توشه راهوسیله سفر بیرون رفتن از شهر و دیار احرام بستن و گفتن تلبیه در میقاتنگاه به خانه كعبهلمس حجرالاسود سعى بین دو كوه صفا و مروه وقوف در مزدلفة «مشعرالحرام»قربانى در منازیارت پیامبر خدا(ص) و ائمه معصومین(علیهم السلام )حركت میهمانان و زوار بیتالله الحرام از سراسر جهان به عشق دیدار خانه معشوق و كعبه آمال و اجتماع آنان در سرزمین وحى در ماه ذى حجه پاسخ به دعوت شیخالانبیاء «ابراهیم خلیل الرحمان» است. این اجتماع بزرگ چیزى جز جلوه امت واحده نیست كه خدا را حاكم بر دل و گل خود و همه جهانیان مىدانند، اینان در ایام حج با اعمال عرفانى حج فانى در حق مىگردند تا پس از برگشت از حج مردم جهان را به خدا نزدیك كنند و جهان را خدایى نمایند. مرحوم سید عبدالله شبر این عارف نامدار در كتاب «الاخلاق» بیان اسرار و راز و رمز حج را با تكیه بر روایات در هفده فصل چنین مطرح مىنماید: كسى كه تصمیم حج و زیارت بیتالله الحرام را دارد، باید بداند كه حج خانه او كارى والا مرتبه است پس باید خشنودى خداوند و تقرب به او را در نظر بگیرد و از ریاكارى دورى جوید، درغیر این صورت تنها اموالش را نابود كرده و غیر از خستگى و گناه چیزى نصیبش نشده است.قبل از سفر به خانه حق باید هر آنچه را با ستم از مردم گرفته برگرداند و بازگشتى حقیقى كند و بر پروردگارش با دامن آلوده به گناه وارد نشود. در سفر به سوى بیتالله سفر به سوى جهان آخرت را به یاد آورد، بلكه آن را به سفر آخرت تبدیل كند. زائر خانه خدا باید بداند سفرى طولانىتر از این خواهد داشت كه نیاز بیشترى به ذخیره كردن اعمال صالح و نیكو دارد و باید توجه كند مفاسدى همچون تظاهر و ریا، حج او را كه ذخیره سفر عظیمى است، ممكن است نابود كند.باید شكرگزار صاحبخانه باشد كه مرکبی برایش فراهم كرده است تا بارهاى سنگین او را منتقل كند وگرنه خود باید بارش را به دوش مىكشید. باید یادآور مركبى شود كه او را به جهان آخرت منتقل مىكند و آن مركب، جنازه اوست. پس تعجب و شگفتى از كسى است كه براى سفر مشكوك «آیا بتواند برود و یا نه» خود را آماده مىكند ولى براى سفر یقینى «مرگ» هیچگونه آمادگى ندارد.به هنگام خرید لباس احرام - دو قطعه پارچه ساده ندوخته - به یاد كفن و پیچیده شدن در آن بیافتد، او كه به زودى با دو قطعه لباس احرام در نزدیكى بیتالله الحرام سراسر وجودش را مىپوشد - یكى را لنگ و دیگرى را رداء و حوله خویش قرار مىدهد - چه بسا اجل مهلت ندهد و سفرش را به پایان نرساند و با همین دو قطعه لباس احرام خدایش را ملاقات كند. پس همانطور كه براى ملاقات خانه خدا لباسى را بر تن مىكند كه مناسب خانه الهى و مخالف تزیینات دنیوى است، بداند كه بعد از مرگ با همین گونه لباس به ملاقات صاحبخانه مىرود. این دو لباس - احرام و كفن - چقدر شبیه یكدیگرند.سالك به سوى بیتالله الحرام وقتى از شهر جدا مىشود باید توجه كند كه سوى خداوند منان مىرود. پس توجه كند كه در این سفر چه خواستهاى دارد؟! و به كجا رو مىبرد؟! و چه كسى را مىخواهد زیارت كند؟!و نیز به یاد سفر آخرت بیفتد كه وابستگانش را براى همیشه رها مىكند. زائر از صحراها و كوهها عبور مىكند تا به میقات برسد، باید سفر خویش را پس از خروج از دنیا تا رسیدن قیامت تصور كند و بداند كه در این میان منزلگاههاى وحشت زا و درخواستهاى گوناگون وجود دارد. تنهایى زائر در راه، تنهایى ترسناك خانه قبر و سختیهاى آنجا را یاد آور است پس جهت راه خویش و زاویههاى پرپیچ و خطرناك قبر تا قیامت توشه و ذخیرهاى را فراهم كند و با خود همراه داشته باشد.حاجى و معتمر خانه كعبه باید بداند تلبیه به معناى پاسخگویى به دعوت خدا است که امیدوار به پذیرش خویش باشد و از سوى دیگر ترس آن را داشته باشد كه از جانب حق ندایى برآید «لا لبیك و لا سعدیك»، تو را نپذیرفتهام و سعادت از آن تو نیست.