حقیقت نماز (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حقیقت نماز (1) - نسخه متنی

محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد

حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد

موضوع سخنراني : حقيقت نماز - قسمت اول

بحثي كه انشاء الله از اين هفته شروع مي كنيم بحث حقيقت نمازه . راجع به كلمه نماز كه يكي از فروعات دين ما هست ، قبلاً صحبت كرديم ، و الان قصد دارم ، يه سري مطالب رو اضافه بر اونها خدمتتون بگم . خلاصه بحث نماز كه قبلاً گفته شد رو در دو سه دقيقه خدمتتون عرض مي كنم . گفتيم كه نماز پايه و بناي دين هست و اگر اين پايه رو خوب درست نكنيم بناي دين ما فرو خواهد ريخت . هر چقدر مي خوايد واجبات و مستحبات ديگه رو توي اين بنا به كار ببريد . تا پايه درست نباشه بنا فرو مي ريزه . بعد راجع به خود نماز و اسراري كه در وضو ، تكبيره الاحرام و ساير قسمتهاي نماز هست ، صحبت كرديم .

اما ادامه بحث : از اين جا به بعد اسرار و حقايق جديدي رو مي خوام خدمتتون بيان كنم :

از وضو شروع مي كنيم : خود وضو يك سري مسائل عرفاني درش خوابيده . حتماً شنيديد كه مي گن :

خوشا آنان كه دائم در نمازند . يكي از معاني دائم در نماز بودن ، دائم الوضوبودنه يعني اونهايي كه عادت كردن دائم وضو داشته باشند ، انسانهايي هستند كه دائم در نمازند . نفس اينكه انسان مي ره وضو بگيره يه توجه و تنبهي براش حاصل مي شه يعني به محض اينكه انسان وضو گرفت و آب رو به صورت و دستاش ريخت يه تنبه و توجهي درش ايجاد مي شه . مخصوصاً كه اگر اين وضو براي نماز نباشه ، بعضي از ما وضو رو فقط براي نماز مي گيريم ، خُب ديگه اينجا ، آدم فقط حواسش به نمازه . اما وقتي وضو رو براي نماز نمي گيري ، مي بيني كه خود نفس وضو گرفتن ، يك نورانيت ، تنبه و توجه خاصي رو در تو ايجاد مي كنه .

ببينيم ما تا حالا چه طوري وضو مي گرفتيم ؟ اين وضو گرفتني كه بعضي ها ايراد مي گيرن ، و مي گن : آقا ! اينها وضو مي گيرن كه خودشون رو تميز كنند ، خُب بريد خودتون رو بشوييد ! يا يه عده ديگه مي گن : چرا مثل برادران اهل سنت پاهاتون رو نمي شوييد ، غافل از اينكه وضو با شستن فرق داره . درسته النظافه من الايمان قبل از وضو گرفتن بايد پاهات رو بشوري ، بدنت بايد خوشبو باشه ، اين يه بحث ديگه است ، اما وضو به معناي شستن نيست ، وضو به معناي تزريق نوره . وضو از ضياء مي ياد .حالا يه تفسيرخاص از وضو رو گوش كنيد ،ميفرمايند :

1- شستن صورت : وقتي صورتت را داري مي شوري ، در حقيقت داري وجه ات رو از غير خدا مي شوري . وجه يعني : رو به رو گشتن ، رو كردن ، ديديد مي گن : آقا ! به فلاني رو كرديم ، وجه يعني رو آوردن . وقتي شما در نماز رو به قبله و رو به خانه خدا مي ايستي ، بايد وجه ات ( نه فقط صورتت ، بلكه روي باطنت ) از غير خدا پاك باشه ، خُب وقتي انسان براي نماز و يا براي دائم الوضو بودن ، يه بار ، دو بار ، چهار بار ، به صورتش آب مي ريزه و به خودش هم تلقين مي كنه كه مي خوام با اين كار روي خودم رو از غير خدا برگردونم اين باعث مي شه كه نورانيت ايجاد بشه . همون موقع كه داري آب مي ريزي ، اين چيزها رو به ياد بيار : افكار و اعمالي كه طي اون روز داشتي ، من به چه كساني رو كردم كه اونها خدايي نبودند ؟ من چه درهايي رو زدم كه در خونه خدا نبود ؟ چه راههايي رفتم كه خداوند اون راهها رو نمي پسنديد ؟ با يه وضو گرفتن ، و فقط تو قسمت صورت شستن ، شما يك دور اعمالتون رو محاسبه مي كنيد . پس وجه شستن ، فقط آب ريختن به صورت كه بعضي وقتها آب رو به صورت مي زنيم و صدا هم در مي ياريم ، نيست ، اين كار تنبه هست ، محاسبه نفسه . بعضي از ماها وقتي مي خوايم وضو بگيريم ، مثل اينكه داريم آب بازي مي كنيم !

