بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدیدتهديدات اسرائيل عليه امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران مقصود رنجبر (1)چكيده اسرائيل يكى از تهديدهاى جدى عليه امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران است. در اين تحقيق به ديدگاههاى مختلف در مورد علل و زمينههاى اين تهديد اشاره شده است. همچنين تهديدهاى اسرائيل در دو سطح تهديدات مستقيم و غيرمستقيم مورد بررسى قرار گرفته است. اسرائيل از لحاظ سياسى، اقتصادى، نظامى و تبليغى تهديدى مستقيم بر ضد امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران محسوب مىشود. در حال حاضر هم بالفعلترين شكل تهديد اسرائيل، تهديدهاى تبليغى است كه همواره توأم با جنگ روانى بر ضد ايران بوده است. اسرائيل هم چنين از طريق روابط استراتژيك با كشورهاى ديگر نظير آمريكا و برقرارى رابطه با كشورهاى همسايه ايران نظير تركيه و آذربايجان، بهطور غير مستقيم امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران را مورد تهديد قرار مىدهد. مقدمهتولد نامشروع اسرائيل در منطقه خاورميانه، وضعيت پيچيدهاى را از لحاظ امنيت منطقهاى رقم زده است و تاسيس يك رژيم امنيت منطقهاى را با دشواريها و موانع حاد و اساسى مواجه ساخته است. اسرائيل سالهاست كه منطقه خاورميانه را با ناامنى روبرو ساخته و اين روند همچنان ادامه دارد. جمهورى اسلامى ايران هم به عنوان يكى از كشورهاى خاورميانه همواره در معرض تهديدهاى امنيتى اين كشور بوده است؛ به گونهاى كه در حال حاضر، اسرائيل يكى از معضلات اصلى سياست خارجى و امنيت ملى جمهورىاسلامى ايران در سطح منطقهاى و بينالمللى محسوب مىگردد. معمولاً مطالعات امنيتى حول دو محور تمديد و تدبير مىچرخد محور اول اين مسئله، بررسى هرگونه تهديدى از سوى ساير كشورها امنيت ملى ما را با معضل روبهرو مىسازد و در تهديد نيز همواره با دو موضوع مواجهيم؛ يكى نيت و ديگرى توانايى. پرسش اين است، نيت يك كشور چيست و توانايىهاى آن براى انجام آن نيتها چه ميزان است؟ معمولاً در مطالعات نظرى و سياستهاى عملياتى امنيّت ملى، تدبير امنيتى پاسخ به نيت قلمداد نمىشود؛ بلكه پاسخ به توانايىهاى صرف شده در راه اين نيت است. اما در مورد تهديدهاى امنيتى اسرائيل بر امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران توجه بر نيات اين رژيم نيز داراى اهميت اساسى است، چرا كه خنثى كردن اين نيات هم از بار تهديد آن مىكاهد.در اين مجال، چندان به تدابير ايران در مقابل تهديدهاى اسرائيل نمىپردازيم چرا كه خود مستلزم بحث مستقلى است و تنها به معرفى تهديدهاى اسرائيل بر ضد امنيت ملى كشورمان خواهيم پرداخت. در اين تحقيق، سؤالات زير را مورد بررسى قرار خواهيم داد: آيا در ذهنيت و ادراك امنيتى نخبگان كشورمان، اسرائيل يك تهديد امنيتى قلمداد مىشود؟ آيا اسرائيل تهديد بزرگ، بالفعل، مستقيم و نظامى بر ضد ايران محسوب مىشود؟ يا تهديد كوچك، بالقوه، غيرمستقيم و غيرنظامى بر ضد ايران است؟ ماهيت تهديدهاى امنيتى اسرائيل چيست؟ برترى هستهاى اسرائيل چه تأثيرى بر تهديدهاى امنيتى اين كشور دارد؟ در مجموع مسؤلان جمهورى اسلامى ايران نه تنها اسرائيل را تنها بزرگترين تهديد امنيتى ايران مىدانند، بلكه اين كشور را خطر بزرگى بر ضد امنيت منطقه خاورميانه تلقى مىكنند. اين مسئله به كرات از سوى مقامات عالى و مسؤلان سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران مورد تاكيد واقع شده است. هاشمى رفسنجانى در اين باره متذكر مىشود: اسرائيل تهديدى جدى براى منطقه و كشورهاى اسلامى است اسرائيل از چند جهت يك خطر واقعى براى منطقه و ايران است.»(2) علىاكبر ولايتى وزير امور خارجه سابق ايران خطر اسرائيل را در آينده جدىتر مىداند و آن را ناشى از حضور در خليجفارس، درياى خزر و محاصره ايران ارزيابى مىكند. (3) دريادار على شمعخانى وزير دفاع نيز عمدهترين عامل تهديد جمهورى اسلامى ايران را رژيم صهيونيستى مىداند (4) حال با توجه به اينكه بهطور كلى در ذهنيت و ادراك امنيتى نخبگان سياسى ما، كشور اسرائيل، تهديدى امنيتى بر ضد جمهورى اسلامى ايران قلمداد مىشود، سؤال اين است كه ماهيت اين تهديدها چيست؟ الف) ماهيت تهديدهاى امنيتى اسرائيلدر اينكه اسرائيل تهديد امنيتى بزرگى بر ضد ايران است، ترديدى وجود ندارد، اين تهديد از جنبههاى مختلفى قابل بررسى است. در مورد تهديدهاى امنيتى اسرائيل بر ضد ايران «و ماهيت آن، ديدگاههاى مختلفى وجود دارد كه مىتوان آنها را در قالب نگرشهاى ايدئولوژيك، نظامى، اقتصادى و سياسى دستهبندى كرد. 1. نگرش ايدئولوژيك براساس اين نگرش تهديدهاى اسرائيل بر ضد امنيت ملى جمهوىاسلامى ايران ناشى از تقابل ايدئولوژيكى و فكرى است كه اين تقابل دائمى است و تنها شكل تهديد است كه احتمال دارد با توجه به شرايط مختلف منطقهاى و بينالمللى دگرگون شود. و بسته به تحول شرايط سياسى، اقتصادى بينالمللى، منطقهاى و داخلى در هر يك از دو كشور، تهديدها ممكن است وجوه مختلفى پيدا كند. براساس اين نگرش جنگ بين ايران و اسرائيل، جنگ دو آرمانگرايى تاريخى متعارض است و جنگى است بر سر بودن و نبودن يكى از طرفين و آمال و گرايشهاى بنيادين هر دو سوى تعارض (بيشتر اسرائيل)، تاكنون به خوبى شناسانده شده است»(5) براساس اين ديدگاه اسرائيل وجود خود را با عدم جمهورى اسلامى ايران تعريف مىكند و ج. 1. ايران نيز موجوديت خود را با عدم اسرائيل. بر اين اساس مىتوان نتيجه گرفت كه اسرائيل اصلىترين دشمن انقلاباسلامى و نظام جمهورى اسلامى است. اين ديدگاه نزاع دو كشور را نزاعى ماسوى و ايدئولوژيك قلمداد مىكند. بر اين اساس دشمنى اسرائيل «به تماميت نظام جمهورىاسلامى و ماهيت داعيههاى آن بازمىگردد (6) اين ديدگاه تا حد زيادى بر نگرشهاى ايدئولوژيك راست افراطى در محافل صهيونيستى متكى است. برخى گروههاى راست افراطى به رهبرى برخى از خاخامهاى نژادپرست يهودى و با اتكا بر سنت فكرى صهيونيسم، همواره تحقق سرزمين موعود يهود را در سر مىپرورانند. راستگرايان افراطى هر گونه مانع سياسى و فكرى براى تحقق اين هدف را به دشمن ذاتى اسرائيل قلمداد مىكنند و به همين دليل هم بر غيرممكن بودن صلح با اعراب و ديگر كشورهاى اسلامى تاكيد مىدارند. از نظر راست افراطى امنيت اسرائيل با صلح به خطر مىافتد و در بلندمدت به نفع اعراب و فلسطينيان تمام مىشود. به هر حال براساس نگرش ايدئولوژيك، تهديدهاى اسرائيل بر ضد امنيت ملى جمهورىاسلامى ايران، از نزاع دو آرمانگرايى متعارض نشات مىگيرد كه اگر گمان كنيم كه پديد آوردن نسلها و تسلسل تحولات، فلسفه آغازين تحولى را كه ماندگار و نهادينه شده است، به زوال خواهد برد، اشتباه كردهايم؛(7) برعكس اسرائيل در پى نابودى محتواى درونى انقلاب اسلامى و دوام تاريخى آن مىباشد اين بزرگترين هدفى است كه صهيونيسم از دشمنى با ايران تعقيب مىكنند.2. نگرش سياسى برخى، تهديدهاى اسرائيل را از منظر سياسى مورد بحث قرار مىدهند. «محمد