیشرفت بسیار لازم است؛ بلکه مى‏توان گفت: براى دست یافتن به حالات روحى و معنوى، ثمربخش‏ترین و پرسودترین نوعِ معرفت از انواع معارف است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نحوه استفاده از قدرت عظیم نفس


کسى مى‏تواند از قدرتهاى عجیب و شگفت انگیز روحىِ خود استفاده کند که از وجود آنها آگاهى داشته باشد و در صدد بیدار ساختن و بهره‏مند شدن از این قدرتها باشد، و گرنه چگونه مى‏تواند از آنها استفاده کند؟ بنابر این انسان براى دستیابى به مقامات عالى روحى و معنوى، باید به خودشناسى رو آورد و به وجود این قدرتها و راه پرورش و تکامل آنها آشنا باشد، تا راه ترقّى و پیشرفت براى او روشن شود.


تزکیه

بسیارى از جوانان براى آشنایى با زیباییهاى طبیعت، به کوهنوردى و یا مسافرت به کشورهاى دوردست مى‏پردازند و به خاطر آن زحمتهاى فراوانى را متحمّل مى‏شوند؛ این گونه کارها اگر با برنامه صحیح باشد و بر اثر نشست و برخاست با دیگران از آنان رنگ نگیرند، نشاط تازه‏اى به آنان مى‏دهد. ولى مهم‏تر از گردش به اطراف جهان این است که به “سفر خودیابى”‌ بپردازند و بدانند پى بردن به اسرار وجود خودشان، اهمیّت بسیار بیشترى از شناخت رازهاى سرزمینهاى دوردست دارد.

اگر ما بدانیم خودشناسى و آشنایى با قدرت ها و نیروهاى نهفته در درون ما در خودسازى و تکامل ما داراى نقش مهمّ و اساسى است، بیشتر به آن اهمیّت مى‏دهیم.

خود شناسى، نه تنها براى تکامل و پیشرفت بسیار لازم است؛ بلکه مى‏توان گفت: براى دست یافتن به حالات روحى و معنوى، ثمربخش‏ترین و پرسودترین نوعِ معرفت از انواع معارف است.

به همین جهت حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرمایند:

مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ الْمَعارِفِ.(1) ؛ شناخت نفس، نافع‏ترینِ همه معارف است.زیرا با معرفت نفس، انسان با عواملى که در وجودش هست و در زمینه پیشرفت و تکامل او مؤثرند، آشنائى پیدا مى‏کند و موانعى که در وجود او در مورد کسب انواع معارف و ترقى و نجات هست، براى او روشن مى‏شود. در این صورت با مقتضیات و موانعِ راهى که در پیش دارد، آشنائى پیدا مى‏کند. و شناخت امورى که مقتضى پیشرفت و همچنین امورى که مانع راه هستند، از شرایط حتمى تکامل روحى است.

انسان با شناخت آنها، دریچه‏هاى نور و روشنایى را براى خود مى‏گشاید و با انجام مقتضیات و رفع موانع، بزرگترین راه نجات را به دست مى‏آورد.

حضرت امیرالمومنین‏علیه السلام مى‏فرمایند: نالَ الْفَوْزَ الْأَکبَرَ مَنْ ظَفَرَ بِمَعْرِفَةِ النَّفْسِ.(2) ؛

کسى که به معرفت نفس ظفر یابد، به بزرگترین راه نجات و کامیابى نائل شده است.

با این بیان، روشن شد که شناخت نفس و آگاهى از قدرتهاى عظیمى که در او نهفته است، از شرایط ضرورى و حتمى براى تکامل است و آگاهى از قدرت هاى نفس، اعم از نیروهاى سازنده و نیروهاى ویرانگر، کاملاً ضرورت دارد.

انسان باید بداند چه چیزهائى نفس او را دربند نموده و چگونه مى‏تواند از آنها رهایى یابد؛ تا خود را از قید آنها آزاد ساخته و قدرتهاى نهفته خود را بیدار و فعّال نماید.