روايت هست كه امام سجاد (ع) مي خواستند نماز نافله بخونند ، وضو گرفتند اين قدر در وضو غرق شدند كه وقت نماز نافله گذشت ! يعني اينقدر در خود وضو و معرفت وضو غرق شدند كه همه گفتند : آقا پس نافله چي شد ؟ فرمودند : من ديگه تو وضو بودم . وضو چيز خيلي مهميه ، و متأسفانه وضو گرفتنهاي ما ابداً وضوي عارفانه و بامعرفت نيست . خيلي راحت ، همين طور كه داره حرف مي زنه و مسائل ديگه اش رو چك مي كنه وضو هم مي گيره . كه مثلاً : چي شد آقا ؟ ! مغازه رو بستي يا نه ؟ بدو ! زود باش ! يا الله ، يا الله . . . اصلاً نمي دونه كه وضو خودش مستحبِ مأكدي هست ، خيلي مستحب بالائيه . همين شخص وقتي ميخواد ذكر بگه حواسش خيلي بيشتر جمع هست .

پس اين وضو گرفتن تو رو، به فكر و محاسبه وا مي داره . اين از شستن وجه .

2- شستن دست راست : مي فرمايد : وقتي دست راستت رو داري مي شوري ، به اصحاب يمين بايد فكر كني . اينكه چه خوباني در زندگي تو قرار دارند ؟ و از اين خوبان چه استفاده اي داري مي كني ؟ مثلاً فرض مي كنيم يه عده اي با شهداء بودند ، يه عده اي با اولياء بودند ، يادآوري صحنه هايي كه با اينها گذشته ، در زندگي انسان تنبه آفرين هست . وقتي داري وضو مي گيري بايد به اين انسانهاي خوب كه در زندگيت قرار دارند فكر كني ، يعني تمام لحظات خوشي كه از لحاظ عرفاني و معنوي داشتي ، با آب ريختن روي دست راستت ، همون لحظه ، برات تداعي بشه . در واقع اينجا هم يه دور ديگه شما لذت گرايي معنوي مي كني ، اين از دست راست .

3 ـ دست چپ . مي فرمايد : وقتي دست چپت رو مي شوري ، بايد فكر اصحاب شِمال باشي . چه كساني در زندگي باعث اُفت معنوي تو شدند ؟ بايد از اونها دست بشويي . چه امروز و چه بين دو تا وضو . چقدر خوبه آدم بين دو تا وضو اين طور باشه ؟ چون اين جوري هر بار كه شما وضو مي گيريد ، در حقيقت يك دور محاسبه نفس مي كني و فكرت هم به سمت اون چيزهايي كه براي نفست لازمه مي ره . ممكنه دفعه اولي كه به اين شكل وضو مي گيري اين جور محاسبه كردن ها برات خيلي تصنعي باشه ، شايد دفعه اول كه آب مي ريزي روي صورتت ، چند ثانيه اي بايد مكث كني تا بتوني فكرت رو جمع و جور كني اما وقتي يه بار ، دو بار يا فوقش صد بار گرفتي ديگه برات ملكه مي شه . ديگه همين طور كه داري آب مي ريزي روي دست چپت ، يادت مي ياد صحنه هاي بدي كه با افراد بد داشتي ، اون افتهاي معنوي كه به خاطر اونها داشتي و سعي مي كني ازشون دست بكشي .

4 ـ مسح سر : روايت مي گه : وقتي مسح سر رو مي كشي ، بايد به ياد فرشتگان باشي و محاسبه فرشتگان ، فرشتگاني كه بالاي شونه هات هستند ، ( رقيب ، عتيد ) بگو : خدايا ! اين دو تا چه چيزهايي بين دو وضو براي من نوشتن ؟ همون جا كه داري مسح سر مي كشي ، اگر حالت شرمندگي بهت دست بده از اون چيزهاي بدي كه نوشتند ، يا حالت خوشحالي از اون چيزهاي خوبي كه نوشتند ، خداوند به احترام وضو پرونده ات رو كاملاً پاك ميكنه .

يه وقت سلمان با يكي از دوستانش از يه بيابوني رد مي شدند ، رسيدند به يه درختي ، سلمان گفت : بنشين اينجا ، نشست ، دستش رو گرفت به درخت ، شروع كرد به تكون دادن . درخت خيلي قطور نبود ، برگها شروع كرد به ريختن . گفت : آقا چه كار مي كني ؟! گفت : خوب به اين منظره دقت كن ! گفت آقا يعني چي ؟ خُب داري درخت رو تكون مي دي برگهاش هم مي ريزه ديگه . گفت : دقيقاً از همين مكان با پيغمبر اكرم (ص) رد مي شديم ، به همين درخت رسيديم ، پيغمبر (ص) فرمود : سلمان نگاه كن ، درخت رو تكان داد برگها شروع كرد به ريختن ، اتفاقاً فصل برگريزان هم بود ، گفتم آقا يعني چي ؟ فرمود : هر يك باري كه با معرفت وضو مي گيري ، گناهانت اينطوري مي ريزه . وضو نوره . و تا وقتي كه گناهان نريزه ، قلب تاريكه .

