تبیان، دستیار زندگی
فلسفه ی شکل گیری و ادامه ی حیات تئاتر
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا، تئاتر، هنری متعالی است


فلسفه ی شکل گیری وادامه ی حیات  تئاتر

تئاتر

تئاتر یگانه هنری است که ضبط نمی شود. مثل نقاشی امکان بازبینی ندارد. مثل شعر یا داستان در قالب واژه ها، ثبت نمی شود. حتی نمایش نامه را هم اگر به تنهایی به عنوان اثری هنری بپذیریم، (اثری ادبی مستقل) با این حال تمام مفهوم تئاتر نخواهد بود و برای مفهوم کلی نمایش، ماده ی خامی محسوب می شود، با وجود پیدایش سینما و تلویزیون و امکان ضبط لحظات و صحنه هایی نمایشی، باز هم کسی تئاتر را در قالب تصاویر نمی پذیرد. تئاتر اتفاقی است که در لحظه شکل می گیرد. مثل صبحی بهاری است که با تغییر فصل فراموش می شود. مثل لحظه ی سلحشوری و فداکاری است. مثل نگاه مهرآمیز مادرانه است که خاطره و امیدوارانه قدرشناسی از آن باقی می ماند. والا شکوه آن لحظه در همان لحظه می ماند. شاید به همین سبب نمایش نامه ای که بارها و بارها، اجرا شده است و همه زیر و بم آن را می دانند و شاید به اندازه ی بازیگران دیالوگ هایش را از بر هستند، باز هیجانی برای دیدن اجرای جدید آن وجود دارد. وجهی که بیان شد شاید باعث منحصر به فرد شدن هنر تئاتر باشد ولی الزاماً نشانه ی تعالی آن نیست.

تئاتر، آیینی ترین هنر جهان است. از زمان پیدایش،  دست مایه ی نمایش آیین ها و سنت های مردمی بوده که آن را بازی و تماشا می کردند.

چه در یونان باستان که قهرمان نمایش ها، خدایان بودند و چه بعدتر که یگانه پرستی مفهومی عمیق برای بشر یافت، تئاتر با نشانه های دینی و آیینی، به اجرا درمی آمد. حتی بسیاری از آیین هایی که با تعاریف تئاتر شکل گرفت، امروز مفهومی مقدس برای بشر دارد و این قرابت های ملی و مذهبی هنر نمایش با آموزه های مردم به تنهایی تئاتر را تبدیل به هنری متعالی نکرده است که این خصیصه در انواع هنرهای دیگر نیز متجلّی است. شعر، داستان، نقاشی و ... حتی سینما( هنر نوخاسته و جوان) هم شمولی از اخلاق و آیین ها را در خود دارند. اما خلوصی که در تئاتر وجود دارد، هرگز در انواع دیگر هنر دیده نمی شود. این قیاس شأن هنر متعالی در انواع دیگر را پایین نمی آورد. ولی باید پذیرفت که افکار الحادی و غیراخلاقی از گذشته در برخی نمونه ها دیده می شود. به عنوان مثال اگر نگاهی به شعر عصر جاهلیت داشته باشیم ،ساقی نامه هایی که سروده می شد، با آنچه بعدها در فرهنگ اسلامی فارسی زبانان به عنوان ساقی نامه شکل گرفت و به آن پرداخته شد، فرق دارد. ساقی نامه های پیش از اسلام از هر چه رعایت اخلاق و جوانمردی است، به دور بود. آنچه به عنوان سلحشوری و روح حماسی در آن دیده می شود، خوی خشونت لجام گسیخته ای بود که مخاطبش را در صنایع ادبی و هیجان کاذب، جذب می کرد.

تئاترآیینی ترین هنرجهان است. از زمان پیدایش دست مایه ی نمایش آیین ها وسنت های مردمی بوده که آن را بازی و تماشا می کردند

حتی نقاشی هایی که از قرون وسطی به بعد در اروپا، رایج می شود با وجود این که به عنوان تزئینات کلیساها، صومعه ها و دیرها به کار می رفت، گاه مطابق معیارهای اخلاقی نبوده است.

این روند در سینما هم وجود دارد در اواخر دهه ی 40 و آغاز دهه ی 50 میلادی، خشونت و صحنه های غیراخلاقی در سینمای جهان و به ویژه هالیوود شکل جدیدی به خود گرفت که البته با مخالفت هایی روبرو شد. مخالفت ها و در برخی موارد تهدیدهای نظام دینی اروپا و جهان مسیحیت نیز با ترفندهایی از طرف سیاست گذاران سینمای جهان و هالیوود به نتیجه ی مثبتی منجر نشد. توجیه صحنه های غیراخلاقی و خشن، نوعی نتیجه گیری اخلاقی بود. این که در فیلم هایی که چنین صحنه هایی دارد، قهرمان، ضدقهرمان یا شخص بازی آن فعل، در پایان فیلم یا از کرده پشیمان می شد و یا به سزای اعمالش می رسید! و این وجه غیراصولی، منتقدین نظام حاکم بر سینمای آن روز جهان را متقاعد کرد.

اما در مورد تئاتر هرگز چنین شرایطی پیش نیامد، البته نمونه هایی از تئاتر تجربی که چه از نظر مضمون و محتوا و چه در اجرا منطبق با رعایت اصول اخلاقی نیستند، به وجود آمده ولی با تمام تغییراتی که مدرنیسم در کارکرد مکاتب برای انسان تولید می کند، باز از طرف صاحبنظران تئاتر جهان، با این گونه آثار تقابل درستی می شود.

نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، شعر و ادبیات هنرهایی هستند که در تئاتر کاربرد دارند و هنرمند نمایش، ناگزیر از آشنایی با آن هاست. علاوه بر این ها، نگارنده و خالق یک درام تنها به روایت یک داستان نمی پردازد. روابط میان آدم ها، متضمن واقعه ای اجتماعی یا دنیایی درونی نیست .اشراف به فلسفه، چرایی و چگونگی پدیده ها در لایه های سطحی و عمیق تر یک اثر نمایشی دیده می شود. در آموزش فنون نمایش نامه نویسی، روان شناسی جایگاه مهمی دارد. و شرط لازم پیدایش یک اثر نمایشی است. سوفوکل، آریستوفان، گوته، مالرو، چخوف، ایبسن، میلر، بکت، برشت و ... تنها روایتگران داستانی نمایشی نیستند همه روان شناس هم تلقی می شوند آدم ها، همان طوری هستند که باید باشند. آنچه از روحشان به دیالوگ یا فعل بازیشان سرازیر می شود، لازمه ی اتفاقات درام یا نشان گر هیجانات و احساسات نویسنده هایشان نیست. شاکله ی واقعی و در برخی موارد حقیقی، روان شناختی شان است. از اولین نقدهایی که ارسطو و افلاطون بر تئاتر و نمایش نوشته اند، پرداختن به مفاهیم اخلاقی دیده می شود و هنوز این رویکرد در خلق آثار نمایشی لحاظ می شود. خطّ داستانی درام در ستایش صفتی اخلاقی یا نکوهش یک رذیله ی مذموم است.

این ویژگی تئاتر، خصیصه ی ذاتی و البته رمزآلودی است. نویسندگان یا شعرایی که در داستان ها یا اشعارشان، تلخی و گزندگی درونیشان را بیرون می ریزند، سیاه نمایی ها، بی حوصلگی ها و عصبانیت هایشان را فریاد می کنند، وقتی قرار است نمایش نامه ای را تصنیف کنند ناچار به ساختن دنیایی هستند که اخلاق مورد اجماع بشر، خط اصلی آن است.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان