تبیان، دستیار زندگی
کودتای سوم اسفند 1299 از جمله رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران است که درست چهارده سال پس از انقلاب مشروطه رخ داد، این کودتا بنیان بسیاری از دستاوردهای مشروطه را بر باد داد و زمینه دیکتاتوری رضاخان را فراهم آورد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا عامل کودتا رضاخان میرپنج بود؟

انگلستان ؛ صحنه گردان اصلی کودتای سوم اسفند


کودتای سوم اسفند 1299 از جمله رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران است که درست چهارده سال پس از انقلاب مشروطه رخ داد، این کودتا بنیان بسیاری از دستاوردهای مشروطه را بر باد داد و زمینه دیکتاتوری رضاخان را فراهم آورد.

کودتای3 اسفند

بسیاری از مورخان در بررسی کودتای سوم اسفند 1299 نام سرکرده اصلی آن یعنی رضاخان میر پنج را مورد توجه قرار می دهند و از نقش انگلیسی ها در این ماجرا غفلت می کنند و این همان چیزی است که رضاخان بر آن تاکید می کند.چنانکه وی در سالگرد کودتا یعنی اسفند 1300 در بیانیه ای اعلام کرد با وجود او عجیب است کسی دیگر را عامل کودتا معرفی نمایند!

رضا خان با این بیانیه می خواست بر نقش بریتانیا در شکل گیری دور جدیدی در تاریخ معاصر ایران سرپوش گذارد و مخالفان کودتا را با تهدید از سر راه کنار زند. اما سؤال ناظران تیزبین این بود که دستهای پشت پرده کودتا را چه کسانی هدایت می کردند؟ کدام علل و عوامل دست به دست هم داد تا مردی را که از سواد متعارفی هم محروم بود، به عنوان بیسمارک ایران بر تخت سلطنت بنشانند؟ و از این بالاتر کنجکاوان می خواستند بدانند کارگردانان این سناریوی مضحک چه کسانی هستند؟

سید رضا کاظمی پژوهشگر و کارشناس تاریخ معاصر در گفتگو با خبرنگار ما به واکاوی این موضوع می پردازد که تقدیم حضورتان می کنیم:

* زمینه شکل گیری کودتای سوم اسفند 1299 چگونه مهیا شده بود؟

* * پس از پایان جنگ اول جهانی رخدادهایی به وقوع پیوست که حضور استعمارگران را در خاورمیانه و بویژه ایران تحت تأثیر قرار داد. پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 در روسیه، حاکمان تازه قدرت رسیده ترجیح دادند به ظاهر در سیاستهای استعماری خود تجدید نظر کنند و حتی در مقطعی سیاستهای استعماری تزارها را زیر سوال ببرند. این رویکرد در خصوص ایران نیز شکل گرفت .همین موضوع سبب شد پیر استعمار از فرصتی که دوباره برای حضور در این منطقه برایش ایجاد شده بود استفاده کند و این بار بدون رقیب سابقش به تلاشهای استعماری خود ادامه بدهد، بویژه آنکه دیگر نه از عثمانی و نه از آلمان در این معرکه خبری نبود.

مسایل از یک طرف و از طرف دیگر اتفاقاتی مثل قیام میرزا کوچک خان جنگلی در شمال ایران، قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز سبب شد انگلیسی ها دنبال راه دیگری بروند و این راه چیزی جز تدارک دیدن یک کودتا در ایران نبود

انگلیسی ها برای رسیدن به دنبال کردن اهداف استعماری خودشان و پس از آنکه نتوانستند به دلیل مخالفت قدرتهایی مثل آمریکا و فرانسه قیمومیت ایران را از طریق کنفرانس صلح عهده دار شوند، معاهده ای را تهیه کردند که به موجب آن ایران باید اختیار امور مالی، نظامی و خارجی خود را به انگلیس واگذار کند صحنه گردان این منظور سفارت انگلیس در تهران شد.انگلیسی ها توانستند در زمانی کوتاه وثوق الدوله را که مدتها انگلیسی ها را در رسیدن به اهدافشان نقش بسزایی ایفا کرده بود به عنوان نخست وزیر براحمدشاه تحمیل کنند. انگلیسی ها حتی گفته بودند که اگر شخص شاه این مساله یعنی نخست وزیری وثوق الدوله را قبول کند هر ماه مبلغی را به شخص شاه پرداخت کنند.این بود که پس از مدتی صمصام السلطنه از مقامش استعفا کرد و کرسی رئیس الوزرایی اش به وثوق الدوله رسید.

