قاعده تسامح در ادله سنن - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیعه شناسی و پاسخ به شبهات - جلد 2

ع‍ل‍ی‌اص‍غ‍ر رض‍وان‍ی؛ [برای] حوزه نمایندگی ولایت فقیه در امور حج و زیارت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(3)3ـ احتجاج طبرسى، ص 158.


دليلى خاص ندارد، بلكه دليل اگر عام باشد كه قابل انطباق بر مورد بحث است كافى است.

اشكال:اگر كسى اشكال كند كه غالب روايات احتجاج مرسل است و اعتبارى ندارد. در جواب مى گوييم:اوّلاً، طبرسى در مقدمه كتابش مى فرمايد: من با اين كه سندهاى روايات راذكر نكرده ام و آنها را در ظاهر مرسل مى بينيد، ولى اين روايات در اكثر موارد مورداتفاق و مشهور بين اصحاب است و عمل نيز بر طبق آنهاست; به همين جهت از ذكر سندهاى آنها بى نياز شدم. پس اين گونه تعبير در حقيقت شهادتى بر اعتبار رواياتاحتجاج است.

ثانياً، همان طور كه گفته شد، هيچ يك از فقيهان اماميه به منع شهادت ثالثه در اذان فتوا نداده است، در صورتى كه به قصد جزئيت نباشد بلكه به استحباب فتوا داده اند، پس در حقيقت علما بر طبق مفاد اين روايت فتوا داده اند، و مى دانيم كه عمل مشهور به روايت مرسل يا ضعيف، جبران كننده ضعف سند آن خواهد شد.

قاعده تسامح در ادله سنن

در علم اصول به اثبات رسيده كه براى حكم استحبابى دليل قطعى معتبر لازم نيست، بلكه در ادله استحباب و سنن تسامح شده است; يعنى ولو حديثى از حيث سند ضعيف باشد، مى توان در حكم استحباب به آن استناد نمود.

دليل قائلان به اين قاعده آن است كه رواياتى از طرق اهل بيت(عليهم السلام) وارد شده كه مفاد آن چنين است: كسى كه برايش خبر ثواب بر عملى برسد و آن را به اميد رسيدن و دسترسى به آن ثواب انجام دهد، آن ثواب به او داده خواهد شد، ولو رسول خدا(صلى الله عليه وآله)آن را نفرموده باشد. از اين گونه روايات برخى استفاده قاعده تسامع در ادله سنن نموده اند، به اين معنا كه در حكم به استحباب دليل قطعى معتبر لازم نيست.

مرحوم محقّق قمى مى فرمايد: «از كلمات بزرگان ظاهر مى شود كه رواياتى درباره


شهادت ثالثه وارد شده است، لذا بعيد نيست كه قائل بر رجحان آن در اذان و اقامه شويم، خصوصاً با در نظر گرفتن مسامحه در ادله سنن....»

محقّق نراقى مى فرمايد: «بنا بر اين در قول به استحباب شهادت ثالثه در اذان و اقامه، بُعدى به جهت تسامح در ادله استحباب نيست.»

حجيت سنت اهل بيت

اگر كسى از اهل سنت اشكال كند رواياتى كه در مورد استحباب شهادت ثالثه ذكر شد ـ چه خاص و چه عام ـ همه از طرق شيعه و از اهل بيت(عليهم السلام)بود، اهل سنت اين گونه روايات را قبول ندارند. در جواب مى گوييم:اوّلاً برخى از روايات خاص را از مصادر اهل سنت نقل كرديم، مثل روايت سوّم و چهارم.

ثانياً، در بحث حجّيت سنت اهل بيت(عليهم السلام) به طور وضوح حجيت قول و فعل و تقرير اهل بيت(عليهم السلام)به اثبات رسيده است و ياد آورى كرده ايم كه همه مسلمانان مأمورند به رواياتى كه از طرق اهل بيت(عليهم السلام)وارد شده عمل نمايند. اينك به برخى از دلايل اشاره مى كنيم:

1 ـ آيه تطهير

خداوند متعال مى فرمايد: {إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً;(3) «همانا خداوند مى خواهد هر رجس و پليدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عيب پاك و منزه سازد». از اين آيه طهارت اهل بيت(عليهم السلام)از هر رجس و پليدى كه از آن جمله: اشتباه و سهو و نسيان است استفاده مى شود، لذا از اين آيه مى توان براى حجّيت سنت اهل بيت(عليهم السلام)بهره گرفت.

