تبیان، دستیار زندگی
آنچه مرا به وحشت انداخت این بود که در آن روزگار، احتمالا رسوب انجماد ایدئولوژیک مرا از اندیشیدن به چشم انداز تفکر سرخو... و سرخی ها باز می داشت. از اندیشیدن به نتایج وحشت بار چپ و راست افراطی.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به بهانه آزادی


"آنچه مرا به وحشت انداخت این بود که در آن روزگار، احتمالا رسوب انجماد" ایدئولوژیک" مرا از اندیشیدن به چشم انداز تفکر " سرخو"... و" سرخی" ها باز می داشت. از اندیشیدن به نتایج وحشت بار چپ و راست افراطی."


اتاق شماره 6

اتاق شماره 6. خسرو حکیم رابط. تهران: انتشارات افراز. چاپ اول: 1389. 1100 نسخه. 152صفحه. 3800 تومان.

"گروموف: خلافم این بوده که از دیدن درد و رنج وگرفتاری دیگرون به وحشت افتادم که نکنه همون بلاها سر من هم بیاد... همین وحشت گاهی چنان شدت می گیره که منو از خود بی خود می کنه و به همه بد بین می شم... ولی همه ی این ها چه ضرری به کسی می زنه که باید یازده سال هوای آزاد رو نبینم؟ یازده سال توی این قفس کثیف و میون یه مشت حشرات... گاهی می زنه به سرم و تا مرز جنون پیش می رم ... دلیلش روخودم بهتر از هر کسی می دونم... دلیلش هیچی نیست جز وحشت و رنجی که از گرفتاری در این محبس می کشم ...

دکتر راگین: شما انسان عاقل و اندیشمندی هستید. درد و رنج در ذهن ماست نه خارج از ما. انسان این توانایی رو داره که همون جور زندگی کنه که فکر می کنه. در حقیقت هیچ فرقی بین این اتاق و اتاق من نیست. تفاوت در تصوریه که من یا شما از این یا اون اتاق داریم. اگر زندگی رو بد ببینید بده و اگر خوب ببینید خوب... این نوع نگاه شماست که به زندگی صفت خوبی یا بدی می ده..."1

اتاق شماره 6 شامل چهار نمایشنامه است به نام های "به بهانه آزادی"، "ومن آن ساز بی آواز دلتنگ"، "خرسی که می خواست خرس باقی بماند"، و" اتاق شماره 6". هر کدام از این نمایشنامه ها در حدود سی یا چهل سال از اولین نگارش آنها می گذرد. برخی از آنها بارها به اجرای عموم در آمده است و پس از سال ها اجرا، اکنون در یک مجموعه به چاپ رسیده است.

حکیم رابط در مقدمه کتاب می نویسد: این نمایشنامه را در سال 44  نوشته و بارها با عنوان " یاغی" به اجرا گذاشته شد اما هیچ گاه تمایلی به چاپ آن وجود نداشت. شاید به دلیل فقدان عمق و پیچیدگی شخصیت ها و سطحی نگری آن ها یا سطحی نگری خودم، یا خامی و خام دستی. یا شاید هم به دلیل ظاهر " کهنگی" ( مقوله روستا و ارباب رعیتی) گرچه در همان روزگار نیز با اینکه تازه بود- به دلایل خاصی که بر صاحبان قلم پوشیده نیست –  در مقدمه یی آن را کهنه وانموده بوده ام تا به امروز... تا امروز که از خواندن دوباره آن و دیدار با آن مخلوقات ذهن به نکته ایی بر خوردم و از خودم ترسیدم – ترسیدم از " سرخو" ی قصه – کمی به خود امیدوار شدم- امیدوار شدم از " گلو" ی قصه – و به خودم نگریستم- با نگرش به " احد" قصه – و به بزرگواری اندیشیدم با " قوچعلی" زندانبان قصه- "

چنان که خود نمایشنامه نویس هم در مقدمه کتاب ذکر می کند، شخصیت های داستان همه تیپ هستند. در فضای ارباب رعیتی کهنه ای که سراسر از بغض و کینه و سترونی و خشونت نشانه دارد. زندانیانی که برای رهایی می نشینند تا در این سرزمین بی خون کسی پیدا شود و آنها را از بندها برهاند. فضای روستایی و دل مرده این نمایشنامه ها به سلب بودن طرز تفکرشخصیت های نمایش کمک شایانی می‌کند. فضایی که شاید نه به تمامی اما کم رنگ شده و همین است که این نوع نمایشنامه ها را برای اجرای امروزی از آن کهنه جلوه می دهد.

