نماز خواندن به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نماز خواندن به فارسی - نسخه متنی

محمدجواد شریعت؛ گردآورنده: سید محمد هاشمی نسب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا مي توان نماز را به فارسي خواند؟

فقيه وارسته و دانشمند مهذّب آيت الله حاج آقا رحيم ارباب يكي از اين شخصيت هايي است كه در سال 1297 ق. در «چرمهين» از توابع لنجان[1] ديده به جهان گشود. در كودكي همراه پدرش به اصفهان رفت و پس از آموزش مقدمات ادبي و بخشي از سطح، در محضر استاداني چون حاج ميرزا بديع (متوفاي 1318 ق.) و علامه آقا سيدمحمدباقر درچه اي (متوفاي 1342 ق.) به تكميل اصول و فقه پرداخت. سپس از محضر آيت الله سيدابوالقاسم دهكردي (متوفاي 1353 ق.) و آيت الله حاج آقا منير احمدآبادي (متوفاي 1342 ق.) بهره برد و در خدمت دو فيلسوف بزرگ آخوند ملامحمد كاشي و حكيم جهانگير خان قشقايي فلسفه، هيأت و رياضيات آموخت.

آيت الله ارباب پس از يك قرن تحصيل و تدريس اقامه نماز جمعه و جماعت و حضور در صحنه هاي علمي، اجتماعي، فرهنگي و تربيتي در سال 1396 ق. خاكمان را بدرود گفت. آقاي دكتر محمدجواد شريعت كه با جمعي از دانشجويان با مرحوم حاج آقا رحيم ارباب اصفهاني ديدار كرده است، خاطرة آن ملاقات را چنين باز مي گويد:

سال يكهزار و سيصد و سي دو شمسي بود، من و عده اي از جوانان پرشور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلي دارد نماز را به عربي بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسي نخوانيم؟ عاقبت تصميم گرفتيم نماز را به فارسي بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين كم كم از اين موضوع آگاهي يافتند و به فكر چاره افتادند. آن ها، پس از تبادل نظر با يكديگر، تصميم گرفتند با نصيحت ما را از اين كار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهي ديگر برگزينند. چون پند دادن آن ها مؤثر نيفتاد؛ ما را نزد يكي از روحانيون آن زمان بردند.

آن روحاني وقتي فهميد ما به زبان فارسي نماز مي خوانيم، به شيوه اي اهانت آميز نجس و كافرمان خواند. اين عمل او ما را در كارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت يكي از پدران، والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت الله حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت. آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وي در ميان نهادند. او دستور داد در وقتي معيّن ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را كه تقريباً پانزده نفر بوديم، به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظة اول، چهرة نوراني و خندان وي ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه با شخصيتي استثنايي رو به رو هستيم. آقا در آغاز دستور پذيرايي از همة ما را صادر فرمود.

سپس به والدين ما فرمود: شما كه به فارسي نماز نمي خوانيد، فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتي آن ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما يكي يكي خودتان را معرفي كنيد و بگوييد در چه سطح تحصيلي و چه رشته اي درس مي خوانيد. آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش هاي علمي مطرح كرد و از درس هايي مانند جبر و مثلثات و فيزيك و شيمي و علوم طبيعي مسائلي را پرسيد كه پاسخ اغلب آن ها از توان ما بيرون بود. هر كس از عهدة پاسخ بر نمي آمد، با اظهار لطف وي و پاسخ درست پرسش رو به رو مي شد. پس از آن كه همة ما را خلع سلاح كرد، فرمود: والدين شما نگران شده اند كه شما نمازتان را به فارسي مي خوانيد، آن ها نمي دانند من كساني را مي شناسم كه ـ نعوذ بالله ـ اصلاً نماز نمي خوانند. شما جوانان پاك اعتقادي هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جواني مي خواستم مثل شما نماز را به فارسي بخوانم؛ ولي مشكلاتي پيش آمد كه نتوانستم.

