تبیان، دستیار زندگی
بزرگترین پیروزی که مسلمانان بدست آوردند این بود که یک جمعیت کم در برابر ارتش منظم و نیرومند یک روز و یا سه روز مقاومت نمودند و سر انجام جان بسلامت بردند ؛ و تدبیر نظامی فرمانده جدید ، تدبیر خردمندانه ای بود ، که مسلمانان را از مرگ نجات داد و آنانرا سالم ب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در جنگ موته چه گذشت؟

حضرت محمد

در اوائل سال هشتم که امنیت نسبی در بیشتر نقاط حجاز بوجود آمده ؛ و ندای توحید به بسیاری از نقاط گسترش یافته بود و دیگر نفوذ یهود در شمال ، و حملات قریش در جنوب ، اسلام و مسلمانان را تهدید نمی کرد ؛ پیامبر به فکر افتاد که فشار دعوت خود را متوجه مرز نشینان شام کند ، و در قلوب مردمی که در آن روزها زیر سلطه قیصر روم بسر می بردند ، برای آئین اسلام جایی باز کند ، برای همین منظور «حارث عمیر » را با نامه ای روانه دربار فرمانروای شام نمود ، و فرمانروای مطلق شامات در آنروز « حارث غسانی » بود که بدست نشاندگی از طرف قیصر ، حکومت می کرد ، سفیر پیامبر وارد شهرهای مرزی شام گردید ،  و به راه پیمائی خود ادامه داد ، ولی «شرجیل» که فرماندار سرزمینهای مرزی بود از ورود سفیر آگاه گردید ؛ و او را در دهکده « موته » دستگیر نمود و از او بازجوئی کامل بعمل آورد ؛ سفیر اقرار کرد که حامل نامه ایست از ناحیه پیامبر اسلام به فرمانروای مطلق شامات یعنی حارث غسانی ، فرماندار بر خلاف تمام اصول انسانی و جهانی که جان و خون سفیر در تمام نقاط جهان محترم است ؛ دستور داد دست و پای او را بستند ، و او را کشتند .

پیامبر از جنایت « شرجیل » آگاه گردید ، و از کشته شدن سفیر سخت ناراحت شد ؛ و مسلمانان را از این اعمال ناجوانمردانه آگاه ساخت ؛ و مردم مسلمان برای گرفتن انتقام از این زمامدار خودسر ، که حتی بدون کسب اجازه از بالاتر از خود سفیر اسلام را کشته بود ، دعوت نمود. کشتن دسته جمعی سپاه تبلیغ ، و اعدام عده ای بیگناه ، سبب شد که در ماه جمادی فرمان جهاد صادر گردد ، و سپاهی مرکب از سه هزار نفر برای سرکوبی یاغیان و مزاحمان تبلیغ اسلام اعزام شوند.

گسیل سپاه اسلام

مـسـلمـانـان در جـمـادى الاولى سـال هـشـتـم هـجـرى آمـاده حـركـت گـردیـدنـد.  بسیاری از سیره نویسان می نویسند فرمانده یکم زید حارثه پسر خوانده پیامبر بود ، و جعفر بن ابیطالب و عبدالله رواحه بترتیب معاونهای یکم و دوم او بودند ولی محققان شیعه بر عکس این پندار ، فرمانده کل قوا را حضرت جعفر بن عبدالمطلب می دانند ؛ و دو نفر دیگر یعنی زید و عبدالله را معاون یکم و دوم میشمارند. چنانکه رسـول خدا فرمود:

ای مجاهدان ! فرمانده سپاه پسر عم من جعفر بن ابیطالب است ، اگر او اُیب دید ؛ پرچم را « زید حارثه » بردارد و لشکر را هدایت کند ، و اگر او کشته شد ، فرمانده سپاه « عبدالله رواحه » است ، و اگر او نیز آسیب دید ، خود شما شخصی را بعنوان فرمانده کل قوا انتخاب نمائید.

