تبیان، دستیار زندگی
مَثَل آنها مَثل آهنی است كه در اثر مجاورت و نزدیكی با آتش و به آتش سرخ و تفتیده تبدیل شده و عمل آتش را از خود نشان می‌دهد و می‌سوزاند؛ لیكن آهن گرم شده است نه آتش، سوزندگی آهن هم از ذات خود او نیست و از آتش است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جایگاه آل محمّد؛ خدایی یا بندگی؟!

حضرت محمد

شكّی در این نیست كه در میان برخی از اخبار و احادیثی كه از طریق وحی و تنزیل به ما رسیده، بعضی از صفات خداوند به ائمه طاهرین علیهم السلام نسبت داده شده كه آنها از صفات ربوبیّت است و در قلوب ضعفا از اهل دانش و دارندگان وسواس و مخالفان، ایجاد شبهه كرده؛ گروهی مرتبه آل محمّد علیهم السلام را بالا برده و آنها را خدایان خود دانسته‌اند، جمعی معتقدند كه ایشان در صفات و افعال، شریك‌های خدا می‌باشند و بعضی می‌گویند كه خدا كلیّه امور خدایی خود را به آنها واگذار نموده و این مستلزم آن است كه خدا خود را از خدایی عزل كرده باشد.

باید دانست كه اقوال هر سه دسته، باطل و اعتقادات آنها فاسد است و اینها از دین اسلام خارج و مستحقّ لعن و عذاب می‌باشند؛ زیرا ائمه علیهم السلام بندگان مخلص و گرامی داشته شده‌ای هستند كه در گفتار خود بر خدا سبقت نگرفته، به امر او عمل كرده و از معتقدات این سه دسته بیزار می‌باشند.

امّا دسته چهارم، كسانی هستند كه به تفریط افتاده و می‌گویند كه خداوند فقط و فقط امر دین را به آنها واگذار كرده است و روایاتی مانند آنچه كه به آنها نسبت داده شد، دروغ و جعلیات است. اهل بیت علیهم السلام مانند سایر بندگانند؛ می‌خورند و می‌آشامند و در بازارها راه می‌روند و امثال این [سخن‌] ها. این دسته هم معرفت ولایتی ندارند و مؤمن واقعی نیستند.

امّا دسته پنجم كه سالك طریق حق و صراط مستقیم ایمانند، كسانی هستند كه می‌گویند: آل محمّد علیهم السلام بندگان خاص و خالص خدایند و تمام آثار و شئون خدایی كه در امور، علوم و معجزات از ایشان ظاهر گردیده و می‌گردد در برابر [ذات] خدا، به منزله صفت نسبت به موصوف است؛ همان طور كه صفت هرگز به قدر یك چشم بر هم ‌زدن بدون موصوف قوامی ندارد و همیشه قائم به موصوف است به قیام صدور؛ آل ‌محمّد علیهم السلام با این شئون و فضائل و كمالات و خصایصی كه خداوند به ایشان عطا فرموده است، نسبت به او كمال فقر و ذلّت و احتیاج را دارند و در آنچه كه خدا به آنها عطا نموده، نه تنها هیچ استقلالی از خود ندارند؛ بلكه ادّعای استقلال هم نكرده و نمی‌كنند و آنچه از اسما و افاضات آل محمّد علیهم السلام است، اسمای حسنا و امثال علیای الله بوده و ایشان بدون امر و فرمان خداوند هیچ فعلی را انجام نداده و از خود به هیچ وجه اراده ‌ای ندارند.

خوف و ترسشان از خدا از همه مخلوقات بیشتر است و مَثَل آنها مَثل آهنی است كه در اثر مجاورت و نزدیكی با آتش و به آتش سرخ و تفتیده تبدیل شده و عمل آتش را از خود نشان می‌دهد و می‌سوزاند؛ لیكن آهن گرم شده است نه آتش، سوزندگی آهن هم از ذات خود او نیست و از آتش است. هیچ وقت ممكن ‌الوجود، واجب ‌الوجود نمی‌شود؛ ولی هر چه تقرّب او به خداوند بیشتر شود، صفات الهی بیشتر در او جلوه می‌كند و این فرموده كه:

«بنده‌ام مرا اطاعت نما تا آنكه تو را نمونه (و مثال) خویش نمایم كه هر گاه به چیزی بگویی: «بشو» بشود.»(1)

به همین دلیل بود كه ائمه علیهم السلام باطن حالات و كمالات خود را برای هر كسی بیان نمی‌فرمودند، مگر برای كاملان از خواصّ شیعیان خود، بعضی از خصایص و اسرار را خبر می‌دادند و از ایشان عهد می‌گرفتند كه آن معارف را جز برای اهل آن نگویند و آن را از جهّال مخفی دارند

شاهد همین مدّعا است و نیز این كلام:

«دائماً بنده به واسطه انجام مستحبّات به سویم نزدیك می‌گردد تا آنكه من گوش او بشوم كه با آن می‌شنود و چشمش كه با آن می‌نگرد و دستش كه با آن می‌گیرد.» (2) اشاره به همین معنی دارد.

