تبیان، دستیار زندگی
در آیات 102 تا 110 سوره انعام ( صفحة 141) قرآن بعد از بحث پیرامون گوشه ای از عقاید نادرست و خرافات منحرفان، منطقی بودن تعلیمات اسلام و لزوم دعوت از راه استدلال نه از روی اجبار را بیان می کند و درآیة هفتم این صفحه تأكید می كند....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : خسرو داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دشنام به دشمن

چگونگی ایجاد نشاط در مدرسه

مقدمه:

به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.

دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.

سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.

یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.

در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد.

در این مقاله آیات 102 تا 110 سوره ی مبارکه ی آل عمران ( صفحة 141 قران به خط عثمان طه )، مورد بررسی قرار می گیرد...

آیات مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود. شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.

جهت دریافت  فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.

نکات تفسیری مربوط به یات در ادامه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود...

در آیات ١٠٢ تا ١١٠ سوره انعام ( صفحة ١٤١) قرآن بعد از بحث پیرامون ‌گوشه‌ای از عقاید نادرست و خرافات منحرفان، منطقی بودن تعلیمات اسلام و لزوم دعوت از راه استدلال نه از روی اجبار را بیان می کند و در آیة هفتم این‌ صفحه تأكید می‌كند كه: شما مسلمانان، هیچ‌گاه «بت‌ها و معبودهای باطل مشركان را که به‌جای خدا می‌پرستند، دشنام ندهید. زیرا این‌ عمل سبب می‌شود كه ‌آنها نیز نسبت به خداوند همین‌كار را از روی ظلم و ستم و جهل و نادانی انجام داده و خدا را دشنام دهند».

طبق نقل بعضی از بعضی روایات، جمعی از مؤمنان بر اثر ناراحتی شدیدی‌ كه از مسألة بت‌پرستی داشتند، گاهی بت‌های مشركان را به باد ناسزا گرفته و به ‌آنها دشنام می‌دادند، که قرآن در آیة ١٠٨، صریحاً آنان‌ را از این‌کار نهی فرموده و رعایت اصول ادب و عفّت در کلام را حتّی در برابر خرافی‌ترین و بدترین‌ادیان لازم می‌شمارد.

 دلیل این‌دستور قرآن نیز روشن است. زیرا اصولاً دشنام دادن سه عیب دارد:

اوّل، این‌که زبان انسان به‌ کلمات زشت و رکیک ‌آلوده می‌شود. در صورتی‌که زبان مسلمان، والاتر و بلند مرتبه تر از این است‌ که سخنانی زشت و ناپسند از او صادر گردد.

 دوم، این‌که طرف مقابل را اذیت کرده و خاطر او را آزرده‌ می‌سازد.

و بالاخره، سوم، این‌که او را به لجاجت و دشمنی وا می‌دارد و از پذیرش حق منصرف می‌گرداند و اساساً با فحش و دشنام‌ که نمی‌شود كسی را به راه ‌آورد و او را با حقّ و حقیقت ‌آشنا ساخت. بلكه به‌عکس، لجاجت شدیدی ‌که در این گونه افراد بر اثر دشنام و ناسزا به‌وجود می‌آید، با جَهالتی ‌كه معمولاً از قبل درآنان بوده، آمیخته شده و سبب می‌گردد كه به اصطلاح روی دندة لج‌بازی افتاده و در آیین باطل خود استوارتر شوند و حتّی زبان به بدگویی و توهین نسبت به مقدّسات بگشایند. زیرا هرگروه و ملّتی نسبت به عقاید و اعمال خود تعصّب دارند. این‌گونه افراد هنگامی ‌كه ناراحت شوند، سعی دارند طرف مقابل را به هر قیمتی كه شده، ناراحت كنند، حتّی اگر از طریق بدگویی به اعتقادات مشترك طرفین باشد.