5 ـ مسح پاي راست و پاي چپ : مي فرمايند : وقتي پاي راست را مسح مي كشي تمام حيوانات حلال گوشت و وقتي پاي چپ را مسح مي كشي تمام موجوداتي كه ازشون ذينفعي رو بايد ياد كني ، چرا ؟ مي فرمايند : چون اينها خداوند رو تسبيح مي كنند و وقتي شما اونها رو در وضو ياد كني ، تو هم در تسبيح همه اينها شريك مي شي .

بابا ! خيلي وضو كلاسش بالاست ! همين طوري ، تند تند لِي لِي مي كنه ، پشت كفشش رو هم داره مي كشه ، مسحش رو هم مي كشه . اين چه بساطيه ديگه ؟! خيلي وضو كلاسش بالاست .

بعد مي فرمايند : وضو براي نماز مقدمه است ، در باب فقه و اصول ما مقدمه رو چيزي مي دونيم كه اگر خوب انجام نشه ، كل عمل باطله . يعني وقتي وضو باطل شد چون مقدمه عمل واجبه ، نماز باطل مي شه .

از نظر اخلاقي و عرفاني هم وضو مقدمه است . مي فرمايند : اگر در وضو حواست جمع باشه ، در نماز هم گرفتار خيالات نمي شي و خيلي راحت تر مي توني در نماز حواست رو جمع كني . همة بحث ما نمازه ديگه . مي خوايم به حقيقت نماز برسيم . خيلي بحث مهميه .

قبل از اينكه وارد بحث نماز بشيم ، من براي وضو سه تا باب رو باز مي كنم :

1 ـ وضو و حاجت : اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند : وقتي مشكلي پيدا كردي ، وضو بگير و همين طور رو به قبله بايست و 7 بار بگو : بِكَ يا الله و بعد از اون حاجتت رو بخواه . يكي از مهمترين راههاي رسيدن به حاجت همينه . دنبال نمازهاي خيلي طولاني نباشيد ، انساني كه دائم الوضو هست ، رو به قبله 7 بار بگه : بِكَ يا الله و بعد حاجتش رو بخواد ، انشاءالله برآورده مي شه .

2 ـ وضو و حالتهاي رواني و رفتاري : در زندگي امروز مسائلي هست كه باعث مي شه اعصاب آدم خورد بشه ، مي گن هر وقت خشمگين شدي ، اعصابت خورد شد ، از نظر روحي و رواني مشكل پيدا كردي ، دكتر روانشناس سر جاي خودش ، من دكون اونها رو كساد نمي كنم ! اما يه بار اين رو هم امتحان كن : يه بسم الله بگو و بعد وضو بگير . ببين چقدر آروم مي شي ؟ اين رو يادتون نره ، يه بار هم كه شده امتحان كنيد ، بعد از يك ناراحتي و خشم و عصبانيت روحي و رواني وضو بگيريد ببينيد چقدر آرامش پيدا مي كنيد ، حالا قرآن هم سرجاي خودش ولي وضو هم خيلي محسنات داره .

3 ـ وضو و نورانيت : وضو نور است و اين نورانيت باطن و ظاهر به آدم مي ده . انسان دائم الوضو ظاهراً و باطناً نورانيست . اين انسان قدرت بسيار بالايِ دريافت و تشخيص مسائل اجتماعي هم پيدا مي كنه

قبل از ورود به بحث نماز اين نكته رو خدمتتون بگم ، اينكه دائم مي گم مي فرمايند به اين دليل هست كه خيلي از مطالب از معصومين (ع) نيست ، از بزرگان و اساتيد هست ، يكي از اين اساتيد بزرگوار كه راضي هم نيستند اسمشون رو بيارم و در جامعه فعلي ما بسيار محجوب و محجور هستند ، فرمودند : قبل از اينكه نمازت رو شروع كني ، و تكبيره الاحرام بگي ، يه نكته رو در نظر بگير . دهانت رو پر از محبت كن آقا ! دهان را پر از محبت كردن يعني چي ؟ يعني انساني كه با حالت خشم و غضب نسبت به خلايق وارد نماز مي شه ، نمي تونه بگه : الرحمن الرحيم شايد بگه اما فقط اداي لفظ كرده . يه جوري برو در خونه خداوند كه وقتي تو رو ديد ، احساس كنه يه كسي در مقابلش ايستاده كه نسبت به خلايق عشق و عاطفه داره . كسي هست كه اگر احياناً وقتي خور و خواب و خشم و شهوتش جور شد ديگه همه چيزش جور نشده ، تازه نگاه مي كنه به دور و ور و حداقل براي دور و وري ها غصه مي خوره .

