اقیانوس رمضان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اقیانوس رمضان - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قيانـوس رمضان

عمده عمر بشر در طول تاريخ، هرز رفته است و هدر شده! با ما هم عقيده نيستيد؟

اگر بشر، تمامي حرفهاي خير خود را روي هم مي انباشت. آيا نردباني رو به آسمان نمي پرداخت؟

اگر بشر، تمامي فريادهاي به حق خود را به سمت نابکاران جهت مي داد، آيا نابکاري مي ماند؟

اگر بشر، جوهر حرافي هاي خود را در شيشه مي کرد، آيا هيچ قلمي بدون جوهر مي ماند؟

و اگر بشر، قلم حراف خود را به بيل مبدل مي کرد، آيا کشتزاري بي رونق مي ماند؟

و اگر بشر، کاغذي را که ضايع مي کند، در نشر کتاب خوب به کار مي بست، آيا کسي بي نصيب از کتاب ارزان مي ماند؟

و اگر تمام وقت ها و عمري را که بشر، صرف کوبيدن و تخطئه و پايين کشيدن همکيشان و همراهان خود کرده است، صرف دستگيري و مساعدت مي کرد. آيا عالم گلستان نمي شد؟

بله، مي شد، اما صد افسوس که اين « اگر » هاي خوب، يک آرزو. و يک حسرت بيشتر نيستند. به اگرها مي شود انديشيد، اما با آنها نمي توان زيست؟

در جامعه ما، بسياري از سرمايه هاي ناب و حساس و بي بازگشت، خرج « منيت » هاي ما مي شود: من، مال من، خانواده من، فهم من، من، من، من! البته قسمتي از اين تعلقات، حق بشر است. اما فراتر از آن، مصيبتي است که آدمي، نه در وادي حق، که در عرصه ابليس قدم مي رند.

بشر اگر به اختيار خود بود و هيچ اصل و اصولي را نمي تافت، هيچگاه به « روح » خود نمي پرداخت.

اما خالق هستي، يک فرصت ويژه و ثابتي را براي بشر مؤمن تدارک ديده است تا در آن فرصت، مؤمن، فراتر از قيل و قالهاي روزمره و عمر تلف کن، به خود، به روح خود مي پردازد. اين فرصت ناب و نوراني، رمضان است. ماه مبارکي که دستهاي تمنايش را به سوي ما پيش آورده و ما را به جانب نور، فرا مي خواند.

اگر خوب بنگريم، رمضان را با سينه اي صبور مي بينيم. با دستاني مشتاق، باچهره اي بشاش، با لباني به ذکر، با داماني پر گل، با چشم اندازي پر اميد، با دوستاني همراه، با قدمهايي پر طنين، با خبرهايي خوب، با وعده هايي خير، با رازهايي سر به مهر، با اشاراتي از دوست، با نغمه هايي از بهشت، با طراوتي از باران، با سماجتي از نياز، با حلاوتي از ناز، با دويدن، خراميدن، افتادن، برخاستن، با سوز، با خراش، با زخم، با فرياد، با نجوا، با اشک، با اشک، با اشک، در کوفتن، پاسخ نشنيدن، در کوفتن، پاسخ نشنيدن، در کوفتن، در کوفتن، در کوفتن و ناگهان: دري که گشوده مي شود ما را به اندرون فرا مي خواند. اندروني از نور محض. به وسعت هستي. و به وسعت يک لبخند نمکين دوست.

رمضان، ماه اصرار و درخواست و التجاست. اما نه فقط براي مؤمنيني که تک به تک، به گوشه انزوا در آيند و در خلوت خود، از دامان کبريايي حضرت حق، بياويزند. اين خلوت ها و استغاثه ها و خانه تکاني ها براي فرد فرد ما ضروري و لازم است. اما آن سو تر از آحاد يک امت، که هيمنه ي نظام نيز در رمضان، بايد به توبه و بازگشت و خانه تکاني بپردازد.

در هيچ انديشه و مرامي، « بازگشت »، حرکتي رو به « جلو » تلقي نمي شود الا در اسلام. توبه، اگر چه بازگشت است، اما در ذات خود، حرکتي است رو به جلو. بازگشت به چه؟ به دوران جاهلي؟ نه، به خود، به ذات و فطرت الهي خود. به اين که: ما در اين بلبشوي عالم، در چه موقفي قرار داريم و قرار است که چه بکنيم؟ پاسخ گويي به اين سؤال مکرر، همان تذکر هميشگي و هشدار دهنده است که ما را از کج راهه ها به راه آورد. و از توجه به غير، ما را به خالق هستي متوجه کند. در اين ميان، سياستگذاران و گردانندگان نظام نيز بايد به اين سؤال اساسي بازگردند و موقف خود را مشخص کنند.

اين که اين انقلاب، به چه منظوري پا گرفته است و چه سرمايه هايي باي بر پايي آن صرف شده است و حالا، در اين زمان، ما در کجاي اين اهداف مقدس قرار داريم؟ اگر بيراهه رفته ايم، بازگرديم. اگر آهسته رفته ايم، شتاب گيريم. اگر نامحرمان و دزدان به اندرون ما راه يافته اند، آنان را از حريم ناموس نظام برانيم. اگر به جاي منفعت، لطمه زده ايم، پوزش بطلبيم. اگر به حرام خواري و حرام گويي در افتاده ايم، چرک و چربي آن را بروبيم و آب کنيم.

راستي اگر چشم دل خود را به روي هستي باز کنيم، باور خواهيم کرد که فراتر از « من و ما » ما، چه زيبايي هاي چشم نوازي بوده اند و از مدار توجه و تعلق ما دور بوده اند. هيچ آيا به اين انديشيده ايم که اگر دست ها و پاها و چشم ها و گوش ها و قلب و مغز ما، هر کدام به « من » خود مي پرداختند و در وراي تعلق خود، به شاکله اي عزيزتر و بزرگتر و ناب تر مدد نمي کردند، ما به موجود شتر گاوپلنگي مي مانديم که در هر لحظه، به جانبي متمايل است و از انجام کوچکترين حرکت حساب شده عاجز است؟

اگر هر حنجره اي و قلمي و حرکتي و سرمايه داري در جامعه ما، تمنيات فردي و صنفي خود را دنبال کند و از مساعدت به کل نظام پرهيز کند، لاجرم زانوان اين انقلاب الهي به زمين مي رسد و کمين کردگان را براي دريدن ما جسور خواهد ساخت. رمضان، ماه عنايت و تدبر در کل هستي است.

ماه انديشيدنبه علت ها و علت اصلي. شأن ما در اين دايره وسيع، لکه اي و نقطه اي ناپيدا بيش نيست. که اگر به سيل نور بپيونديم، ما را به اقيانوس کمال خواهد رساند و بر بقايمان انگشت خواهد نهاد. اما اگر نه، با همه ناپيدايي، بر « من » خود اصرار ورزيديم و گردن برافروختيم و قوت قلم و حنجره و مال و جمعيت و طايفه خود را به رخ کشيديم، با تلنگر جبر الهي تاريخ، به اعماق فراموشي و نيستي پرتاب خواهيم شد.

نه، ما قدر رمضان و سفره منورش را مي دانيم. ما دوست داريم با سيل رمضان، به اقيانوس دوست بپيونديم

/ 1