[(1)1ـ غنائم، ج 2، ص 423.

(2)2ـ مستند الشيعه، ج 4، ص 487.

3ـ احزاب (33) آيه 33.

]

2 ـ آيه اولى الامر

خداوند متعال مى فرمايد: {يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ...; «اى مؤمنين از خدا و رسول و صاحبان امر خود اطاعت كنيد».

خداوند متعال در اين آيه امر به اطاعت مطلق از أولى الامر نموده است و اطاعت مطلق، تنها از معصوم صحيح است، زيرا در صورت عدم عصمت و صدور اشتباه از او با لزوم اطاعت خدا تعارض دارد. پس مقصود آيه معصومان اند و كسى ادعاى عصمت در غير دوازده امام شيعه نكرده است. پس سنّت اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) حجّت است. هم چنين پيروى از رواياتى كه متضمّن سنّت اهل بيت است لازم مى باشد.

3 ـ حديث ثقلين:

رسول خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود: «همانا من دو شىء گران بها در ميان شما قرار مى دهم كه اگر به آن دو تمسك كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد. يكى از آن دو از ديگر اعظم است: كتاب خدا كه ريسمانى كشيده شده از آسمان به سوى زمين است، و عترتم (اهل بيتم). اين دو هرگز از يك ديگر جدا نمى شوند تا بر من در كنار حوض وارد شوند، پس نظر كنيد كه چگونه حقّ مرا در اين دو جانشين مراعات مى كنيد؟

اين حديث نيز دلالت بر عصمت اهل بيت(عليهم السلام)دارد.

واهل بيت در اين حديث همان اهل بيت در آيه تطهير وآيه مباهله اند، كه كسى غير از دوازده امام معصوم از ذريه پيامبر(صلى الله عليه وآله)و حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ نيست.

بدعت چيست؟

گاهى در مورد شهادت ثالثه اشكال مى شود كه اضافه كردن آن در اذان بدعت، و بدعت در دين حرام است، لذا ذكر آن در اذان واقامه حرام است.

در جواب بايد گفت: أولا بدعت، همان گونه كه از معناى اصطلاحى آن به دست مى آيد، عبارت از اضافه كردن چيزى در دين است، در حالى كه دليلى عام يا خاص بر آن نباشد.

ابن حجر عسقلانى مى گويد: «هر چه در دين حادث شود و براى آن اصلى در شرع نباشد آن را بدعت گويند، ولى اگر براى او اصلى در شرع باشد كه دلالت بر آن كند بدعت محسوب نمى شود.»

ابن حجر هيتمى مى گويد: «بدعت در شرع هر چيزى را گويند كه بر خلاف شرع باشد.»

علامه مجلسى (رحمه الله) مى فرمايد: «بدعت در شرع هر امرى است كه بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله)حادث شده باشد و نصّى در او به خصوص نرسيده، يا داخل در برخى از عمومات نباشد. يا مورد نهى به خصوص يا عموم باشد....».

اما در مورد شهادت ثالثه، اوّلاً همان طور كه گفته شد، شيعه اماميه به قصد جزئيّت نمى گويد و فتواهاى علماى اماميه شاهد و گوياى اين مدعاست و يكى از اركان و مقوّمات بدعت آن است كه عملى در دين به قصد جزئيّت وارد شود.

ثانياً: شهادت ثالثه به عنوان تبرك و تيمّن در اذان و اقامه گفته مى شود، وگفتن آن بدون قصد جزئيّت، دليلى بر استحباب دارد، به همين دليل از عنوان «بدعت» خارج است، زيرا بدعت ـ همان گونه كه از تعريف آن استفاده شد ـ آن است كه بر امر حادث دليل عام يا خاص وجود نداشته باشد.

ثالثاً: واژه بدعت در مورد «الصلاة خير من النوم» مناسب است زيرا اهل سنت آن را جزء اذان صبح مى دانند درحاليكه شهادت ثالثه به قصد جزئيت در اذان نمى آيد.

[(1)1ـ فتح البارى، ج 13، ص 212.

(2)2ـ التبيين بشرح الاربعة، ص 221.

(3)3ـ بحار الانوار، ج 71، ص 202 ـ 203.

]



/ 120