با نخست وزیری وثوق الدوله راه برای عقد قرارداد 1919 که لردکرزن آن را طراحی کرده بود هموار شد.بر اساس این قرارداد انگلیسی ها تعدادی مستشار مالی راهی ایران می کردند تا هرگونه هزینه و پرداخت وجه زیر نظر آنها انجام شود.مستشاران نظامی هم مدیریت قوای مسلح را بر عهده می گرفتند.سایر مستشاران هم که عمدتاً در وزارتخانه های دیگر مشغول کار بودند باقی می ماندند اما تصمیماتی که برای انگلیسی ها حیاتی و مهم بود باید توسط مستشاران این کشور گرفته می شد.این قرارداد به صورت قیمومیت اجرا می شد و ظرف زمانی خاصی نداشت و هر زمان که انگلیس مایل بود می توانست آن را لغو کند.

رضاخان

* قرارداد با همین شکل به امضا رسید؟

** بله، هرچند قرارداد به امضاء رسید، اما کاملاً تصویب نشد، چون اجرای آن با مشکلات زیادی همراه بود.چون اولاً فرانسوی ها به احمدشاه فهمانده بودند که گرفتن مقرری از سوی انگلیسی ها چه پیامدهایی برای او به همراه خواهد داشت و از این بابت نیز هراسی به دل او افتاده بود، ضمن آنکه او وقتی برای زیارت عتبات عالیات به عراق رفته بود با موج اعتراضهای علمای آنجا مواجه شد، بنابر این به دنبال بهانه ای بود تا قید این قرار داد را بزند .از سویی دیگر احمدشاه باید به گونه ای به افکار عمومی که از ماجرای رشوه به عوامل قرارداد مطلع شده بودند نیز پاسخ می داد.

*در خارج از کشور نیز مخالفتی با این قرارداد وجود داشت؟

*بله، طبیعی است که کشورها و دولتهای بزرگی که تا آن زمان منافع استعماری شان را در ایران دنبال می کردند به هیچ وجه نمی توانستند قبول کنند که انگلستان به راحتی و در غیاب آنها چتر استعماری خود را در ایران بزرگ پهن کرده و براحتی چنین امتیازی برای خود دست و پا کرده است، بنابر این آنها هم تمام تلاششان را صرف مخالفت با عقد این قرارداد می کردند.

از سویی انگلیسی ها و بویژه لردکرزن حاضر نبودند این لقمه چرب و نرم را از دست بدهند، آنها می ترسیدند اگر این فرصت پیش آمده را از دست بدهند احتمال اینکه این کشور به سوی دولت بلشویکی شوروی تمایل پیدا کند وجود دارد و این مساله یعنی به خطر افتادن مستعمره هند و از دست رفتن طعمه و پایگاه مهمی چون ایران .آنها تمام تلاششان را کردند تا این قرارداد را به تصویب نهایی برسانند، برای همین به سراغ مشیرالدوله رفتند که از وثوق الدوله خوش نام تر بود، اما او هم به همین راحتی تن به تصویب قرارداد نمی داد و خواستار اصلاحاتی در آن بود.پس از آن انگلیسی ها دست روی سپهدار گذاشتند تا شاید او بتواند این مساله را محقق کند، اما او هم از اجرای آن ناکام ماند.این مسایل از یک طرف و از طرف دیگر اتفاقاتی مثل قیام میرزا کوچک خان جنگلی در شمال ایران، قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز سبب شد انگلیسی ها دنبال راه دیگری بروند و این راه چیزی جز تدارک دیدن یک کودتا در ایران نبود.در حقیقت این فکر از وقتی جدی تر شد که نورمن سفیر انگلیس در ایران و ژنرال آیرون ساید مستشار نظامی انگلستان با یکدیگر به این نتیجه رسیدند که باید حکومتی دیکتاتوری در ایران بر سرکار بیاید.