اكنون شما به خواستة دوراني جواني ام جامة عمل پوشانيده ايد، آفرين به همت شما. در آن روزگار، نخستين مشكل من ترجمة صحيح سورة حمد بود كه لابد شما آن را حل كرده ايد. اكنون يكي از شما كه از ديگران مسلط تر است، بگويد بسم الله الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه كرده است. يكي از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و براي پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما يك نفر است؛ زيرا من از عهدة پانزده جوان نيرومند بر نمي آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرماييد بسم الله را چگونه ترجمه كرديد؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاري به نام خداوند بخشندة مهربان، حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمة درست بسم الله چنين باشد، در مورد «بسم» ترجمة «به نام» عيبي ندارد.

اما «الله» قابل ترجمه نيست؛ زيرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمي توان ترجمه كرد؛ مثلاً اگر اسم كسي «حسن» باشد، نمي توان به آن گفت «زيبا». ترجمة «حسن» زيبا است؛ امّا اگر به آقاي حسن بگوييم آقاي زيبا، خوشش نمي آيد. كلمة الله اسم خاصي است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مي كنند، نمي توان «الله» را ترجمه كرد، بايد همان را به كار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده ايد؟ رفيق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست، ولي كامل نيست؛ زيرا «رحمن» يكي از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگي او را مي رساند و اين شمول در كلمة بخشنده نيست؛ «رحمن» يعني خدايي كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مي كند و همه را در كنف لطف و بخشندگي خود قرار مي دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مي فرمايد. در هر حال، ترجمة بخشنده براي «رحمن» در حد كمال ترجمه نيست.

خوب رحيم را چطور ترجمه كرده ايد؟ رفيق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آيت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحيم من بودم ـ چون نام وي رحيم بود ـ بدم نمي آمد «مهربان» ترجمه كنيد؛ اما چون رحيم كلمه اي قرآني و نام پروردگار است، بايد درست معنا شود. اگر آن را «بخشاينده» ترجمه كرده بوديد، راهي به دهي مي برد؛ زيرا رحيم يعني خدايي كه در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مي كند. پس آنچه در ترجمة «بسم الله» آورده ايد، بد نيست؛ ولي كامل نيست و اشتباهاتي دارد. من هم در دوران جواني چنين قصدي داشتم؛ اما به همين مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسي منصرف شدم. تازه اين فقط آية اول سورة حمد بود، اگر به ديگر آيات بپردازيم، موضوع خيلي پيچيده تر مي شود. اما من معتقدم شما اگر باز هم بر اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسي برنداريد؛ زيرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلي بهتر است.

در اين جا، همگي شرمنده و منفعل و شكست خورده از وي عذرخواهي كرديم و قول داديم، ضمن خواندن نماز به عربي، نمازهاي گذشته را اعاده كنيم. ايشان فرمود: من نگفتم به عربي نماز بخوانيد، هر طور دلتان مي خواهد بخوانيد. من فقط مشكلات اين كار را براي شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وي طلب بخشايش و از كار خود اظهار پشيماني كرديم. حضرت آيت الله ارباب، با تعارف ميوه و شيريني، مجلس را به پايان برد. ما همگي دست مباركش را بوسيديم و در حالي كه ما را بدرقه مي كرد، خداحافظي كرديم.

بعد نمازها را اعاده كرديم و از كار جاهلانة خود دست برداشتيم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب مي رسيدم و از خرمن علم و فضيلت وي خوشه ها بر مي چيدم. وقتي در دورة دكتراي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاه، نامه ها و پيغام هاي استاد فقيد مرحوم بديع الزمان فروزانفر را براي وي مي بردم و پاسخ هاي كتبي و شفاهي حضرت آيت الله را به آن استاد فقيد مي رساندم. و اين افتخاري براي بنده بود. گاه ورقه هاي استفتايي كه به محضر آن حضرت رسيده بود، روي هم انباشته مي شد. آن جناب دستور مي داد آن ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وي بنويسم. پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهي نداشت، آن را مهر مي كرد. در اين مرحله با بزرگواري هاي بسيار آن حضرت رو به رو بودم كه اكنون مجال بيان آن ها نيست. خدايش بيامرزد و در درياي رحمت خويش غرقه سازد؛ «انّه كريمٌ رحيم.»[2]

[1] . ارباب معرفت، ص 109.

[2] . به نقل از استاد دكتر محمد جواد شريعت.

سيد محمد هاشمي نسب(علوي

/ 1