پس زائر در میقات بین خوف و رجاء در برابر خدا مىایستد، تلبیه گفتن شروع و نقطه آغازین سیر الى الله است كه جایگاهى عظیم و بزرگ دارد. امام چهارم زینالعابدینعلیه السلام چون به میقات آمد تا لباس احرام بپوشد، مركب خویش را تا نگه داشت، چهرهاش زرد گشت و حالت مادى وى تغییر كرد، لرزه بر اندام مباركش افتاد و نتوانست ذكر شریف تلبیه را بر زبان جارى كند فرمود: «من مىترسم پروردگارم بگوید: «لا لبیك و لا سعدیك» با تامل و زارى بسیار چون ذكر تلبیه را بر زبان جارى كرد، بیهوشى و غش بر آن حضرت عارض گشت و از روى مركب به زمین افتاد، این حالت براى آن بزرگوار تا پایان مراسم حج فراوان پیش مىآمد. به هنگام ورود به شهر مكه باید توجه نمود كه به پایان حرم الهى رسیده است امیدوار شود كه از عذاب و عقاب الهى در امان مىگردد و در عین حال این اضطراب را داشته باشد كه اهلیت نزدیكى به حرم را پیدا نكرده باشد و بدین سبب او منفور نزد خدا باشد، پس امیدش در هر حال نزدیكى به صاحب خانه باشد كه كرامت او شامل همه خواهد شد. او حق زائرش را مراعات مىكند و كسى را كه در جوار خانهاش قرار گرفت شریف و بزرگ مىشمارد.زائر خانه خدا به هنگام ورود به مسجدالحرام و نگاه به كعبه عظمت صاحب خانه را با دل و جان درك كند و خود را در حضور او ببیند و امیدوار به ملاقات حضرت احدیت در آخرت باشد همان طورى كه در دنیا زیارت كعبه نصیبش گردید. و نیز در آن لحظه حركت مردم در صحنه قیامت و رفتن آنان را به سوى بهشت تصور كند كه به بعضى اجازه ورود داده مىشود و برخى را مانع مىگردند.حاجى به هنگام طواف خود را همانند فرشتگانى كه در اطراف عرش الهى طواف مىكنند بداند و توجه كند كه هدف از طواف ابتدا تا انتهایش گردش دل و قلب به دور صاحب خانه است از اینرو با نام خداوند از حجرالاسود شروع مىكند و بدان نیز ختم مىنماید.آنگاه كه دست بر روى حجرالاسود مىكشد و آن را مىبوسد باید بداند كه با خداى كعبه بیعت مىكند تا از هر عملى كه معصیت او را به دنبال دارد دورى كند و تصمیم بر وفاى به عهدش را داشته باشد، زیرا هر كس از بیعت با صاحب كعبه تخلف ورزد دچار خشم و عذابش خواهد شد.«حجرالاسود دست خداوند در روى زمین است مردمى كه با آن مصافحه مىكنند و آن را لمس مىنمایند گویا دست خدا را لمس كردهاند همانند شخصى كه دست برادرش را گرفته و كف در كف او نهاده است.» بعد از لمس و بوسیدن حجرالاسود با اشتیاق و رغبت بیشتر به دیوار كعبه نزدیك شو و بدنت را بدان مماس گردان به امید حفاظت و دورى از آتش جهنم؛ زیرا هر جزئى از بدن كه به كعبه بچسبد از عذاب الهى مصون خواهد ماند، پس خود را به پرده كعبه بیاویز و بیشترین درخواست را طلب مغفرت و آمرزش گناهان و ایمنى از عذاب جهنمش قرار ده همانند خطاكارى كه دامن بزرگترى را گرفته و با التماس و تضرع و درخواست عفو و بخشش رضایت آن بزرگتر را به دست مىآورد و آینده خویش را بیمه مىنماید.مهمان خانه خدا هنگام سعى بین صفا و مروه خود را همانند شخصى مىبیند كه در آستانه سلطانى در تردد است و انتظار ملاقات با او را دارد این تردد از آن جهت است كه مىخواهد اخلاص خویش را اثبات كند و رضایت و لطف را جلب كند در عین حال نمىداند او را به حضور مىپذیرد یا نه. پس رفت و آمد خویش را تكرار مىكند و چون خود صاحب خانه هفت مرتبه را معین كرده است بر هفتمین بار بسنده مىكند.