*انگلیسی ها با رضاخان چطور آشنا شدند؟

**آیرون ساید توسط کلنل اسمایس با رضا خان میرپنج آشنا شد. اسمایس تا حدودی با خلق و خوی رضاخان آشنا بود.قزاقی که پس از جنگ اول جهانی وقتی در همدان خدمت می کرد در کودتا علیه سرهنگ گلرژ شرکت کرده و همانجا به درجه میرپنجی رسیده بود.البته آیرون ساید می دانست که شاید رضاخان سرباز خوب و مطمئنی برای پیاده نظامش باشد، اما اشکال کار این بود که او هیچ گونه سابقه سیاسی برجسته ای نداشت، یعنی اصلاً انگلیسی ها او را نمی شناختند که بخواهند برایش حسابی باز کنند بنابر این ترجیح دادند فردی موجه تر را برای این منظور بیابند و این فرد کسی جز سیدضیاءالدین طباطبایی نبود؛ فردی تحصیلکرده غرب که نامش با نام روزنامه رعد شناخته می شد و پیشتر هم در ماجرای قرارداد 1919 از این قرارداد به نفع انگلیسی ها حمایت می کرد.

از سویی انگلیسی ها و بویژه لردکرزن حاضر نبودند این لقمه چرب و نرم را از دست بدهند، آنها می ترسیدند اگر این فرصت پیش آمده را از دست بدهند احتمال اینکه این کشور به سوی دولت بلشویکی شوروی تمایل پیدا کند وجود دارد

رضاخان

با نخست وزیری سیدضیاء مستشاران اداری و نظامی انگلستان بدون نیاز به قرارداد دوباره به ایران بر می گشتند و هیچگونه زیانی متوجه انگلیسی ها نمی شد. اینگونه بود که با تعیین دو رهبر سیاسی و نظامی کودتا نیروهای 2500 نفری رضاخان روز 29 بهمن 1299 از قزوین راهی تهران و دوم اسفندماه به قصد تسخیر شهر و سرنگونی دولت سپهدار وارد پایتخت شدند. در همان ساعات نخست سوم اسفند با اندک درگیری با نیروهای پلیس و کلانتری کنترل شهر را به دست گرفتند. احمدشاه روز چهارم اسفند با صدور فرمان هایی سیدضیاءالدین طباطبایی را به ریاست الوزرایی انتخاب کرده و به رضاخان نیز لقب سردار سپه اعطاء کرد. مجموعه اسناد پهلوی ها هم به این نکته اشاره دارد که پس از کودتا برای صاحب منصبان انگلیسی تقاضای ده قطعه نشان شیروخورشید و برای ژنرال آیرون ساید نیز نشان درجه اول شیر وخورشید با حمایل سبز شد تا دولت به پاس عملی شدن کودتا به آنها تقدیم کند.

*در این ماجرا مخالفان و موافقان استبداد رضاخانی چه کسانی بودند؟

** در واقع رضاخان بیش از همه از شهید مدرس و از قدرت تاثیر کلام وی و وجهه مذهبی اش در هراس بود، شاید به همین دلیل بود که مدتها او را زیر نظر داشت و در همان شب کودتای انگلیسی دستور داد این مرد بزرگ را دستگیر و راهی زندان کنند. شهید مدرس نیز اوج دیکتاتوری و استبداد را در کلام و رفتار رضاخان دیده بود و به هیچ عنوان حاضر نبود در برابر وی سکوت کند .از سوی دیگر برخی مطبوعات نیز سهمی جدی در روی کارآمدن رضاخان و تقویت و تثبیت حضورش عهده دار شدند.این طیف از مطبوعات مخالفان رضاخان را زیر سوال می بردند و بارها در مدح سیاستهای رضاخانی یادداشت می نوشتند. البته آنها در شکل گیری کودتا هم نقش بسزایی ایفا کرده بودند. خود «آیرون ساید» در خاطرات سری اش می نویسد : قرار بود مؤسس کودتا همه جراید را ببندد و تنها روزنامه ایران را که مدیرش من بودم، باقی بگذارد و ماهی هزار تومان به روزنامه کمک کند... نکته ای قلبی، احساسی، روحی که شرحش دشوار است مرا از پذیرفتن پیشنهاد دوستانه رضاخان منصرف داشت و بعد از دو سه روز، من هم در شمار اسرای کودتا قرار گرفتم.

> فیلم های مرتبط به مطلب فوق را در اینجا و اینجا ببینید.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منبع :  قدس آنلاین