عبدالله بن رواحه ، خطاب به رزمندگان اسلام گفت : اى مردم ! به خدا سوگند، آنچه از آن بیم دارید، (یعنى شهادت در راه خدا) همان چیزى است كه در جستجویش از خانه بیرون آمده اید. ما به اتكاى شمار و نیرو و فزونى سپاه با دشمن نمى جنگیم ، بلكه اتكاى ما به دینى است كه خدا ما را بدان سرفراز كرده است . پیش بروید كه جز یكى از دو امر در پیش رو نداریم : پیروزى یا شهادت . در این هنگام مردم فریاد برآوردند: پسر رواحه راست مى گوید

سپس دستور حرکت صادر گردید و خود پیامبر با گروهی از مسلمانان آنانرا تا نقطه « ثنیة الوادع » مشایعت نمود و به آنان سفارش فرمود: زنـان ، كـودكـان و كـسـانـى را كـه سـر جنگ ندارند نكشید، خانه ها را ویران نكنید و درختان را نبرید.

نیروهاى اسلام به شهر مَعان در سرزمین شام رسیدند، اما پیش از رسیدن آنها، خـبـر حـركـتـشان به رومیان گزارش شده بود و آنها نیروهایشان را در مآب در سـرزمـیـن بلقاء، متمركز ساخته بودند. مسلمانان كه از شمار نیروهاى فراوان و برتر رومیان آگـاه گـردیـدنـد، بـا یـكـدیـگـر بـه گـفـت و گـو پـرداخـتـنـد. بـرخـى اعـتـقـاد داشتند كه به رسول خدا نامه بنویسند و وضعیتى را كه در آن گرفتار شده اند گزارش دهند و فرمان نـهـایـى آن حـضـرت را دریـافـت دارند. اما گروه دیگرى بر این باور بودند كه باید هدف را دنبال كرد و كارى به نتیجه نداشت .

عبدالله بن رواحه ، خطاب به رزمندگان اسلام گفت: اى مردم ! به خدا سوگند، آنچه از آن بیم دارید، (یعنى شهادت در راه خدا) همان چیزى است كه در جستجویش از خانه بیرون آمده اید. ما به اتكاى شمار و نیرو و فزونى سپاه با دشمن نمى جنگیم، بلكه اتكاى ما به دینى است كه خدا ما را بدان سرفراز كرده است. پیش بروید كه جز یكى از دو امر در پیش رو نداریم: پیروزى یا شهادت . در این هنگام مردم فریاد برآوردند: پسر رواحه راست مى گوید.

جنگ

صف آرایى دو لشگر

مـسـلمـانـان به سوى سپاهیان روم و هم پیمانهایشان پیش رفتند تا در مرزهاى بلقاء در یكى از آبـادیـهـا بـه نـام «مـشارف» با آنان روبه رو گشتند. اما با توجه به زیادى شـمـار دشـمـن که در حدود صدهزار نفر ذکر شده اند و اندك بودن نیروهاى خودى ، بهتر دیدند كه صحنه پیكار را به منطقه موته ، میان كرك و طفیله كه براى نبرد مناسب تر بود، بكشانند.

جنگ میان دو نیروى نابرابر آغاز گشت و مسلمانان به برترى شمار و تجهیزات نیروى رومیان اعتنا نكردند.

حـمـله مسلمانان، با تهاجم زید بن حارثه به صفوف دشمن آغاز گشت. او یك تنه تا پاى جان جـنگید و سرانجام بر اثر ضربت نیزه هاى دشمن، از پا درآمد. پس از وى، جعفر بن ابوطالب پرچم را به دست گرفت و حمله كرد تا اینكه دست راست او قطع گردید. پرچم را به دست چپ گـرفـت كـه آن نـیـز بـریـده شـد. آنـگاه پرچم را به وسیله بازوانش نگهداشت تا به شهادت رسـید. پس از او عبدالله بن رواحه پرچم را به دست گرفت و جنگید تا كشته شد. در این هنگام ثـابـت بـن اَرْقـَم پـرچـم را بـه دست گرفت و فریاد زد: اى مسلمانان ! مردى را از میان خود به فرماندهى برگزینید... و مردم خالد بن ولید را برگزیدند.