با معرفت نفس، انسان با عواملى که در وجودش هست و در زمینه پیشرفت و تکامل او مؤثرند، آشنائى پیدا مى‏کند و موانعى که در وجود او در مورد کسب انواع معارف و ترقى و نجات هست، براى او روشن مى‏شود. در این صورت با مقتضیات و موانعِ راهى که در پیش دارد، آشنائى پیدا مى‏کند. و شناخت امورى که مقتضى پیشرفت و همچنین امورى که مانع راه هستند، از شرایط حتمى تکامل روحى است

حضرت امیرالمومنین‏علیه السلام این گونه انسان را که آشنا با نفس و حالات نفسانى است، «عارف» معرّفى مى‏کنند و مى‏فرمایند:

اَلْعارِفُ مَنْ عَرَفَ‏نَفْسَهُ فَاَعْتَقَها وَنَزَّهَها عَنْ کلِّ مایَبْعُدُها وَیوُبِقُها.(3) ؛ عارف کسى است که نفس خود را بشناسد؛ آن گاه او را (از قید وبند) آزاد نماید و او را از هر چه آن را دور مى‏سازد، پاک نماید.

فکر و اندیشه، اراده و تصمیم، همّت، ایمان و یقین از قدرتهاى پرتوانِ نفس شما هستند. آنها را از ضعف و سستى پاکسازى نموده و از قید و بندها آزاد نمائید، و از آنها همچون بال براى پرواز به سوى خوبی ها و نیکی ها استفاده کنید.

حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرمایند:

إِنَّ النَّفْسَ جَوْهَرَةٌ ثَمینَةٌ مَنْ صانَهْا رَفَعَها وَمَنْ اِبْتَذَلَها وَضَعَها.(4) ؛ براستى که نفس گوهرى گرانبها است. هر کس او را محافظت کند، او را بلند مى‏نماید و هر کس او را به ابتذال بکشاند، او را پست مى‏کند.

بنابراین گوهر پر قیمت نفس خود را ارج نهید و آن را از آلودگیها پاک نمائید، تابه مقامات عالى معنوى و روحى راه یابید.

حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرمایند:

مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ تَجَرَّدَ.(5) ؛ کسى که نفس خود را بشناسد، مجرّد مى‏شود.

در این حال نه تنها نفس، انسان را به کارهاى زشت تحریک نمى‏کند؛ بلکه وى را راهنمایى و ارشاد مى‏کند. آن حضرت‏علیه السلام مى‏فرمایند:

لاتَعْصِ نَفْسَک إِذا هِیَ أَرْشَدَتْک.(6) ؛ هرگاه نفست تو را راهنمائى نمود، با آن مخالفت مکن.

سعادت

پاکسازى نفس

براى پاکسازى فکر و اندیشه، همت و اراده و قدرتهاى دیگر نفس، باید به کوشش و جدّیت بپردازید و از اهمال و سستى دورى کنید، زیرا براى اصلاح نفس و آزاد ساختن قدرتهاى فراوانى که در آن نهفته است، سعى و تلاش لازم است.

حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرمایند:

لاتَتْرُک الاِجْتِهادَ فی اِصْلاحِ نَفْسِک، فَإِنَّهُ لایُعینُک إِلاّ الْجِدُّ.(7) ؛ تلاش در اصلاح نفس خود را ترک مکن، زیرا که در این راه تو را کمک نمى‏کند مگر کوشش.

با کمال تأسّف، با همه اهمیّتى که این مسأله دارد، به آن کمتر توجّه مى‏کنیم. باید ببینیم مردان خدا چگونه خود را شناختند؟ و چگونه توانستند به مقامات ارزنده راه یابند؟ و چگونه به مقام شرافت نفس رسیدند؟ و ما چگونه مى‏توانیم در راه آنان گام برداریم و به سرنوشتى که آنان رسیدند، دست یابیم؟

پاسخ این سئوال را حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام در ضمن کلامى گویا چنین بیان فرموده‏اند:

عَوِّدْ نَفْسَک فِعْلَ الْمَکارِمِ وَتَحَمُّلَ أَعْباءِ الْمَغارِمِ، تَشْرُفَ نَفْسَک.(8)

نفس خود را به انجام کارهاى پسندیده و به تحمّل رنج غرامت ها عادت ده، تا نفس خود را بلند مرتبه گردانى.

