تبیان، دستیار زندگی
گنجینه حکمت با یک «بِسْمِ اللَّهِ»، باز می‌شود، همه مطالب از قلب به لسان جاری می‌شود و دُرّافشانی می‌شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلیدی برای حکیم شدن


گنجینه حکمت با یک «بِسْمِ اللَّهِ»، باز می‌شود، همه مطالب از قلب به لسان جاری می‌شود و دُرّافشانی می‌شود.


بسم الله الرحمن الرحیم

در باب حکمت روایتی است که خیلی مهم است. می‌دانید انبیاء عظیم‌الشّأن آمدند که همه ما حکیم شویم. اصلاً پروردگار عالم می‌خواهد همه ما حکیم باشیم، خودش در قرآن فرمود، فرمود: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبین»، انبیاء آمدند که ما را در نهایت به حکمت برسانند و حکیم شویم، امّا ما حکیم نیستیم و برای همین است که وقتی از حکمای عالم می‌شنویم، تعجّب می‌کنیم که چرا این‌ها این حالات را دارند و چه کردند که به این مقامات و مقام حکمت رسیدند!

وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) می‌فرمایند: «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ» [1]، هر کس از دنیا دوری جست، زاهدانه در دنیا زندگی کرد و حریص نبود - به قول مرحوم ابوی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، بعضی وقتی به سجده می‌روند، به جای «سُبْحَانَ رَبِّی الْأَعْلَی وَ بِحَمْدِه»، می‌گویند: «سُبْحَانَ رَبِّی الْأَعْلَی وَ به مَن دِه!!!» دائم به فکر خود هستند - دنبال دنیا و دنیاطلبی نبود، پروردگار عالم حکمت را در قلبش ثابت و استوار می‌کند «أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ» و معلوم است، چنین کسی تا شروع به گفتن«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» می‌کند، این منابع حکمت، جوشان می‌شود و از قلبش به زبانش جاری می‌شود«وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ».

راه حکیم شدن این است: حریص به دنیا نباشیم. مخلصین عالم هم همین‌گونه هستند، حضرت می‌فرمایند: حریص به دنیا نیستند. تا می‌گویند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم»، مطالب می‌آید؛ چون همان «بِسْمِ اللَّهِ» تمام است.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم»             هست کلید در گنج حکیم

گنجینه حکمت با یک «بِسْمِ اللَّهِ»، باز می‌شود، همه مطالب از قلب به لسان جاری می‌شود و دُرّافشانی می‌شود.

راه همین است که انسان به دنیا اعتنا نکند؛ چون دنیا فریب می‌دهد. این روایت بسیار عجیبی است. همه ما باید حکیم باشیم؛ چون پروردگار عالم می‌فرماید: هدف بعثت این است که اوج انسانیّت به حکمت برسد،

 «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ».

خصایص مخلصین عالم این است: وابسته به دنیا نیستند، حریص نیستند، آرزوهای زیاد آن‌ها را نمی‌گیرد، می‌گویند: خدا چه می‌خواهد؟! تکلیف چیست؟ آن را انجام بدهند

چرا ما حکیم نشدیم؟

دلیل این است: با دنیا زاهدانه برخورد نکردیم

این‌جاست که وجود مقدّس پیامبر عظیم‌الشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند: معلوم است کسی که حریص به دنیا باشد و مال جمع کند، آن هم از راه غیر حلال و به این رزق و روزی راضی باشد، «وَ رَضًی بِهَا»، دیگر هیچ موقع نمی‌تواند به این مقام برسد.

این لقمه انسان را بیچاره می‌کند. معلوم است، با این حال، اعمالش هم اعمال جبابره می‌شود. ولو به این که بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، طبعاً در دنیا نخواهد بود إلّا به این که با دنیاست و دنیا به عنوان «مزرعة الآخرة»[2] برای او نمی‌شود و نمی‌تواند وارد بهشت شود.

برای همین است که به ما بیان می‌کنند باید آرزوها کم شود و حرص به دنیا نباشد تا بتوانیم به عمل خالص برسیم. تا بتوانیم واقعاً با یک «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، جدّی همه اله‌ها را بیرون بریزیم. مگر می‌شود در این خانه دل، در این قلب، هم خدا باشد، هم شیطان؟! هم خدا باشد و هم نفس امّاره ؟! محال است.

باید خالص کرد و راهش هم همین است: آرزوها کم شود، حریص به دنیا نباشیم، لقمه را مواظبت کنیم، در دنیا زاهدانه زندگی کنیم که اگر زاهدانه زندگی کردیم، دیگر حریص به دنیا هم نمی‌شویم.

خدا مرحوم حاج آقای حلوایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند، ایشان می‌فرمودند: آیت‌الله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به ما گفتند: وقتی حبّ به خانه آن‌چنانی نداشتی، باعث شد بتوانی با ما باشی - ایشان عجیب ثروتمند بود، امّا رها کردند -

دنیا دوستی

وابستگان به دنیا، آبشان با اولیاء الهی در یک جوی نمی‌رود. اصلاً نمی‌توانند در یک خط حرکت کنند. مدام می‌آیند، امّا نمی‌توانند. برای همین هم عملشان خالص نمی‌شود و جلوات دنیا فریبشان می‌دهد. برای همین است که اگر یک موقعی به تنگنا افتادند، خدای ناکرده به حرام می‌افتند.