ماها كه امكانات نداريم و نمي تونيم مشكلات مردم رو حل كنيم ، مي تونيم بشينيم پاي درد مردم و اشك بريزيم ، اين رو مي تونيم ! و مي تونيم اين آرزو رو بكنيم كه كاش امكانات داشتيم و مي تونستيم غذايي كه مي خوايم بخوريم رو نخوريم ـ نمي گم اين كار رو بكنيد ، به هيچ كدوم از شما نيستم ، خودم رو دارم مي گم . مي تونيم نخوريم بگيم ، فلاني كه مي گه مشكل دارم با 6 تا بچه تو يه اتاق دارم زندگي مي كنم ، 2 ميليون تومن مي خواد كه خونه رهن كنه ، مي تونم من بشينم يه كاري بكنم كه با اون همدرد بشم . چون به من گفته ديگه ، وقتي كه انسان با اين حالت روحي و عاطفي وارد نماز مي شه خدا هم مي گه : بابا اين خودش داره خدايي مي كنه . مي دوني خدايي كردن يعني چي ؟ يعني به مردم عشق بورزي ، چون خداوند عشق مي ورزه . خدايي كردن به مردم اينه كه با درد مردم دلمون بگيره . چون خدا دلش مي گيره . خدايي كردن اينه كه آرزو كنيم عالم و آدم در اختيار ما باشه ، براي مردم ، نه براي خودمون ! به اين مي گن : دهان پر از محبت . تا مي گي الرحمن الرحيم ، درهاي رحمت الهي شروع به باز شدن مي كنه . بابا به سابقه ات و اين حالت ايستادنت در نماز نگاه مي كنند ، و اين كه داري به خودت فشار مي ياري براي اينكه توي نماز تمركز داشته باشي ، بايد بدوني به سابقه تو هم نگاه ميكنن . وقتي الحمدلله رب العالمين مي گي ، به سابقه ات نگاه مي كنن . الرحمن الرحيم كه مي گي ، مالك يوم الدين كه مي گي ، اياك نعبد و . . . كه مي گي به سابقه ات نگاه مي كنن . ببينند توي دلت چيه ؟! اين مي شه دهان پر از محبت . وقتي داري با خدا صحبت مي كني ، ته دلت يه دونه دفاعيه داري كه خدايا درسته من خيلي كثيف اومدم ، همه ما اينطوريم ، وقتي كه علي (ع) مي گه : انا عبدك الضعيف الذليل المسكين المستكين المستجير ما ديگه چي بگيم ؟ تعارف كه نداريم . نمي خوايم هندونه زير بغل همديگه بذاريم . بگو خدايا من اگه كثيف اومدم در خونه ات ، ولي بدون با دل رحيم اومدم . وقتي دل من رحيمه ، تو هم با من رحيمي ، به اين مي گن : دهان پر از محبت . دهاني كه وقتي مي گه : الرحمن الرحيم فرشته ها مي گن : خدايا ! جدي راست

مي گه . اين اهل اين صحبت ها هست .

بعد مي خواي تكبير بگي ، مي دونيد كه مستحبه 7 مرتبه تكبير بگيد ، 6 مرتبه تكبير مستحب و يك مرتبه تكبير واجب . اسرار تكبير رو در بحث قبلي خدمتتون گفتم . اينكه چرا دست رو بالا مي بريم تا محاظي گوش ، چرا پشت سر مي افكنيم ، اينا رو ديگه نمي گم . ادامه كار : پس 7 مرتبه تكبير مي گيم . يعني اينكه با هر تكبير يك آسمان رو طي مي كني ، هفت آسمان رو كه حتماً شنيديد ؟ از آسمان هفتم كه بگذري به خود خدا مي رسي . يعني وقتي مي خواي نماز بخوني اول از دنيات بِبُري ، بعد از حساب كتابت بِبُري ، بعد از برزخت ببري ، بعد از جهنم ببري ، بعد از بهشت ببري ، بعد از همه چيز ببري ، حتي از اولياء و ملائكه و همه . بعد در آسمان هفتم به خدا برسي يعني : خدايا نماز دارم مي خونم ، بدون هيچ گونه غرضي . هيچ ! فقط دارم نماز مي خونم ، براي اينكه به تو بگم خدايا وظيفه ام هست كه نماز بخونم . مي خوام اين نماز رو حتي پيغمبر (ص) هم نشنوه . مي خوام دو تايي باهم يه صحبت هايي بكنيم . پيغمبر (ص) اگر بعضي چيزها رو متوجه بشه شايد ناراحت بشه . آبروي منو جلوي اون نبري ها ! مي خوام يه صحبتهايي بكنم بگم خدايا دهنم پر از محبته ، در عوض تو به من محبت كن . نماز يعني عشق بازي . نماز يعني ارائه كردن محبت و محبت ديدن . بعد از پايان نماز اگر غرق در شعف نباشي ، نمازت اشكال داره . نماز يعني التيام بخشيدن دردها و زخمها و رنجها ، اين الصلوه تنهي عن الفحشاء والمنكر مالِ گذشته هاست . الان ديگه اين بساط ها اصلاً جواب نمي ده . مگه ما مي تونيم مبارزه كنيم ؟ نماز يعني به خداوند ثابت كردن كه من در مسير بندگي خيلي دوستت دارم . اگه بچگي مي كنم اصلاً پاي دوست داشتنم نذار ، اين يه بحث جداييه .

با هفت تا تكبير هفت آسمان رو طي مي كني و به خود خداوند مي رسي !

حتماً مي دونيد : ما در درون مون يه نفسي داريم كه خيلي پاكه . ( همه ما ، از منِ بد تا شماي خوب ) اين نفسِ خوب ، خيلي خيلي پاكه . منتهاي مراتب ما به اين نفس خوب اجازه نمي ديم كه بر نفس بد ما پيروز بشه . اين نفس هميشه در حال دعوا و مبارزه هست . شاعر هم مي گه :

درون منِ خسته دل ندانم كيست

كه من خموشم و او در غوغاست

مي فرمايند : وقتي كه داري نماز مي خوني يه لحظه خودت رو از بدنت جدا كن ، به صداي خودت گوش بده . بسم الله الرحمن الرحيم و . . . خوب گوش كن ؛ اين كه الان داره مي خونه يه موجود ضعيف و مظلوم در درون تو هست . مراقبش باش ! اگه به صداي خودت گوش بدي مي بيني از صداي نماز خوندن خودت خيلي خوشت مي ياد . چون اون تو نيستي ، اين نفس الهي تو هست كه داره مي خونه . انساني كه با توجه وضو مي گيره ، با توجه تكبيره الاحرام مي گه ، با دهانِ پر از محبت وارد نماز مي شه ، از صداي خودش خوشش مي ياد ؟ مي گه به صداي خودت گوش بده ، تويي كه گوش نمي دي بدون نماز نمي خوني ! يه لحظه احساس مي كني اصلاً اين تو نيستي . براي چي ؟ براي اينكه اين صدا خيلي پاكه . خوب گوش بده ببين كيه داره مي خونه ؟! بعد تازه كشف مي كني كه اين تو هستي . تو بايد به اين جا برسي . من خواهشم اينه كه اين بحث يادتون نره . اينو امتحان كنيد . شايد يكي دو روز با تصنع و با تكلف و با مشقت و ناراحتي اين چيزها رو جلو ببري و احساس لذت هم نكني اما بعد از دو ، سه روز يواش يواش تمام اين باطن نماز برات رو مي شه . حقيقت نماز رو درك مي كني . اين رو من مي خوام تو بحثهاي اين چند جلسه براتون باز كنم . مي خوام مسائل ناگفته رو براتون باز كنم . اينكه در نماز يه حقيقتي وجود داره كه اگه ما بهش برسيم خيلي راحت و رها و آزاد مي شيم . همون نمازي كه مي بيني يكي از اولياء خدا ايستاده و داره تند تند مي خونه ، اين بعد از عمري اين طوري شده اولش يه كم براش سخت بوده . حالا ديگه وقتي داره نماز مي خونه اين داره گوش مي ده ، نمي خونه . اين داره گوش مي ده و داره غش مي كنه ، بهَ به !

فرمود : آيا كسي هست كه روزي چند مرتبه بگه : الرحمن الرحيم باز هم نسبت به خدا بدبين باشه ؟ آيا كسي هست چند مرتبه بگه : مالك يوم الدين و يوم الدين رو نبينه ؟ يه بزرگواري از دوستان ما در نماز وقتي كه مي خواست بگه مالك يوم الدين چشمهاش رو مي بست ، گفتن : آقا ! در نماز مكروهه كه چشمات رو ببندي مگر براي حضور قلب . گفته بود : شما نمي فهميد ، وقتي من مي گم : مالك يوم الدين يوم الدين رو مي بينم .

اين ديدن ، اون باطني است كه بهش مي رسيم . حقيقت نماز اينه . يه مقداري ماها نسبت به نماز وضعمون ناجور شده . گره هايي كه تو كارهاي معنوي مي خوره ، مال همينه . نمي خواد دائم مطالعه كني ، علم رو در مغزت انبار كني . يه بار يه نماز خوب بخون . امام (ره ) مي فرمودند : من اگر دو ركعت نماز مقبول بخونم مسئله ام حله .

نكته بعدي : مي فرمايند : نماز خيلي چيز محبوبيه . شما اگر يك گل زيبا و معطر يه جايي بذاريد ، زنبورهاي عسل دورش جمع مي شن . نماز حالت گل معطري هست كه همه خوبان رو دور خودش جمع مي كنه . عين عبارت اينه : وقتي داري نماز مي خوني ، اگه نمازت رو خوب بخوني تمام خوبان عالم ، شهدا و تمام اونهايي كه در آخر نماز بهشون سلام مي دي ، متوجه همين نماز تو مي شن . لذا در كنار نمازت حضور پيدا مي كنن . تمام علماء ، صلحا ، شهداء ، بزرگان ، معصومين (ع) ، فرشته ها ، ملائكة عرش و فرش ، هرچه خوب در عرش و زمين در هر زمان بوده و هرچي شاهد و شهيد هست به تو نظارت دارن ، چون نماز تو جذابه ، نماز تو محبوبه

مي دوني چرا سلام مي دي ؟ ميدوني براي چي مي گي : السلام عليكم و رحمه الله وبركاته ؟ مي دوني براي چي مي گي السلام علينا و علي عباد الله الصالحين ؟ با كي داري خداحافظي مي كني ؟ سلام در حقيقت يعني خداحافظي . آخر نماز داري خداحافظي مي كني . با كي داري خداحافظي مي كني ؟ وقتي مي گي : السلام عليكم ورحمه الله و بركاته داري از همين خوبان خداحافظي ميكني ، ميگي : ما رفتيم تا نماز بعد ! اين نمازه . نماز مركز توجه خوبان عالمه .

چرا گره هاتون رو توي نماز باز نمي كنيد ؟ چرا فقط به شب قدر اميدواري ؟ اينكه چهارساعت بشيني گريه كني و سينه بزني و بعد حاجتت رو بخواي . چرا روي دو ركعت نمازت كار نمي كني ؟ توي نماز همه خوبيها متوجه توست ، تمام اونهايي كه دنبالشون مي گردي ، ابوالفضل (ع) ، امام حسين (ع) ، حضرت رقيه (س) و . . . همه متوجه تو هستند . موقع نماز همه اينجا هستند ، حالا توي مراسم هم ممكنه نباشند ، چرا توي همون نماز ازشون نمي گيري ؟ چرا همون جا گره هات رو باز نمي كني ؟

نمي دونم براتون گفتم يا نه ؟ من كمتر به خدا گير مي دم ، (براي اين دارم بهتون ميگم كه بفهميد چه خبره ؟ ) خيلي كم پيش مي ياد كه به خدا گير بدم . يه دو تا گير دادم ، كه اونها رو هم خدا محل نذاشته ، ما هم ديگه بي خيال شديم ، گفتيم مثل اينكه خدا تو رابطه اش با ما گيري نيست ، بايد بي خيال شيم ، سرمون رو بندازيم پائين ، كارمون رو بكنيم انشاءالله اگر خودش خواست ، مي ده . اما يه بار بد جور به خدا گير دادم ؛ اون هم سال 65 بود كه در منطقه مهران بوديم ، يه بنده خدايي كه خيلي بهش علاقه داشتم ، خبر آوردند شهيد شده ، دو ركعت نماز خوندم و گير دادم به خدا ، تو سجده آخر نماز به خدا گفتم ، خدايا ! من همين جوري تو سجده هستم تا شهيد بشم ، من نمي تونم از اون جدا بشم ، تو سجده بودم ، يه مرتبه ديدم اومد بغل دستم نشست !! نگو كه يكي ديگه شهيد شده بود و خبر اشتباهي آورده بودند . خدا هم اين جوري ديگه براي ما كار رو درست كرد . به اين نمي گن حاجت روا شدن ، مي گن خُنك شدن !! از اون زمان تا حالا هم ديگه گير ندادم . ولي تو نماز اگر گير بدي به خدا ، ( البته اگه وضو رو به همون شكلي كه گفتيم بگيري و اون چيزهايي كه گفتيم رعايت كني ) چون خوبان جمعند ، خداوند اصلاً نمي تونه از گير تو فرار كنه . و اگر يه چيزي به مصلحتت نباشه ، خدا اجازه نمي ده نماز با حال بخوني ، چون اگه خوندي بايد بهت بده . مثل روز عرفه . مي گه خداوند هر حاجتي كه بعد از ظهر عرفه بخواي ، بهت مي ده ، اگه به مصلحتت نباشه ، يادت مي ره و يه دفعه غروب مي شه .

يكي از عزيزان رزمنده نقل مي كرد كه زمان جنگ يه حاج آقايي داشتيم به نام حاج آقا ، آقاخاني ، مي گفت اين نمازهاش همين طور بود ، خيلي اهل صفا بود ، يه كارهاي عجيبي مي كرد ، كه از هيچ كس سر نمي زد . مِن جمله بعد از عمليات ، بچه هايي كه شهيد مي شدن ، مي گفت : اينها پدر و مادرهاشون منتظرند ، بايد يكي اينها رو بياره عقب ، مي رفت طناب مي بست به كمر شهدا و سينه خيز اينها رو مي كشيد و مي آورد ، تا صبح كارش همين بود . نحوة شهيد شدن خودش هم اين طور بود كه يه تركش بزرگ اومد و به گردنش اصابت كرد ، سر ايشون پريد يعني كلاً متلاشي شد . مي گفت : رفتم بالا جنازه ايشون ببينيم چي شده ؟ ديدم بله ، سرش كلاً پريده ، خيلي دلم شكست ، دو زانو نشستم بالاي جنازه اش ، دستم رو گذاشتم رو سينه اش و داشتم هق هق مي كردم ، ديدم از رگهاي بريده داره صدا مي ياد ، صداي واضح ، همه هم مي شنيدند !! داشت مي گفت : السلام عليك يا اباعبدالله (ع) !! مي گفت به دلهامون گذشت كه اين قدرت ، مال اون نمازهاي باصفايي بود كه مي خوند . يعني حتي زمان جنگ كه همه اهل عرفان بودند هم ، بحث نماز يه بحث ديگه اي بود . اونهايي كه اهل نماز بودند و حقيقت نماز رو درك مي كردند حتي شهادتشون هم يه جور ديگه اي بود .

بعد مي فرمايند : نماز به اصلاح مي پردازد . اما بايد اول خراب باشي ، يعني اگر با غرور وارد نماز بشي ، با خودت فكر كني كه حالا من يه بناي معنوي دارم برم اين بناي مثلاً يك طبقه رو بكنم چهار طبقه ، هيچي بهت نمي دن . هر وقت وارد نماز مي شي ، بايد صفر باشي . اگر ته پياله ات هم چيزي هست بايد خالي كني و بعد وارد بشي ، چون اينقدر نماز بركت داره كه اين پياله ها رو صدتا صدتا پر مي كنه . تو چرا با دست پر وارد مي شي ؟ به محض اين كه مي گي : الله اكبر تو ذهنت يك تلقي باشه كه خدايا من صفرِ صفر اومدم . دليل اذان و اقامه مي دونيد چيه ؟ دليلش اينه : گويا من همين الان مسلمان شدم ، قبلش هيچي نداشتم . هر نمازي كه در هر زماني مي خوني بايد طوري باشه ، كه گويا اولين نماز مسلمانيت هست .

مقام معظم رهبري (مدظله العالي ) فرمودند : حضرت آيت الله آميزجواد آقاي ملكي تبريزي در قنوت خودشون اين شعر رو مي خوندند : ( اين شعر چقدر زيباست )

زان پيشتر كه عالم فاني شود خراب

ما را به جام باده گلگون خراب كن

زان پيش تر يعني قبل از اينكه اذا الشمس كورت و اذا النجوم كدرت ، ما را مست و خراب كن . مستي مي دوني يعني چي ؟ يعني وقتي كه عقل كار نمي كنه ، وقتي عقل كار كرد ، مي شيني واسه خودت حساب مي كني ، حسابگر وارد نمازت نشو ، نشيني با خودت حساب كني ، چرتكه بندازي مثل كنتور برقها كه آقا ! عجب الحمدلله رب العالميني گفتم !! پنج درجه رفتيم بالا ! الرحمن الرحيم 5 درجه ديگه ، نه داداش اون كنتوره كه اين طوري حساب مي كنه . وقتي براي نماز مي ري ، بايد بري كه خراب بشي ، يعني بعد از نماز ، وقتي كه سلام دادي ، تازه به اين درجه بايد برسي كه اي كاش نماز بعدي دوباره بياد ، دوباره من مسلمون بشم . يعني دوباره كافري ، هيچي نداري . اين سرّ نمازه . سرّ اينكه در نماز چيزي بهت بدن ، اينه كه براي اصلاح نرفته باشي ، براي ساختن رفته باشي ، نگي مي رم اصلاحات كنم ، نه مي رم از اول بسازم ، از صفر بسازم . اولين نماز عمرم هست ، همين الان گفتم اشهدان لااله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و . . .

يكي از عزيزان تعريف مي كرد : در عمليات بيت المقدس 2 ، منطقه يه منطقه سردي بود (( ما تا نزديكيهاي سال 66 ، براي اينكه روي بچه ها كمتر فشار بياد منطقه عملياتي رو با توجه به وضعيت آب و هوا انتخاب مي كرديم يعني در ايام تابستان ، شمال كه هوا خنك تر بود عمليات مي كرديم ، و در ايام زمستان ، جنوب ، ولي ديگه از سال 66 به اين ور تمام ابتكار جنگ دست ما نبود . يه تكه هايي رو هم عراق اذيت مي كرد لذا كار دقيقاً برعكس شد ، )) در عمليات بيت المقدس 2 منطقه عملياتي يه ارتفاع بلندي از منطقه خرمال و حلبچه عراق بود كه اگر اونجا وسايل گرمازا نبود انسان يخ مي كرد و منجمد مي شد . لذا براي رد شدن از ارتفاع بايد سريع با همون گرماي بدني كه داشتي رد مي شدي و اون تكه بالا رو مي گذروندي و بعد هم از اون ور سرازير مي شدي . تعريف مي كردند كه 10 ، 15 نفر از بچه ها رفتند بالا و گير كردند و طوري شده بود كه نمي تونستند برگردند . و بايد مقاومت مي كردند ، وقتي كه رفتيم بالاي سرشون ديديم كه همه منجمد شدند . يكي از اينها رو ديديم در ركوع منجمد شده بود ! اما توي اين همه برف و يخ ، كمرش پر از خاك بود . گويا خداوند تبارك و تعالي دقيقاً مي خواسته به خاك برگشتن رو به ما ثابت كنه . گويا ملائكه اومدن و روي اين بدن خاك ريختن . مي گفت تا مدتي كه امدادگرها اومدن و جنازه ها رو بردند عقب ، همه بچه ها اومدن روي خاك بدن اين تيمم كردند و نماز خوندند ، چون اونجاها ديگه از شدت سرما نمي شد وضو بگيري .

اينقدر در نماز غرق شده كه يخ مي زنه و احساس نمي كنه . اينقدر اين روح به خداوند وصله كه جسم اصلاً حاليش نمي شه . هي شعار نديم بگيم اميرالمؤمنين (ع) توي نماز تير از پاش بيرون كشيدن . توي همين دوره زمونه هم بودند كساني كه اينقدر در نماز غرق شدند و هيچي رو درك نكردند . الان بنده يه جوون 18 ساله رو مي شناسم كه اين طوريه . اصلاً هم روي خودش فشار نمي ياره ، كه مثلاً بگيم وقتي نماز مي خونه يه نماز عجيب غريبي هست ، اصلاً ، شما اگه به نماز خوندنش نگاه كني اصلاً متوجه نمي شي ، چون فرق نمي كنه . ولي وقتي داره نماز مي خونه واقعاً داره با خدا صحبت مي كنه .

آقاي بهجت حفظه الله تعالي فرمودند : نماز يعني صحبت با دوست . هرچقدر دوستت رو بيشتر دوست داشته باشي ، در موقع صحبت كردن بيشتر در اون محو مي شي . دارند با هم حرف مي زنند يه دفعه مي بيني چهار ساعت گذشت ، تو كه با جون كندن نماز مي خوني و دوست داري زود زود نماز رو بخوني تا تموم بشه ، دوستت رو نشناختي . هنوز با دوستت دوست نشدي ، فقط خدا با تو دوسته . و چقدر زشته كه اون با ما دوسته و ما تحويل نمي گيريم .

ويل دورانت مورخ مشهور مسيحي ، يه جمله خيلي زيبا داره ، مي گه : چه خوش آهنگ است صداي مؤذن در گوش مسلمان و غير مسلمان كه اين جانهاي محبوس در پيكرهاي خاكي را از فراز هزاران مسجد دعوت مي كند به سوي بخشندة زندگي و به جان با او پيوند مي گيرند . خيلي زشته براي ما كه يه مسيحي نماز ما رو اينقدر زيبا شرح بده و يك چنين تفسيري از نماز داشته باشه و ما خودمون نفهميم داريم چيكار مي كنيم .

يكي از چيزهايي كه باعث مي شه آدم نماز رو خوب بفهمه اين نمازهاي نوافل هست . شب يا نيمه شب ، 5 دقيقه ، ده دقيقه ، قبل از خوابت ، وضو بگير ، دو ركعت نماز بخون . هيچ نيتي هم نمي خواد بكني ، اگه مي خواي ساعت 11 بخوابي ، ساعت 11:5 بخواب ، حوصله نماز شب نداري ؟ 2 ركعت همين طوري بخون ، بگو نماز عشقي ! مي خوام عشقم رو ثابت كنم . 2 ركعت نماز مي خوام بخونم ببينم چه مزه اي هست ؟ شما هميشه هر وقت گشنه تون هست غذا مي خوريد ، خيلي وقتها هم يه غذاي خوشمزه كه مي بينيد مي خوريد ديگه ، حالا گشنه ات هم نباشه ، وقتش هم نباشه ، دو ركعت نماز هم همين جوري براي عشق كردن بخون .

حاج آقا حسين فاطمي رحمه الله عليه نقل كردند : لحظات آخر عمر آميز جواد آقا ملكي تبريزي رحمه الله عليه ، من رو صدا زدن گفتند : سريع بيا آقا تو حالت احتضار هستند ، مي گفت تا رفتم ، ديدم ايشون استحمام كردند ، قشنگ ، تميز ، پاك ، رو به قبله نشستند تا من رو ديدند سلام كردند ، گفت : چطوريد ؟ گفتم : بله خوبم ، آقا ! گفتند حالتون بده ، گفت : نه ، اشتباه به عرضتون رسوندن ، بهترين لحظات عمرم همين الانه . بعد مي گفت قشنگ وضو گرفت رو به قبله ايستاد ، اون مقدمات تكبيره الاحرام رو گفت : ان صّلاتي و محياي و مماتي لله رب العالمين . . . رو گفت ، اذان و اقامه رو هم گفت ، قد قامت الصلاه ، الله اكبر و از دنيا رفت !

الصلاه معراج المؤمن وقتي الله اكبر مي گي قراره به معراج بري ديگه . در روايت در شرح قد قامت الصلاه داريم ، وقتي مي گي قدقامت الصلوه گويي كه داري مي گي وقت زيارت خداوند رسيده . الصلوه در اينجا به معناي زيارت خداونده .

يه خاطره هم از همين دوره زمونه خودمون خدمتتون بگم : حاج آقاي روحاني نژاد از مبلغين خوب و باصفاي مشهد مقدس ، در مسجدالحرام نمازش رو خوند ، رو به قبله نشست ، سلام داد و مُرد ! سن و سالش هم حدود 45 يا 46 سال بود . اونهايي كه خوب نماز ميخونند نماز موقع مرگ هم ولشون نمي كنه . اونهايي كه خوب با خداشون ارتباط برقرار مي كنند ، خداوند لحظه مرگ مي دونه كجا از دنيا برن . چقدر كساني كه بعد از نماز سجده كردند و رفتند . سلام دادن و رفتند ، تكبيره الاحرام گفتن و رفتند ، اينها ، كساني هستند كه حقيقت نماز رو درك كردند .

/ 1