تاكتیك نظامى در بحران

خـالد بن ولید براى رهانیدن مسلمانان از تنگنا دست به یك تاكتیك نظامى زد و تصمیم به عقب نـشـیـنـى گـرفـت ، او بـا اسـتـفـاده از تـاریـكـى شـب نیروهایش را تجدید سازمان كرد و براى پـشـتـیـبـانـى از عـمـلیـات عـقـب نـشـیـنـى ، عـقـبـدار نـیـرومـنـدى بـراى سـپـاه تشكیل داد.

بزرگترین پیروزی که مسلمانان بدست آوردند این بود که یک جمعیت کم در برابر ارتش منظم و نیرومند یک روز و یا سه روز مقاومت نمودند و سر انجام جان بسلامت بردند ؛ و تدبیر نظامی فرمانده جدید ، تدبیر خردمندانه ای بود ، که مسلمانان را از مرگ نجات داد و آنانرا سالم بمدینه باز گردانید . و از این نظر مورد تمجید و ستایش است

عقبدار سپاه اسلامى ، براى جلوگیرى از تعقیب دشمن ، به یك جنگ تأخیرى اقدام كرد. در نتیجه بـخـش اعـظم نیروهاى اسلام از خطر نابودى رهیدند. آنان مسلمانان در منطقه گسترده اى پراكنده شـدنـد و بـراى ایـنكه وانمود كنند نیروى زیادى به كمك آنها آمده است فریادهاى بلند سر مى دادنـد. بـدیـن وسـیـله ، نـیروهاى دشمن را از تعقیب سپاه اسلام بازداشتند و از وارد آمدن زیانهاى فـراوان جـلوگـیـرى كردند. عقبدار، مأموریت خود را با موفقیت به پایان برد و با وجود آنكه عـقـب نـشـیـنـى دشـوارتـریـن عـمـلیـات نـظـامـى اسـت ـ زیـرا مـمـكـن اسـت بـه شـكـسـت تبدیل شود و شكست مصیبتى است كه زیانهاى جبران ناپذیرى به شكست خوردگان وارد مى آورد ـ مسلمانان زیان اندكى دیدند.

بزرگترین پیروزی که مسلمانان بدست آوردند این بود که یک جمعیت کم در برابر ارتش منظم و نیرومند یک روز و یا سه روز مقاومت نمودند و سر انجام جان بسلامت بردند ؛ و تدبیر نظامی فرمانده جدید ، تدبیر خردمندانه ای بود ، که مسلمانان را از مرگ نجات داد و آنانرا سالم بمدینه باز گردانید . و از این نظر مورد تمجید و ستایش است .

نتیجه جنگ

نـبـرد مـوتـه ، یـك عملیات شناسایى بود كه مسلمانان براى شناخت كارآیى و شیوه هاى جنگى سـپـاه روم و هـمـپـیمانانش از آن بهره فراوان برده در جنگهاى دوره هاى بعد، علیه خودِ آنان به كـار گـرفـتـنـد. در واقع این عملیات با اهدافی همچون شـنـاسـایـى نـیـرو و كـارآیـى قـبـایـل مـرزهاى سرزمین شام ؛ و ارزیابى نیرو و كفایت رومیان و وضعیت جغرافیایى زمینهاى آن ناحیه و نیز نـمایش قدرت اسلام در برابر رومیان و قـبـایـل هـم مـرز بـا شـام صورت گرفت. خـسـارت انـدك مـسـلمـانـان در كـنـار فـوایـد نـظـامـى اى كـه از جـنـگ با رومیان حـاصـل شـد بـسـیـار نـاچـیز است . آنان موفق گردیدند كارآیى شیوه هاى جنگى ، سازماندهى و تـجـهیزات رومیان و متحدانشان را بشناسند كه آثار آن در جنگهاى بعدى مسلمانان با رومیان به خوبى نمودار است .

فرآوری: ابوالفضل صالح صدر

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

کتاب « فروغ ابدیت »، جعفر سبحانی، جلد 2 ، فصل 36 ، حوادث سال هشتم هجرت.

کتاب « شیوه فرماندهی پیامبر »، محمود شیت خطاب، ترجمه ی عبدالحسین بینش.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.