مهبوط، رمان متفاوت سال 90
هشتمین جایزه «واو» با بررسی 51 کتاب منتشره در سال 89 کار خود را شروع کرد و 9 اثر متفاوت با بررسی داوران، به مرحله نهایی رسیدند که در نهایت 6 کتاب «آتش به اختیار»، «قانون قبیله پدری»، «مهبوط»، «خنده شغال»، «باید بروم»، «پنجره زودتر می میرد» نامزد دریافت جایزه رمان متفاوت سال شدند که در نهایت «مهبوط» نوشته مرتضی فخری به عنوان برگزیده رمان متفاوت سال، اعظم کیان افراز به عنوان ناشر برگزیده و وحید پاک طینت به عنوان نویسنده شایسته تقدیر بخش رمان متفاوت معرفی شدند.
جایزه نویسنده برگزیده مبلغ 700 هزار تومان، لوح تقدیر و تندیس جایزه «واو» بوده و 2 انتشارات ققنوس و نیستان به عنوان پشتیبان مالی، هشتیمن دوره جایزه «واو» را همراهی کردند.
مرتضی فخری در این مراسم گفت: من در منزلم، تلویزیون را جمع کردهام و حتی رمان هم کم میخوانم چون پدر و مادرم به قدری برایم افسانه و قصه تعریف کردهاند که گنجینهای غنی دارم.
فخری در بخش دیگری از سخنانش گفت: من بارها و بارها آثار ولف یا نویسندگان آمریکای لاتین را نوشته و خواندهام. شاید 10 یا 20 بار کتابی را میخوانم ولی درست میخوانم. درباره رمان «مهبوط» باید بگویم که این کار را با وضو نوشتم و کتاب صحنهای نداشت که من با آن گریه نکرده باشم. یکی از منتقدان به من گفت حیف این قلم نیست که به خدمت تفکر مذهبی باشد؟ واقعیت این است که من نمیتوانم از مذهب جدا شوم. جامعه ما هم همینطور است و مردم ما نمیتوانند از مذهب جدا شوند. دردهای عمیقی در جامعه وجود دارد که باید پاسخ داده شوند.
نویسنده رمان «مهبوط» گفت: این که میگویم فیلم نمیبینم و زیاد رمان نمیخوانم به این دلیل است که از تاثیر گرفتن میترسم. 4 ماه قبل فیلمی دیدم که یک پلان آن دارد دیوانهام میکند و بسیار سعی میکنم تا هنگام نوشتن از آن تاثیر نگیرم. نکته دیگر این است که نمیخوانم کار تکراری بکنم. من به مدت 5 تا 6 سال با خودم جنگ داشتم تا از گابریل گارسیا مارکز جدا بشوم چون وقتی داستان مینوشتم، میدیدم که کارهای او را مینویسم.
این رمان داستان شاعری است که در نوعی سرگردانی ذهنی به سر میبرد و از طرفی گرفتاریهای دنیوی باعث میشود تا به نیهیلیسم برسد و لطف خدا را انکار کند.
او افزود: این شاعر در آخر رمان متوجه میشود که تمام این سختیها برای این بوده که ذات لایزال الهی صدای او را بیشتر بشنود.
فخری با اشاره به اینکه بیش از یک سال و نیم صرف نوشتن این رمان کرده، معتقد است: مهبوط حاصل یک دغدغه است؛ دغدغه انسانی که که هبوط آسمانیاش به زمین در رنج است. قهرمان این داستان نیز انسانی است که رجعت آسمانی خود از بهشت به زمین به نوعی در رنج است و تلاش میکند تا به حقیقت فطرت الهی خود پی ببرد.
نام مهبوط نیز در واقع اشارهای است به انسانی که در این وضعیت قرار گرفته است. این رمان توسط نشر افراز به چاپ رسیده است.
بخشی از فصل اول این کتاب:
چه عشقهای احمقانهای!... درست همچون نگاههایی که بین شاهزاده موشزاد و شهناز اتفاق افتاده بود. و حالا، پایانی جز یاسی فروخورده ، نداشت ... تلخ سرنوشتی که موشزاد را وا میداشت، سوار بر خماری اسب ، و بیاعتنا به آواز پراکندهی گنجشکها، هق هقهایش را، به سوی جنگلی در پیش روی، یورتمه کند...»
فرآوری: رویا فهیم بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منابع: ایسنا، ایکنا، خبرگزاری کتاب ایران، خبرگزاری مهر