تبیان، دستیار زندگی
کشور اتریش به دلیل تاثیراتی که در زمینه معماری خصوصا باروک و پرورش هنرمندانی چون کلیمت، شیله و کوکوشکا از اهمیت ویژه برخوردار است. در این نوشته به صورت مختصر سیر مهمترین تحولات هنری اتریش بیان می گردد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنر اتریشی


کشور اتریش به دلیل تاثیراتی که در زمینه معماری خصوصا باروک و پرورش هنرمندانی چون کلیمت، شیله و کوکوشکا از اهمیت ویژه برخوردار است. در این نوشته به صورت مختصر سیر مهمترین تحولات هنری اتریش بیان می گردد.


هنر اتریشی

تاریخ هنر کشوری که امروزه اتریش خوانده می شود و در اصل ناحیه خاوری کوههای آلپ، با دگرگونیهای تاریخی نواحی مرکزی اروپا پیوند تنگاتنگ داشته است. در روزگاران کهن پیشاتاریخی، یکی از کانونهای فرهنگ دوران آهن در زمینهای نمک خیز اطراف  " هالشتاک " (اتریش علیا) قرار داشت و محتملا از ویژگی های " سِلتی " برخوردار بود. پس از اشغال رومیان و سپس به دنبال یورشهای پیاپی اقوام مختلف، دوران هنر " رومی وار " در این سرزمین آغاز شد که مکتب مهم کتاب آرای و دیوانگاری " زالتسبورک " را بوجود آورد ( سده دوازدهم و اوایل سده سیدهم). از فترت سیاسی اواخر سده سیزدهم تا تحکیم قدرت خاندان " هابزبورگ " و ارتباط نزدیک این خاندان با دربار پراگ ، که از مراکز عمده سبک " گوتیک بین المللی " در اواخر سده چهاردهم بود، هنر اتریشی یک دوره انحطاط را سپری کرد. ولی در سده پانزدهم ، آثار معماری قابل ملاحظه ای سبک گوتیک پدید آمدند و هنرمندی چون " میخائیل پاخِر " گوشید در نقاشی خود سنت گوتیک شمالی را با دستاوردهای طبیعتگرایانه رنسانس ایتالیایی بیامیزد.

جنبش " اصلاح دین" و یورشهای ترکان عثمانی در سده شانزدهم و هفدهم این سرزمین را دستخوش هرج و مرج کرد و تنها پس از غلبه بر این گرفتاریها بود که هنر اتریشی از نو قد برافراشت. نهضت " ضد اصلاح دینی" و بنیادهای ملازم آن یعنی کلیسا ها و دیرها، بسیاری از صنعتگران ، معماران و بناآرایان ایتالیایی را به این ناحیه کشاند. اینان الگوهای باروک ایتالیایی را با خود به همراه آوردند. بدین سان ، مهم ترین دوره هنر اتریشی در اوایل سده هجدهم ، تحت عنوان " بارک اتریشی" رخ نمود. " مولبِرتش" از جمله هنرمندان مشهور این دوره است.

جنبش " اصلاح دین" و یورشهای ترکان عثمانی در سده شانزدهم و هفدهم این سرزمین را دستخوش هرج و مرج کرد و تنها پس از غلبه بر این گرفتاریها بود که هنر اتریشی از نو قد برافراشت. نهضت " ضد اصلاح دینی" و بنیادهای ملازم آن یعنی کلیسا ها و دیرها، بسیاری از صنعتگران ، معماران و بناآرایان ایتالیایی را به این ناحیه کشاند. اینان الگوهای باروک ایتالیایی را با خود به همراه آوردند. بدین سان ، مهم ترین دوره هنر اتریشی در اوایل سده هجدهم ، تحت عنوان " بارک اتریشی" رخ نمود. " مولبِرتش" از جمله هنرمندان مشهور این دوره است.

دوران روشنگری  و روزگار اقتدار " ماریاترزا " و " یزف دوم" ، که در تاریخ موسیقی اهمیت بسیار دارد، ( هایدن ، موتسارت) شاهد بیداری " نئوکلاسی سیزم " در هنر اتریشی بود. سپس در اویل سده نوزدهم ، این کلاسیک گرایی به نوعی " رمانتیسم خوشنما " ، که با لحن منتقدانه ، آن را " بیدرمایر" می نامیدند، استحاله یافت. در زمان " مترنیخ" ، شهر وین از موقعیتی بین المللی برخوردار بود و حضور " تامس لارنس" در آنجا باعث تحولی در چهره نگاری اتریشی شد. تکچهره هایی که از حامیان بتهوون و دوستان شوبرت نقاشی شده این تحول را بخوبی نشان می دهند.

انقلاب صنعتی سده نوزدهم در اتریش نیز ، چون سایر کشورها ، ابتذال سلیقه در هنر رسمی را به بار آورد. پرده های پرتکلف و تزیینی " هانس مارک" و نیز بسیاری از بناهای وین، را می توان نشانه های یک دوران کامرانی زودگذر در اترش دانست.

هنر اتریشی

برخی هنرمندان اتریشی با مایه گرفتن از جنبش " هنرها و پیشه ها" در انگلستان، در برابر این ابتذال سلیقه واکنش نشان دادند ، که به برپایی " کارگاههای وین" و اقدامات " آدلف لوس " معمار و یکی از پیشگامان جنبش کارکردگرایی منجر شد.

در جو نوجویی وین شیوه " یوگنت اشتیل" ( آرنوو) در کار " کلیمت " شکوفا شد و مقارن با فعالیت های شخصیتهای برجسته ای چون " فروید" ، " مالر" و " شوئنبرگ" ، اکسپرسیونیسم " اگون شیله " و " کوکوشکا" رخ نمود. سوای وین، که همواره گرایشهای عمده هنر اروپایی را بازتابیده است، مکتبهای نقاشی محلی نیز در اتریش وجود داشته اند ، که مکتبهای " کارین تیا" ، " ویگه" و " بُکل" از آن جمله اند.

پس از یورش " هیتلر " به اتریش در سال 1938، بسیاری از هنرمندان برجسته این کشور به تبعید رفتند و آنها که ماندند به ناچار هنر و سلیقه رسمی را پذیرفتند. در دهه های پس از جنگ جهانی دوم ، جریانهای هنر انتزاعی در اتریش نیز چون سایر کشورهای غربی قوت گرفتند. از میان نقاشان تجریدگرای اتریشی می توان به نامهایی چون " گئورک شایموویتس" و " یُرت تُرن کیست" اشاره کرد. از سوی دیگر " والتر پیخلر" به نوعی نقاشی پیکرنما و تخیلی پرداخت. در سالهای 1960، نمایشگرانی چون " هرمان نیش" و " اتو موهل" در گروه " هنر مستقیم" فعال بودند . با این حال باید گفت که هنر اتریشی در تحولات اخیر هنر غرب نقش موپری نداشته است.

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منبع: دایره المعارف هنر / روئین پاکباز