بزرگان ما به این گفتار پر معنى، لباس عمل پوشاندند و به مقام شرافت نفس که خودسازى و خودشناسى است، رسیدند. ما نیز اگر اعمال پسندیده را انجام دهیم و زحمت انجام کارهاى مشکل را تحمّل کنیم، با مرور زمان به خود شناسى و مقام والاى انسانیّت - که شرافت نفس است - دست مى‏یابیم.

انسان باید بداند چه چیزهائى نفس او را دربند نموده و چگونه مى‏تواند از آنها رهایى یابد؛ تا خود را از قید آنها آزاد ساخته و قدرتهاى نهفته خود را بیدار و فعّال نماید

خودشناسى و مکاشفه

از بزرگترین رازهاى خود شناسى این است که بدانیم:

نفس مجمع اضداد است و همچون کانونى که افراد نیک و بد را در خود جاى مى‏دهد، نفس نیز خوبی ها و بدی ها را در خود جاى مى‏دهد. نفس مى‏تواند دوستى و دشمنى با یک فرد یا یک موضوع را در خود قرار دهد. مى‏تواند افکار، اندیشه‏ها و عقاید صحیح و اشتباه را در خود جمع کند .

بنابر این با آگاهى از این حقیقت، تا نفس به مراحل عالى نرسیده و تکامل نیافته باشد، نمى‏توانیم همه آثار و دریافتهاى او را صحیح و سالم بدانیم. براى توضیح مطلب مى‏گوئیم: دریافتهاى نفس و مکاشفات، به طور کلّى به سه دسته تقسیم مى‏شوند:

1 - مکاشفات رحمانى

2 - مکاشفات شیطانى

3 - مکاشفات نفسانى

1 - مکاشفات رحمانى، از الهام ملائکه سرچشمه مى‏گیرند. اگر چه اندک و کمیابند، ولى داراى حقیقت بوده و صحیح هستند.

شیطان

2- دسته دیگر از مکاشفات را، عوامل شیطانى ایجاد مى‏کنند و بر فرض در موردى یا در مواردى خبر صحیح و درستى را ارائه دهند، نباید به آنها اعتنائى کرد و گرنه کم‏کم در انسان نفوذ نموده و بر او مسلّط مى‏شوند و با مرور زمان، انسان به این گونه مکاشفات خو مى‏گیرد و شیطان نیز به القاء این گونه مکاشفات بر او عادت مى‏نماید.چه بسیار انسانهایى که بر اثر عدم علم و آگاهى و دور بودن از راهنماییهاى حیاتبخش خاندان وحى، خود را به این گونه مکاشفات و خیالات آلوده ساختند و عمر خود را به گمان آن که داراى بزرگترین حالات روحى و معنوى هستند، از دست دادند.

3 - دسته سوّم، مکاشفات نفسانى هستند. صحّت این گونه مکاشفات و بطلان آنها بستگى به صفاى نفس و نورانیّت آن دارد. اگر کسى همچون سلمان و ابوذر به درجه کمال رسیده باشد، همه مکاشفات او صحیح است. ولى اگر به تکامل نرسیده باشد، چون افکار، اندیشه‏ها و اعتقاداتى که در اعماقِ نفس او وجود دارد، در مکاشفات و دریافتهاى نفسانىِ او مؤثّر هستند صحّت مکاشفات او بستگى به ارزش افکار و عقاید او دارد.