شیخ طوسی(ره) از علیّ بن احمد قمی روایت كرده كه گفت: شیعیان درباره اینكه خداوند عزّوجلّ امور خود را به ائمه علیهم السلام تفویض نموده كه خلق كنند و روزی بدهند و در این باره با همدیگر نزاع می‌كنند، یك دسته از آنها می‌گویند: این امری است محال، زیرا این امر بر خدای متعال جایز نیست؛ به علّت اینكه اجسام قدرت بر خلق كردن و روزی دادن ندارند و خلّاق و رزّاق غیر خدا نیست و دسته دیگر می‌گویند كه خدای تعالی به ائمه علیهم السلام قدرت خلق كردن و روزی دادن داده و امر خلق و رزق را به آنها واگذار كرده است. پس هم خالقند و هم رازق و نزاع این دو دسته شدید شده. پس یكی از آنها گفت: چرا در این موضوع از عثمان عمری سؤال نمی‌كنید تا حق را برای شما تبیین كند؛ زیرا او نایب صاحب ‌الامر(عج) است. هر دو دسته به این پیشنهاد راضی شدند. بنابراین نامه‌ای به او نوشتند و مسئله را در ضمن نامه از او خواستند و آن را برایش فرستادند. پس از طریق او توقیع [مبارك امام عصر(عج)] صادر گردید كه چنین می‌باشد:

«به درستی كه خدای تعالی، خدایی است كه می‌آفریند جسم‌ها را و قسمت می‌كند روزی‌ها را؛ زیرا او نه جسم است و نه در جسم‌ها حلول می‌كند، چیزی مانند او نیست و او شنوا و دانا است و امّا ائمه ایشان از خداوند می‌خواهند پس او می‌آفریند و از خدا می‌خواهند پس او روزی می‌دهد و خواسته ایشان را اجابت می‌فرماید و حقّ آنها را بزرگ می‌شمارد.» (3)

از این روایت استفاده می‌شود كه خدا امر خلق و رزق را به ائمه علیهم السلام واگذار نكرده؛ بلكه مرتبه و مقامی به آنها داده است كه هرگاه از خدا بخواهند، خلقی را خلق كند یا روزی بدهد، خداوند خواهش آنها را اجابت می‌فرماید؛ زیرا حقّ آنها را بزرگ گردانیده است.

مَثَل آنها مَثل آهنی است كه در اثر مجاورت و نزدیكی با آتش و به آتش سرخ و تفتیده تبدیل شده و عمل آتش را از خود نشان می‌دهد و می‌سوزاند؛ لیكن آهن گرم شده است نه آتش، سوزندگی آهن هم از ذات خود او نیست و از آتش است

دلیل اختلاف در شئون ائمه

همان‌طور كه بیان شد، عقاید مردمان در شناختن و دانستن حالات ائمه معصومان علیهم السلام مختلف است، بعضی افراطی و بعضی تفریطی و بعضی اعتدالی هستند و منشأ این اختلاف آن است كه [گروه غیر اعتدالی] عقول خود را حتّی در ادراك معارفی كه رسیدن به حقایق آن، جز از طریق آل محمّد علیهم السلام ممكن نیست، كامل و مستقل می‌دانند.

پس باید دانست كه اختلاف عقاید، آرا و احوال این ها در اثر اختلاف عقل‌ها، درك‌ها و رأی‌های ایشان و از جهت تباین ذهن‌ها و فهم‌هایشان می‌باشد و به همین دلایل است كه بعضی از ایشان بعض دیگر را لعن و تكفیر می‌كنند. به‌ طور اجمال به همین دلیل بود كه ائمه علیهم السلام باطن حالات و كمالات خود را برای هر كسی بیان نمی‌فرمودند، مگر برای كاملان از خواصّ شیعیان خود، بعضی از خصایص و اسرار را خبر می‌دادند و از ایشان عهد می‌گرفتند كه آن معارف را جز برای اهل آن نگویند و آن را از جهّال مخفی دارند، چنان كه فرموده‌اند:

«همانا امر (ولایت) ما دشوارِ دشوار است، در بر نمی‌گیرد آن را مگر فرشته‌ای مقرّب یا پیامبری مرسل یا مؤمنی كه خداوند قلب او را برای ایمان آزمایش نموده باشد.» (4)

همچنین روایاتی درباره این موضوع كه ائمه علیهم السلام با هر یك از مردمان، طبق ادراك و عقل‌هایشان و ضمن رعایت احوال سؤال‌كنندگان و موافق مصلحت سخن می‌گفتند، وجود دارد.

پاسخی به یک اشکال

اگر اشكال شود كه آیات و روایاتی وجود دارد كه به آنچه شما در حقّ محمّد و آل محمّد علیهم السلام قائلید، منافات دارد، از قبیل آیات و روایات نقل شده درباره «عالم به غیب نبودن» و «قدرت نداشتن» و اظهار عجز و ناتوانی كردن و امثال اینها؛ برای دفع این ایراد و ایرادهایی نظیر این می‌گوییم:

این‌گونه آیات و احادیث رسیده به منظور اظهار ذلّت و بندگی ایشان و اقرار به ربوبیّت و یگانگی پروردگار می‌باشد و اینكه به مردمان بفهمانند كه ایشان از خود استقلالی ندارند و بدون حول و قوّه و امر و اذن خداوند، نمی‌توانند كاری بكنند. پس اگر نسبت به امری بیان داشتند كه نمی‌دانیم یا نمی‌توانیم، راست گفته‌اند؛ زیرا خودشان به خودی خود و بدون امر و تعلیم و فرمان خدا و اراده او كاری نمی‌توانند انجام دهند.

پی نوشت:

1) الجواهر السنیة شیخ حرّعاملی، ص 163.

2) اصول كافی، ج 4، ص 35؛ بحارالانوار، ج 78، ص 3.

3) الغیبة شیخ طوسی، ص 190.

4) بحارالانوار،‌ ج 53، ص 70.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع:

از كتاب « ولایت كلّیه » ، تألیف آیت‌الله سیّد حسن میرجهانی(ره)، با اندكی دخل و تصرف.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.