حکیم رابط درباره علت انتشار این نمایشنامه‌ها پس از  حدود چهل سال از گذشت اولین تقریر و اجرای آنها می‌نویسد:" به بهانه آزادی منتشر می کنم و به خود بقبولانم که " چه باک؟ بگذار در این روزگار تازه، در زیر این آسمان تازه و در هنگامه و غوغای این همه ساز و آواز تازه و جلوه های رنگارنگ مدرنیسم و پست و پسا پست و پست مدرنیسم در این جا و این سو بر صحنه های ما و آن خونبارش دهشتبار در آن سو، نه  بر صحنه که بر پهنه جهان، این دو تا و نصفی آدم تو هم  به رسم عبرت و یادگار بر متنی از کاغذ ثبت شوند و ماندگار... مگر چه خواهد شد؟... هیچ... آب ها همچنان بی خبر از این هنگامه آوازشان را خواهند خواند، مستان مهتاب باز هم مست خواهند کرد و شوربختان زخم معهود را بر شانه خواهند داشت و دیوانه سران شوریده هر یک با پیکر ناچیز و بی ارزش خویش صد ها جان عزیز وگرامی و بی گناه را بی آنکه بفهمند یا بشناسندشان – در آتش و خون غرقه خواهند کرد... و تو... این من... در این میانه چه می توانی کرد غیر از...؟"

از زبان شخصیت گلو در نمایشنامه به بهانه آزادی می‌شنویم.

"گلو: من یاغی هستم! من با زن و بچه ام زدم به کوه تا نتونن زنم رو به خرمنکوب ببندن و خودم رو به بیگاری بکشن. اما این قوچعلی رو نمی تونم بشم... اون سال ها است که با ما زندگی می کنه... زحمت مارو می کشه... درسته که براش بی فایده هم نبوده... لفت و لیس هم کرده... اما خودت بگو... چندبار شده که جوراب ها فروش نرفته، از جیبش برای تو خرما و توتون و چای خریده؟... مریض شده یی برات دوا آورده ... یه عمره که خودش و زن و بچه اش دارن ظلم می کشن... همون جور که من و تو ظلم می کشیدیم... خب حالا قراول ما شده... اما  خودش یه پا مظلومه!"2

در آن سوی اتاق، زندان است. فرماندار نظامی علاقه ای وافر به آنجا دارد. آنهایی كه در اتاق 6 نگه داری می‌شوند هیچكدام دیوانه نیستند. فقط به خاطر اینكه جامعه نمی تواند رنج آنها را تحمل كند، دیوانه شان خوانده اند.

نمایشنامه های "به بهانه ی آزادی"، "و من آن ساز بی آواز دلتنگ" و" خرسی که می خواست خرس باقی بماند" همگی در فضاهای ایرانی و البته ارباب رعیتی نوشته شده است. به جز نمایشنامه اتاق شماره 6 که برداشتی است از داستان اتاق شماره 6 آنتوان چخوف و با دراماتورژی حکیم رابط و ناصر حسینی مهر از این داستان. این نمایشنامه در اصل طرح‌های اجرایی ناصر حسینی مهر برای داستان اتاق شماره 6 آنتوان چخوب بوده است که با همکاری حکیم رابط و ناصر حسینی مهر به نگارش در می‌آید. نمایشنامه اتاق شماره 6 موضوع زندان و زندان بانی را به چالش می کشد. فضای خفقانی که از یک فرد عادی بیمار می‌سازد و سرانجام او را در هر مقامی که باشد، بی رحمانه به اتاقی چون سلول انفرادی می‌کشاند. اتاق شماره ی 6، داستان بخش روانی بیمارستانی است که دکتر راگین رییس آنجاست. او مدتی است که گوشه گیر شده. راگین در یکی از بازدیدهایش از اتاق شماره ی 6 در می یابد که فردی به نام گروموف نه تنها دیوانه نیست، بلکه تنها مردی است که راگین می تواند با او حرف بزند و او را بفهمد. او در مرز دیوانگی و فرزانگی در نوسان است.  گروموف دنیا را پر از رنج و سختی و تاریکی می بیند. چرا که یازده سال است او را به خاطر عذاب های روحی اش در اتاق شماره ی 6 به تعبیری زندانی کرده اند. دکتر راگین مردی نسبی نگر است. رنج را زاده ی توهم انسان می داند. او معتقد است که می توان دنیا را با ذهنی زیبا، زیبا حس کرد.