از آلوسی، دانشمند معروف سنّی، صاحب تفسیر روح‌المعانی، نقل شده‌است‌ كه یكی از عوام سنّی دیده ‌بود برخی از شیعیان، سَبّ شیخین می‌کنند. یعنی، ابوبكر و عمر را دشنام می‌دهند. او هم از روی جهل و نادانی، اهانت به مقام مقدّس امیرالمؤمنین (ع) کرده ‌بود. به او گفتند: تو که علی (ع) را حدّاقل به‌عنوان خلیفة چهارم قبول داری. چرا اهانت به ‌آن ‌حضرت می‌كنی؟ گفت: من علی را قبول دارم، امّا خواستم شیعه را ناراحت‌ كنم! چون دیدم برای شیعه هیچ چیز ناراحت ‌كننده‌تر از اهانت به علی نیست و بعد، ازگناه خود توبه‌ کرد.

در روایات اسلامی نیز پیشوایان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور داده‌اند: همیشه، روی منطق و استدلال تكیه ‌كنند و به شمشیر بی‌دسته ی دشنام نسبت به اعتقادات مخالفان متوسّل نشوند.

در نهج‌البلاغه می‌خوانیم‌ كه مولای متّقیان، امیر مؤمنان، علی(ع) که شنیده‌ بود لشکریانش در جنگ صفّین، لشکریان معاویه را دشنام می‌دهند، فرمود: إنّی أکرَهُ لَکُم أن تَکونوا سَبّابین؛ من خوش ندارم‌ كه شما دشنام‌گو و بدزبان باشید؛

وَ لکِنَّکُم لَو وَصَفتُم أعمالَهُم وَ ذَکَرتُم حالَهُم، کانَ أصوَبَ فِی القول وَ أبلَغَ فِی العُذر؛ ولی اگر شما به‌جای دشنام، انحرافی را که ‌آن ها در عقیده و گفتار و اعمالشان دارند، بیان ‌کنید و آن ها را به اشتباه و کج‌روی‌شان متوجه سازید، در این صورت، هم سخنی راست ‌گفته‌اید و هم دلیل خود را درآمدن به میدان جنگ ‌آشکار ساخته‌اید.

البتّه، باید به این ‌نکته نیز توجّه نمود که سَبّ با لَعن فرق دارد. سبّ، دشنام دادن است و کلمات زشت و رکیک‌گفتن. امّا لعن، نفرین است و دوری از رحمت خدا را برای‌ کسی خواستن ‌که نتیجه آن محرومیّت از تمام سعادت‌هاست‌. در قرآن نیز فراوان‌ آمده ‌است: ألا لَعنَهُ الله عَلَی الظّالِمین، یا أولئِکَ یَلعَنُهُمُ الله وَ یَلعَنُهُمُ اللاّعِنون، یا لَعَنَهُمُ الله فِی الدُّنیا وَ الآخِرَه.

زیارت عاشورا ، ترنم اندیشه

و در زیارت عاشورا می‌خوانیم: اَللّهُمَّ العَن أوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِک.

ما هم به ‌پیروی از قرآنِ خدا و امامان معصوممان(ع) به‌ کسی دشنام نمی‌دهیم، بلکه باز هم به‌تبعیّت از قرآن‌کریم،  ظالمان را لعنت می‌کنیم. یعنی، از خدا می‌خواهیم ‌آن ها را از رحمت همه‌جانبة خود در دنیا و آخرت محروم ‌گرداند. و این، هیچ‌گونه ارتباطی با فحش و دشنام ندارد، چراکه‌ آن از عادت‌های زشت افراد غیر مؤمن است.

ما ظالم بودن برخی از اصحاب پیامبر (ص) را از طریق تاریخ قطعی شناخته‌ایم و لزوم لعنت بر ظالمان را هم از بیان روشن قرآن به‌دست‌آورده‌ایم. پس، لعنت کردن آنان از جانب ما، یک ‌کار عقلانی و قرآنی است‌ که هم عقل، حکم به اظهار تنفّر و انزجار از ظالمان می کند و هم قرآن دستور لعن بر ظالم را می‌دهد و می‌فرماید: أولئِکَ یَلعَنُهُمُ الله وَ یَلعَنُهُمُ اللاّعِنون؛ خدا برآن ها لعنت می‌کند و لعنت‌کنندگان نیز بر آن ها لعنت می‌کنند.


مرکز یادگیری سایت تبیان - تهیه: علی هندی، ویراستار: سید علی مرتضوی

تنظیم: نوربخش