خیلی عجیب است، مرحوم چلویی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) نکته بسیار عالی و بکری را بیان فرموده بودند: از آن روزی که نیّت کردم و برای خودم تعیین کردم که هر موقع وارد مغازه می‌شوم، خادم مردم هستم و هر موقع از مغازه بیرون می‌آیم که دیگر بروم، می‌گویم: این دیگر مال من نیست، معلوم نیست صبح می‌آیم یا نه؛ همین نیّت باعث شد که وابستگی‌ام به دنیا کم شود.

گفتند: چگونه است که شما این‌قدر در بازار هستید ولی وابسته به دنیا نیستید؟! فرمودند: وقتی داخل مغازه می‌آیم، می‌گویم: من خادم هستم و مغازه برای من نیست. از مغازه هم که بیرون می‌روم، می‌گویم: فردا دیگر معلوم نیست برگردم، مغازه بی مغازه. این مغازه من نیست.

لذا آیت‌الله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: ایشان ولو به لحظه‌ای به این مغازه خودش و ... نگاه نکرد!

موقعی که انسان می‌میرد، بدن را می‌آورند در خانه می‌چرخانند و می‌برند، بعضی‌ها به اموالشان نگاه می‌کنند، می‌بینند مثلاً کسان دیگری دارند وسیله نقلیّه‌شان را سوار می‌شوند، یا خانه‌اشان مال کس دیگری شده - مولی‌الموالی(علیه الصّلوة و السّلام) در قبرستان آمدند و فرمودند: ای اهل قبور! من سه چیز را به شما می‌گویم، بعد از شما اموالتان را بردند، همسرانتان ازدواج کردند، فرزندانتان نام و نشانی برایتان نگذاشتند. من خبرها را دادم. شما به من خبر دهید – آن‌ها که وابسته‌اند، وقتی می‌خواهند بروند، دل بکنند، روح اجازه نمی‌دهد، امّا آن‌هایی که وابسته نیستند، همین که رفتند، دیگر رفتند، راحت هستند؛ چون احساس تعلّق به دنیا نمی‌کنند، چیزی ندارند.

برای همین است که به ما بیان می‌کنند باید آرزوها کم شود و حرص به دنیا نباشد تا بتوانیم به عمل خالص برسیم. تا بتوانیم واقعاً با یک «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، جدّی همه اله‌ها را بیرون بریزیم. مگر می‌شود در این خانه دل، در این قلب، هم خدا باشد، هم شیطان؟! هم خدا باشد و هم نفس امّاره ؟! محال است

اگر فکر کردیم که به دنیا وابسته شویم و با این راه‌ها می‌توانیم سری از سرها در بیاوریم، اشتباه کردیم و این ما را بیچاره می‌کند. بارها شنیده ایم که گفته اند : هر کس ما را به دنیا دعوت کرد، بدانید حسب روایات «قُطَّاعُ الطَّرِیقِ»[3] است. بگذاریم، راحت برویم.

بزرگوارانی مثل آیت‌الله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آیت‌الله العظمی بهجت(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آیت‌الله العظمی آسیّد محمّدرضا بهاءالدّینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آیت‌الله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آیت‌الله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، بیان فرمودند: اگر کم داشتی راحت می‌روی.

اصلاً خود پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این را بیان فرمودند. مگر پولی را به اصحابش نداد، گفته بود: آتش بکشید، اصحابشان رفتند و آمدند، هر کدام تعریف کنند چه کردند. مثلاً این را خریدند، آن را خریدند، این کار را کردند، آن کار را کردند، امّا اباذر(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تا رفت، گفت: همه را در راه خدا دادم، تمام شد.

این خیلی مهم است که انسان بداند، حرف اولیاء این است که اگر یک خانه داشتی، به اندازه آن وابسته‌ای، امّا اگر یک خانه داشتی، یک ویلا هم در فلان جا داشتی، وابستگی‌ات دو برابر می‌شود.

روایت داریم، شیطان ملعون موقع جان کندن اموال را جلوی چشم انسان می‌آورد. چگونه دل بکنم؟! خانه، ویلا، مغازه آن‌چنانی، پاساژ، وسیله نقلیّه آن‌چنانی و ... . همه این‌ها موقع جان کندن مدام جلوی چشم می‌آید، می‌گوید: از این دل بکنم، از آن دل بکنم، از آن چه؟! هر چه وابسته بودیم، بیچاره‌تر می‌شویم.

خصایص مخلصین عالم این است: وابسته به دنیا نیستند، حریص نیستند، آرزوهای زیاد آن‌ها را نمی‌گیرد، می‌گویند: خدا چه می‌خواهد؟! تکلیف چیست؟ آن را انجام بدهند.

پی نوشت ها:

[1]  الکافی، ج: 2، ص: 128

[2]  بحارالأنوار، ج: 67، ص: 225، باب: 54

[3] بحارالأنوار، ج: 1، ص: 154، باب: 4 «أَوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ قُلْ لِعِبَادِی لَا یَجْعَلُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّهُمْ عَنْ ذِکْرِی وَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی وَ مُنَاجَاتِی أُولَئِکَ قُطَّاعُ الطَّرِیقِ مِنْ عِبَادِی»

فرآوری: زهرا اجلال

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع :

بیانات حجت الاسلام انصاریان

سایت حوزه

سایت آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.