در آن سوی اتاق، زندان است. فرماندار نظامی علاقه ای وافر به آنجا دارد. آنهایی که در اتاق 6 نگه داری می‌شوند هیچکدام دیوانه نیستند. فقط به خاطر اینکه جامعه نمی تواند رنج آنها را تحمل کند، دیوانه شان خوانده اند. از سوی دیگر دکتر خاباتوف جوانی است جاه طلب و جویای قدرت که با کمک فرماندار نظامی و نیکیتا و دیگران، دکتر راگین را هم متقاعد می کنند که بیمار است و باید در اتاق شماره ی 6 تحت سرپرستی باشد.

این چرخه، که تمام اندیشمندان یک جامعه در اتاقی که جایگاه و مقام دیوانگان است، زندانی باشند از سویی تاسف برانگیز است و از دیگرسو شگفت انگیز. که چخوف با چه نکته سنجی و هوشیاری این موضوع را در داستانش بیان کرده است. برخی از این نمایشنامه‌ها مثل خرس برای رادیو نوشته شده‌اند و برخی از آنها مثل اتاق شماره 6 دیر وقتی نیست که به روی صحنه رفته اند. اتاق شماره 6 توسط ناصر حسنی مهر سال 87 به اجرا درآمد و جایزه نمایشنامه نویسی را نیز از آن خود کرد. با این که سال های زیادی از نگارش برخی از این نمایشنامه‌ها می‌گذرد اما به نظر می‌رسد زبان و بیان نمایشنامه ‌‌ها هنوز خون تازه ای دارد و می توان باز هم این شخصیت ها را روی صحنه جان داد.

خسرو حکیم رابط، زاده شیراز، نویسنده ای است که در حوزه‌های نمایشنامه و فیلمنامه بیش ترین فعالیت را داشته است. البته او را بیش تر به عنوان معلم می شناسیم. که این دوره 60 ساله تجربه را در بر می گیرد. خسرو حکیم رابط سال 1328 درآموزش و پرورش مشغول کار شد و بعدها تحصیلات خود را در دانشکده هنرهای دراماتیک ادامه داد. از نمایش نامه های او می توان به " آنجا که ماهی ها سنگ می شوند"، " ایوب دلتنگ"،" سهراب و ساز و والی قبرستان" و " روز هفتم، خاطره ها" اشاره کرد. حکیم رابط بیش از 80 نمایشنامه ی رادیویی نوشته که از شبکه های مختلف رادیو پخش شده و از آن میان می توان از " آهو و احمد"، "زمانه در دست زمان"،"عطسه "،" زیر تیغ آفتاب"،" بانگ زنگ فیل فیلن" و" فیل درپرونده" نام برد. فیلم نامه های او عبارت است از" ارض موعود"،" فصل خون"،" دست هزرار بلوچ"،" تشنگی آب، چرخ" ،"گذر از ظلمات"،" اسماعیل در قربانگاه"،" باغ آدم"،" طلوع درکوچه قهر آشتی" و"مهتاب شب اول". تدریس در دانشگاه های تبریز، هنرهای دراماتیک، سینما تئاتر دانشگاه آزاد و دوره نمایش نامه نویسی رادیو در صدای جمهوری اسلامی ایران و عناصر دراماتیک در دوره تهیه کنندگی تلویزیون در دهه ی 60 و 70 از عمده فعالیت های این نویسنده است.

پی نوشت:

1: صفحه 116 و 117 از نمایشنامه اتاق شماره 6

2: صفحه 28 از نمایشنامه به بهانه آزادی

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان