شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1557
  • چهارشنبه 1390/11/26
  • تاريخ :

چرا پيامبر خدا در ميدان مسابقه ترسيد؟

سحر مثل معجزه نيست که واقعيت را عوض کند. معجزه يک حقيقتي‏‎ست که انسان با داشتن آن معجزه مي‏‎تواند يک چوبي را واقعا حيوان کند، به صورت اژدها در آورد. يا يک سنگي را مي‏‎تواند منشق کند و از آن چشمه‏‎هايي بجوشاند. اما سحر تصرف در متخيّله است. يعني با يک سلسله کارها در خيال بيننده اثر مي‏‎کنند. بيننده اگر يک انسان ضعيف باشد، بازار ساحران گرم است. اگر يک انسان متوسط باشد، بازار ساحران آنچنان رونق ندارد. اگر يک انسان قوي باشد که اصلا به او دسترسي ندارند. خيال يک انسان قوي در اختيار سحر ساحران نيست.

***

موسي کليم سلام الله عليه مي‎‏ديد که يک سلسله چوب‏‎ها و يک سلسله طناب‏‎هايي را سحره آورده‎اند و اين‏‎ها چوبند در حقيقت، نه مار! اما ديگران به صورت مار مي‏‎پنداشتند. سحر تصرف در خيال بيننده است، نه تصرف در واقعيت خارج. بر خلاف معجزه که تصرف در واقعيت خارج است. معجزه مستقيما در خود واقع اثر مي‏‎کند. فرمود شما وقتي اين عصا را انداختي به صورت مار در مي‎آيد. دوباره وقتي که دست به عصا زدي «سَنُعيدُها سيرَتَهَا الْأُولى» (طه ??). ولي ساحر در خيال بيننده اثر مي‏‎گذارد نه در واقع. منتها خيال بيننده در خود بيننده اثر مي‏گذارد. آن ترسي که بيننده احساس مي‏‎کند، آن فراري که در او پيدا مي‏‎شود در اثر خيال اوست. خيال هرچه قوي‏‎تر بود اثرش بيشتر است، هرچه ضعيف‏‎تر بود اثرش کمتر است.

[در جريان اژدها شدن عصاي موسي، موسي کليم] خيال نداشت، لذا نترسيد. [در قرآن کريم که مي‏‎فرمايد «خُذْهَا وَ لَا تخََف‏» (طه ??)] آن لاتخف در اول جريان وحي يابي موسي کليم بود. او در برابر معجزه ترسيد، نه در برابر سحر. يعني وقتي که اولين بار به کوه طور رفت خداي سبحان فرمود «وَ ما تِلْکَ بِيَمينِکَ يا مُوسى، قَالَ هِىَ عَصَاى‏‏» (طه ??و ??)، خدا نفرمود آن چوبي که در دست توست براي چيست؟ گفت اين چيست که در دست توست؟ حقش اين بود موسي کليم بگويد هرچه تو بخواهي، تو اگر خواستي اين چوب باشد، چوب است، اگر خواستي مار باشد مار است. خدا نفرمود چوبي که در دست توست براي چيست؟ فرمود اين چيست که دست توست؟ موسي کليم عرض کرد «هِىَ عَصَاىَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَيهَْا وَ أَهُشُّ بهَِا عَلىَ‏ غَنَمِى وَ لىِ‏َ فِيهَا مََارِبُ أُخْرَى‏» (طه ??) خدا فرمود اگر چوب است بينداز ببينيم چوب است يا غير چوب؟ هرچه من بخواهم همان است. وقتي که «… القاها، فَإِذَا هِىَ حَيَّةٌ تَسْعَى‏» (طه ??). اولين بار است در شب تار چوب افتاد و شد اژدها و حقيقتا شد اژدها. خدا فرمود: «لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُون‏» (نمل ??) با همين بيان براي هميشه قلب مطهر موسي کليم را بيمه کرد، ديگر نترسيد. مرتب دست مي‏زد به سراغ اين اژدها و اين اژدها به دست موسي کليم به صورت سيره اولي بر مي‏‎گشت. که مي‏‎فرمود «خُذْهَا وَ لَا تخََفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولى‏» (طه ??) هميشه چوب مي‏‎انداخت اژدها مي‏‎شد، دست مي‏زد اژدها چوب مي‏‎شد. اين خصيصه بود.

لذا در ميدان مسابقه موسي کليم از اين جهت نترسيد. اميرالمؤمنين سلام الله عليه [مي‏‎فرمايند:]- در همان اوايل نهج‎البلاغه هست که قبلا هم بحثش گذشت- وقتي در ميدان مسابقه اين مارها و چوب‏‎ها حرکت کردند، «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى‏» (طه ??) موسي کليم ترسيد. اينجا ترسش از اين چوب‏‎ها و عصاها و طناب‏‎ها نبود. ترس موسي کليم اين بود که الآن اين ميدان مبارزه است و ميدان مار. اين همه هم تماشاچي‏‎ها اطراف ميدان نشسته‎اند، ديدند که ميدان است و اين همه چوب‏‎ها به صورت مار در آمده، اين همه طناب‏‎ها به صورت مار در آمده، خوب من هم اگر اين عصا را القا کنم به صورت مار در بيايد و اين‏ها نتوانند بين سحر ساحران و معجره من فرق بگذارند آن وقت چه کنم؟ بيان حضرت امير اين است که ترس موسي کليم از جهل مردم بود که مبادا مردم نتوانند بين سحر و معجزه تشخيص بدهند. آن وقت آل‎فرعون بر مردم حکومت کنند. آنگاه خداي سبحان فرمود در يک هم چنين موقعي که دين در خطر است، من معجزه را علني‏‎تر مي‏‎کنم. تو عصا را بينداز من همه آن‏ها را به صورت چوب در مي‎آورم. موسي کليم هم وقتي که عصا را انداخت تماشاچيان ديدند که تنها يک مار است در ميدان، بقيه يک مشت سلسله چوب‏‎ها هستند و يک مشت سلسله طناب‏‎ها، افتاده‎اند. اين معناي «تَلْقَف‏» است. نه اين‏‎ها را بلع کرد، رسوا شدند همه. يعني وقتي معجزه عرضه شد، همه تماشاچيان ديدند که در ميدان مبارزه و مسابقه يک مار است که دارد حرکت مي‏‎کند، در کنارش هم چندين قطعه چوب، چندين تکه طناب. خدا فرمود ما اين چنين حق را بر باطل پيروز مي‏‎کنيم. هرگز موسي کليم بعد از جريان آن کوه طور نترسيد. حالا در اين زمينه مطالعه بفرماييد که سحر در خيال اثر مي‏گذارد.


شبکه تخصصي قرآن

برگرفته از سخنان استاد آيت الله جوادي آملي

UserName