تبیان، دستیار زندگی
جنبه های عرفانی شعر حافظ تعبیر و تفسیر و تأویلات غزلیات حافظ از هر شاعر دیگری بیشتر محلّ نقد و بحث و بررسی بوده است. برای هر کس که به دیوان حافظ تفألی می زند، مواردی پیش آمده که باعث تعجب و حیرت شده باشد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افسانه های لسان الغیب


جنبه های عرفانی شعر حافظ تعبیر و تفسیر و تأویلات غزلیات حافظ از هر شاعر دیگری بیشتر محلّ نقد و بحث و بررسی بوده است. برای هر کس که به دیوان حافظ تفألی می زند، مواردی پیش آمده که باعث تعجب و حیرت شده باشد.

افسانه های لسان الغیب

تردید در احوالات و آراء بزرگان، از ارکان جدایی ناپذیر موثر در نقد آثارشان است. شایعه سازی ها و شاید گمانه زنی ها در مورد مشاهیر، بیشتر یک رسم و عادت شده است.

برای برخی به جهت شهرت و بزرگی نامشان این اتفاق می افتد و گروه دیگری به جهت در دسترس نبودن درست شرح زندگی شان. وقتی اطلاعات درستی نباشد هر کس که اسم و رسمی دست و پا کرده باشد، می تواند قسمتی از زندگی بزرگان را واقعه نگاری کند. این برای مورخین و مفسرین قدیمی تر، قابل تصورتر و البته ممکن تر بوده است. و امروز به استناد قول و عقیده ی فلان مورخ یا مفسر، نسل های بعد، ناگزیر به تأیید آن هستند.

حافظ هم از این قاعده مستثنا نیست. گروهی حافظ را عارف و سالک می دانند و دسته ای رند، عده ای برای حافظ مراتب آسمانی قائلند و برخی هم حافظ را  تا حد مراتب صرفاً نفسانی تنزل می دهند. با این وجود ویژگی رمزآمیز غزلیات حافظ بیش از هر صفت مشخصی از باب جایگاه حافظ در هنر شعر، از او لسان الغیب ساخته است.

تفأل به دیوان حافظ از یک خرده فرهنگ به شکل یک فرهنگ درآمده است.

جنبه های عرفانی شعر حافظ تعبیر و تفسیر و تأویلات غزلیات حافظ از هر شاعر دیگری بیشتر محلّ نقد و بحث و بررسی بوده است. برای هر کس که به دیوان حافظ تفألی می زند، مواردی پیش آمده که باعث تعجب و حیرت شده باشد. موضوعاتی شخصی که برای مخاطب شعر حافظ پاسخ دقیق بوده است انگار که اصلاً غزل حافظ برای او سروده شده.

دیوانی که در حجیم ترین نسخه ها بیش از پانصد غزل ندارد، تقریباً شش صد سال است که برای میلیون ها نفر، پاسخ سوال و نیت و مرادشان است. این که گفته شد تفأل به حافظ از خرده فرهنگ به فرهنگ تبدیل شده، به سند حضوری است که در برخی آیین ها و سنت های باستانی پیدا کرده است. شب یلدا، سنتی باستانی برای مردم ایران است. رسم شاهنامه خوانی و تفألی در شب یلدا قابل توجیه و تصوراست که ریشه های شاهنامه- حتی اگر از نسخه ی شاهنامه ی فردوسی باشد- در فرهنگ باستانی ایرانیان است، اما شعر حافظ نزدیک به شش قرن است که متولد شده و از ارکان آیین های شب یلداست. حتی سنت تفأل بر دیوان حافظ برای بسیاری از مردمان ایرانی در لحظه ی تحویل سال به شکل یک سنت در آمده است.

تفال به دیوان حافظ از یک خرده فرهنگ به شکل یک فرهنگ در آمده است

با این وجود و با در نظر گرفتن تجربه های شخصی هر کسی در تفأل به حاف1 که این جریان را ادامه دار و زنده نگه می دارد، حکایت هایی هم هست که جنبه ی تاریخی به نمونه های تفأل شعر حافظ داده است.

ناصرالدین شاه رسم داشت هر سال موقع تحویل سال تفألی به دیوان حافظ بزند، در یکی از این سال ها غزلی با مطلع:

«بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت           واندر آن برگ و نوا، خوش ناله های زار داشت»

به عنوان جواب تفأل می آید. از اهل ادب حاضر در جمع، نظری بیان می شود.

اما از نظر شاه، قرائت های بیان شده، درست نمی آید. یکی از حاضرین برای تعبیر یا تأویل درست غزل، رجوع می دهد به یکی از اوتاد آن زمان تهران. بعد از مراجعه به وی، چنین پاسخ می شنوند که عدد ابجد بلبلی برگ گلی با عدد ابجد نام های مبارک امامان معصوم علی، حسن و حسین (علیهم السلام) برابری دارد. برگ که سبز است نماد امام حسن مجتبی و گل که سرخ است، نماد و نشانه ی حضرت اباعبدالله است.

یا این حکایت که در زمان حمله ی مغول به ایران از میان حکام و سرداران مغول مگس نامی بود که وقتی به شیراز رسید به جهت عقاید الحادی که  به حافظ منسوب می دانست، قصد تخریب مقبره ی حافظ را داشت. وزیر ایرانی و دانشمند سردار مغول، او را از این کار بر حذر کرد. وقتی مخالفت و اصرار بر تخریب را از طرف مگس دید، گفت که مردم حافظ را لسان الغیب می دانند و بر این عقیده اند که اگر به نیتی از دیوان حافظ تفألی زده شود، به پاسخ درستی می رسند و پیشنهاد داد که آنان نیز چنین کنند و اگر پاسخی که از تفألشان حاصل می شود درست نبود چنین کنند و مقبره ی حافظ تخریب شود. تفألی زدند و غزلی آمد که در میان ابیاتش این بیت گویا، خطاب به سردار مغول بود:

«ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه تست     عرض خود میبری و زحمت ما میداری»

اما شاید جالب ترین این حکایت ها در باب تاریخچه ی تفأل به دیوان حافظ مربوط به اولین تفأل در تاریخ باشد. وقتی حافظ از دنیا می رود و تشییع کنندگان پیکر حاف1 قصد به خاکسپاری او را در قبرستان مسلمانان را دارند با مخالفت گروهی مواجه می شوند که به جهت ابهام هایی در شعر حافظ او را مستحق و مجاز به خاکسپاری در قبرستان مسلمانان نمی دانند. علاقه مندان به حافظ با اعتقاد به لسان الغیب بودنش، به تفأل زدن پیشنهاد می دهند و غزلی می آید که بیت پایانی آن فتح بابی است برای تفأل های بعدی مردم تا امروز:

«قدم، دریغ مدار از جنازه ی حافظ                که گرچه غرق گناه است، می رود به بهشت»

مجتبی شاعری

بخش ادبیات تبیان