ان: غزل، دختر جوانی است كه در آستانه ازدواج با فرشاد، بینایی خود را بتدریج از دست میدهد و فرشاد نامزدی خود را با او به هم میزند. از طرفی پدر و خواهر غزل به دلیل نداشتن توانایی در مراقبت از او، غزل را به آسایشگاه ویژه نابین...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1382/10/02
خلاصه داستان:
غزل، دختر جوانی است كه در آستانه ازدواج با فرشاد، بینایی خود را بتدریج از دست میدهد و فرشاد نامزدی خود را با او به هم میزند. از طرفی پدر و خواهر غزل به دلیل نداشتن توانایی در مراقبت از او، غزل را به آسایشگاه ویژه نابینایان میبرند. غزل در آسایشگاه كتاب شعری منتشر میكند كه موردتوجه یك موسسه ضبط و تكثیر نوارهای موسیقی قرار میگیرد. بعد از چندی نوار اشعار غزل با صدای خود او منتشر میشود و از آن استقبال فراوانی میشود. اوضاع مالی غزل خوب میشود تا جایی كه میتواند یك خانه زیبا برای خود تهیه كند. پس از این، تمام كسانی كه به نحوی غزل را طرد كرده بودند، به سراغ او میآیند و..