تبیان، دستیار زندگی
باقی مانده برای اسطوره معاصرمان یک موزه 4×3 متر نداریم وقتی مارادونای زنده صاحب موزه یی شد که همه اسباب و وسایل او در آنجا ماندگار شود و یاد او جزوی از آینده باشد چرا تختی هیچ موزه یی نباید داشته باشد؟ به غیر از بابک هر آن...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همه چیزهایی که از غلامرضا باقی مانده

برای اسطوره معاصرمان یک موزه 4×3 متر نداریم


وقتی مارادونای زنده صاحب موزه یی شد که همه اسباب و وسایل او در آنجا ماندگار شود و یاد او جزوی از آینده باشد چرا تختی هیچ موزه یی نباید داشته باشد؟ به غیر از بابک هر آنچه از تختی داریم یاد و خاطره است، یا روایت های پراکنده یی که به راحتی پایه و اساس آنها زیر سؤال می رود. عکس های او در هیچ مرکز اسنادی، آرشیو نشده است. به غیر از چند روزنامه نگار یا علاقه مندی که چند عکس تختی را در کشوی کمد خانگی خود نگه داشته اند. حتی روزنامه های آن دوران نیز در حفظ تصاویر او ناموفق بوده اند.

بوی پیراهن پدر در منزل بابک

از بین چند قلمی که از تختی به جا مانده یکی پیراهن اوست. بابک پیراهن پدر را به عنوان تنها یادگاری خانوادگی نزد خود نگه داشته است.

12 مدال در آستان قدس رضوی

غلامرضا وصیت کرده بود که مدال ها و حکم هایی که از مسابقات مختلف داخلی و خارجی دریافت کرده به موزه آستان قدس بدهند تا در آنجا نگهداری شوند و در دسترس مردم باشد. پلیور، تنها اثر تختی در خانه کشتی محمدرضا طالقانی برای آنکه خانه کشتی خالی از به جا مانده یی از تختی نباشد پلیور او را از بابک گرفته و آن را به خانه کشتی برده است. پلیور تختی تنها اثر بزرگترین نام کشتی تاریخ مملکت در موزه خانه کشتی ایران است.

خانه یی که برج شد

او در سال 1956 میلادی با پولی که بابت قهرمانی در ملبورن گرفت در محله آب مقصودک تجریش خانه یی به قیمت 40 هزار تومان خرید. در وصیت نامه اش 4 دانگ آن را به دو خواهرش داد و دو دانگ باقیمانده برای بابک ماند. چهار سال پیش این خانه هم بفروش رفت. با 276 میلیون تومان. حالا بر خرابه های آن خانه قدیمی یک برج ساخته شده. خانی یی که می توانست جای مناسبی برای موزه اسطوره ورزش ایران باشد، نقطه یی برای کار و کاسبی یک بساز و بفروش شد.!

بنز 180 مشکی اوراق شد!

تختی بنز 180 خود را از آلمان آورده بود. مشکی بود. غلامرضا یک فولکس واگن هم داشت که حالا هیچ اثری از آنها نیست. شاید بتوانیم قطعاتی از آنها در اوراقی های جنوب شهر پیدا کنیم. شاید هم در گوشه یی از پارکینگ های اوراقی هر جای ایران، در نقطه یی از زاهدان!