نفس مجمع اضداد است و همچون کانونى که افراد نیک و بد را در خود جاى مى‏دهد، نفس نیز خوبی ها و بدی ها را در خود جاى مى‏دهد. نفس مى‏تواند دوستى و دشمنى با یک فرد یا یک موضوع را در خود قرار دهد. مى‏تواند افکار، اندیشه‏ها و عقاید صحیح و اشتباه را در خود جمع کند

بنابر این انسان نمى‏تواند صحّت مکاشفات خود را در صورتى که اعماق وجودش را از اعتقادات و افکار و خیالات اشتباهى که در او انباشته شده پاک نساخته، تضمین کند.

زیرا مکاشفات نفسانى در بسیارى از موارد، از آنچه در نفس انباشته و نگه داشته شده است، سرچشمه مى‏گیرد و چون نفسهایى که به تکامل راه نیافته‏اند، مجمع حق و غیر حق و کانون امور صحیح و باطل هستند؛ نباید به هر گونه مکاشفه‏اى اعتماد و اعتقاد پیدا نمود. و همان بهتر که به جاى توجه به این گونه مکاشفات و الهامات، به سوى تکامل و خود سازى بر مبناى راهنماییهاى اهل بیت‏علیهم السلام که آشنا با تمامى اسرار وجود هستند، روى آوریم.

بنابراین هر که جویاى به دست آوردن مکاشفات و تشنه دارا بودن این حالات است، لازم است اوّل به »خود سازى« بر مبناى موازین مکتب وحى بپردازد؛ تا نفس و هواهاى آن در مکاشفات او نقشى نداشته باشند.

خودشناسى در برهه‏اى از زمان، دلیل بر خودشناسى و خودسازى در تمام عمر نیست؛ بلکه باید براى خودشناسى و خودسازى، با دور اندیشى همیشه در فکر نفس و مالکیّت بر آن باشیم.

حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرمایند:

إِنَّ الْحازِمَ مَنْ قَیَّدَ نَفْسَهُ بِالْمُحاسَبَةِ وَمَلِکها بِالمُغاضَبَةِ وَقَتَلَهابِالْمُجاهَدَةِ .(9) ؛ به راستى که دور اندیش کسى است که نفس خود را به وسیله محاسبه دربند کشد و با غضب نمودن بر نفس، مالک آن شود و با مجاهده آن را بکشد.

بر اثر دور اندیشى، محاسبه و مغاضبه نفس، تحوّلاتى در نفس انسان پدیدمى‏آید که تستهاى زمانِ گذشته ارزش خود را از دست مى‏دهند.

پس با دگرگونى‏هایى که در نفس پدید مى‏آید و با تجدید شخصیّت ها بر اثر کارهایى که بر نفس شده، باید به تستهاى جدید دست زد؛ همان گونه که باید چک نمودن بدن را با گذشت زمان، تکرار نمود.

به این جهت، روانشناسان، راه‏هاى گوناگون دیگرى را براى فرار از آشفتگیهاى روحى، و سامان دادن به زندگى ارائه مى‏دهند: قدرت تصویر و تصوّر، تجسّم، تلقین و اراده از راه‏هاى مهمّى است که آنان به آنها تکیه مى‏کنند.

همه حقایقى که تازه به آن راه یافته‏اند، پیشوایان ما از دیر زمان به ما آموخته‏اند. بنابراین ما نیازى به تازه یافته‏هاى آنان که با بافته‏هاى خود همراه ساخته‏اند، نداریم. ما هیچ گونه نیازى به آنچه «دون خوان» و «کاستاندا» تجربه کرده و نوشته‏اند، نداریم. همان بهتر که آنان جادوگرانِ سرخپوست آمریکا را به دام بیندازند.

پی نوشت ها :

(1)- شرح غرر الحكم : 148/4.

(2) - شرح غرر الحكم : 173/6.

(3) - شرح غرر الحكم : 48/2.

(4) - شرح غرر الحكم : 522/2.

(5) - همان كتاب : 175/5.

(6) - همان كتاب : 282/6.

(7) - همان كتاب : 315/6.

(8) - شرح غرر الحكم : 319/4.

(9) - شرح غررالحكم : 558/2 .

فرآوری : محمدی

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع : اسرار موفقیّت ، جلد دوم ، سید مرتضى مجتهدى سیستانى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.