پیشواز محرم
به نام دوست که هرچه هست از اوستخدمت همه دوستان عزیز سلام عرض میكنم.الان كه پشت كامپیوتر نشستم راستش را بخواهید دارم بیهوش میشم.آخه 22 ساعت توی قطار و اتوبوس نشستن آدم را كلافه میكنه.اما توی این چند روزی كه با تعدادی از دوستان وبلاگ نویس رفته بودیم پابوس امام رضا(علیه اسلام) خیلی خوش گذشت، دوستانی را دیدم كه قبل از این گاهی به خونههای الكترونیكیشان سری میزدم و به قولی دید و بازدیدی مجازی داشتیم، ولی واقعا خیلی لذت بخش بود، بچههای خیلی با صفا و پر شوری بودند و اصلا احساس غریبی نمیكردم، مثل اینكه خیلی وقته همدیگه را میشناسیم و ... بگذریم.
راستش من امشب قالب وبلاگ را عوض كردم.قالب جدید را برای محرم ساختم، آخه میدونید به قول معروف رفتم پیشواز محرم.
بوی محرم را میشه استشمام كرد.
آره، بوی محرم.
بوی عشق.
بوی مردانگی و آزادگی....
دوباره هیأتها دارن آماده میشن.
كمكم حال و هوای شهر داره عوض میشه.
بچهها پرچمهای سرخ و مشكی را آماده میكنند.
پرچمهایی كه عشقشون اینه كه توی نسیم شبهای هیأت به رقص در بیان و همه را مبهوت خودشون كنند....
الان دلم گرفته.حال و هوای بعداز زیارته دیگه، غم دوری از امام رضا(علیه السلام).چه میشه كرد.باید سوخت و ساخت.تا دیگه كی آقا دوباره ما رو بطلبن.
الله اعلم.
انشا الله اول محرم دوباره بر میگردم.
فعلا خدانگهدارتون باشه.یا علی مدد