اجتماع عظیم انسانهاى خداجو، مناجات و فریاد و ناله، از هر قوم و ملتى و نیز رفت و آمدهاى بسیار زیاد به سوى مشاعر الهى همچون جبلالرحمة و... با توجه به اختلاف آراء پیشوایان مذاهب و پیروان آنان اعجاب انسان را برمىانگیزاند، او خداجویان را در اداء این واجب الهى در سرزمین عرفات مىبیند، این صحنه بزرگ حاجى را به یاد صحنه قیامت مىاندازد، او اجتماع انسانهاى آغازین و آخرین را به همراهى انبیاء بزرگوار تصور مىكند و گویا مىبیند چگونه هر امتى به دنبال امام خویش است تا او را شفاعت كند.آن هنگام با چنین تصورات زیبایى، با قلب شكسته خویش، به خداى خود توجه پیدا مىكنی وخدا اعمال تو را در جمله قبول شدگان قرار مىدهد دعاهایت را مستجاب و مقبول مىگرداند و رحمتش را بر تو نازل مىكند، آرمانهاى مقدست تحقق مىیابد پس موقف عرفات از مواقف شریفهاى است كه انسان خداجو در آن مكان عظمت شرافت و بزرگى را به دست مىآورد. ورود در مشعرالحرام - كه جزء حرم مكى است - بعد از برون رفتن از حرم الهى و اجازه مجدد صاحب خانه جهت داخل شدن در حرم او رحمت بازیافته دیگرى است، زیرا سرزمین عرفات خارج از محدوده حرم امن است و مشعرالحرام جزء حرم امن مىباشد در این سرزمین، بر درهاى رحمت خداوند نزدیك گشتهاى، نسیم لطف و رحمت و مهربانى او بر تو بار دیگر مىوزد.رمى جمره در سرزمین منا جاى اطاعت محض در برابر خالق و آفریدگار است. زائر باید اظهار بندگى كند و طوق عبودیت را بر گردن نهد و هیچ گونه وسوسهاى را از ناحیه نفس نپذیرد. خود را در جایگاه ابوالانبیاء ابراهیم خلیل مىبیند، زیرا كه شیطان خواست حج او را در این مكان ناخالص كند و او را گرفتار هواى نفسانى نماید. اما خدا فرمان داد تا شیطان را از خود براند. او هم با سنگ، شیطان را از خویش دور كرد و ریشههاى وسوسه شیطانى را خشكانید.حاجی به منا آمده تا قربانی کند. اما چه چیز را؟ آنچه او را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه او را در "رفتن" به "ماندن" می خواند، آنچه او را در راه " مسئولیت" به تردید می افکند، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا "پیام" را بشنود، تا حقیقت را اعتراف کند.در زندگیت تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، آن اسماعیل تو است، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شی ء، یا یک حالت، یک وضع و حتی، یک " نقطه ضعف". پس حاجی باید آن را قربانی کند تا بنده پاک و خالص خدا شود. مرحوم شبر در كتاب خود دو فصل دیگر در زیارت مدینه رسول الله(ص) دارد كه با آوردن آن اسرار و معارف مناسك را از دیدگاه آن عارف آگاه به پایان مىرسانیم: آنگاه كه از مكه معظمه بازگشتى و به دیدار مدینه منوره پرداختى چون چشمت بر دیوارهاى شهر مدینه افتاد، به یاد آور كه این همان مدینهاى است كه خداوند آن را براى پیامبرش انتخاب كرد تا بعد از هجرت در آنجا سكنى گزیند، همان شهرى است كه پیامبر(ص) واجبات الهى و سیره خویش را در آنجا به اجرا گذاشت. در آن شهر مبارزات و مجاهدتهاى زیادى را علیه دشمن انجام داد. دین و شریعت خویش را كامل نمود و در آنجا به ملاقات پروردگارش شتافت و آرامگاه شریفش مزار همگان گردید.ب- زیارت پیامبر خدا(ص) و ائمه معصومین(علیهم السلام) زائر پیامبر خدا و ائمه بقیع صلوات الله علیهم به هنگام ورود به حرم لازم است با طهارت خاضعانه و خاشعانه در برابر قبر و ضریح آنان بایستد و آنان را زیارت كند. توجه داشته باش آنان از حضور تو آگاه هستند؛ ایستادن، نشستن و زیارت تو را مىبینند، سلام و درود تو را دریافت مىدارند و به جاى خود مىرسانند پس آنان را زنده در آرامگاه خویش بدان و آنگونه زیارت كن كه در حال حیاتشان به خدمت می رسیدى، مقام والایشان را در ذهن خود تصور كن كلمات زیبا و موعظههاى شیرین و دلنشین و نصیحتهاى شفا بخششان را به یادآور و همه را به گوش جان بشنو، زیرا كه هدایتشان سعادت بخش و آرامش آفرین بوده و خواهد بود. |