كاظم سجادپور» درباره استراتژى امنيتى اسرائيل نسبت به ايران، دو طرز تفكر كاملاً متضاد را معرفى مىنمايد كه براساس تفكر اول؛ افرادى چون «بنگوريون» طرفدار آن بودهاند، اسرائيل بايد با ايران پيوندهاى استراتژيك برقرار كند، اما طرز فكر دوم كه افرادى چون نتانياهو از آن حمايت مىكنند، برداشتى متضاد نسبت به نسل گذشته درباره ايران دارند و خواهان مبارزه با جمهورى اسلامى ايران، تا حد اجرايى سناريوى عراق و تكرار آن در مورد ايران هستند، اين برداشت همچنان در حال تقويت شدن است (8) در اين نسل طيفهاى گوناگونى جاى دارند كه شايد بتوان گفت وجه مشترك آنها، داشتن گرايش ستيزهجويانه نسبت به ج. 1. ايران مىباشد. 3. نگرش اقتصادى برخى ديگر بر جنبههاى اقتصادى تهديد اسرائيل تأكيد دارند و آن را ناشى از ساختار عقب مانده اقتصادى منطقه خاورميانه، و اقتصاد پيشرفتهتر اسرائيل در منطقه خاورميانه ارزيابى مىكنند. بر اين اساس چون از لحاظ منطقهاى، اقتصاد تك محصولى كشورهاى نفتى نتوانسته نوعى مكمل اقتصادى در بين كشورهاى مسلمان منطقه ايجاد كند، اسرائيل از اين پس مُبلّغ اين تفكر تفرقهانداز خواهد بود كه توسعه اقتصادى، تكنولوژيك و مهارتهاى فنى كارگران آن كشور و نيز فلسطين، همراه با نيروى كار ارزان كشورهاى مصر، سوريه و اردن، به علاوه سرمايههاى نفتى و بازار كشورهاى خليجفارس، مىتواند در جهت شكوفايى اقتصادى بين دو بخش فرهنگى نژاد سامى، مجموعه مكملى ايجاد كند در واقع بحث خاورميانه جديد كه «شيمون پرز» طراح آن مىباشد، نگاهى اقتصادى به خاورميانه با محوريت اسرائيل است كه به نوعى هدف هويتزدايى از اين منطقه ـ كه به نفع اسرائيل است ـ را تعقيب مىكند. عوامل موثر بر تهديدهاى امنيتى اسرائيل بر ضد ايران:يكى از سياستهاى دائمى اسرائيل اين بوده كه از بحرانهاى موجود در منطقه براى تثبيت موقعيت خود استفاده كند بحرانهاى پيشين نشان مىدهد كه اسرائيل چه عامل بحران باشد، چه نباشد، همواره كوشيده است از بحرانهاى موجود به نفع خود بهرهبرداريهاى سياسى و استراتژيك ببرد. در سالهاى اخير بحرانهاى متعددى در خليجفارس و خاورميانه به وجود آمده است كه موازنه قواى منطقهاى را به صورت محسوسى به نفع اسرائيل تغيير داده است. فروپاشى شوروى (سابق) در اوايل دهه 90 ميلادى، جنگ خليجفارس براى اخراج عراق از كويت و اخيرا حمله آمريكا به عراق و تسخير آن كشور، موازنه قواى منطقهاى را دگرگون ساخته است. علاوه بر اين در شرايط فعلى هم آمريكا تلاش دارد ساختار خاورميانه را به نحوى بازسازى كند، كه اين ساختار تحت هرمونى اسرائيل قرار گيرد. اين ساختار به شدت مىتواند امنيت ملى ج. 1. ايران را تهديد كند.تذكر اين نكته نيز ضرورى است كه تا زمانى كه وضعيت كنونى روابط ايران و آمريكا ادامه پيدا كند، تفكيك تهديدهاى امنيتى اسرائيل از آمريكا نه ممكن و نه مطلوب است. با توجه به پيوندهاى استراتژيك آمريكا را اسرائيل در منطقه خاورميانه و حمايتهاى مالى و تسليحاتى گسترده آمريكا از اسرائيل هرگونه تحليلى كه تهديدهاى امنيتى اسرائيل را با غفلت از نقش و تاثير آمريكا در نظر گيرد، ناقص و گمراه كننده است. در مورد ريشههاى پيوند استراتژيك آمريكا و اسرائيل، بسيارى عقيده دارند كه كمكهاى آمريكا به اسرائيل ناشى از فشار گروه لابى صهيونيستى طرفدار اسرائيل در آمريكا و مراكز حساسى چون كنگره آمريكا، رسانههاى گروهى و كمپانىهاى بزرگ اقتصادى است. اما به نظر مىرسد با وجود اين كه اين عامل تاثير زيادى دارد، ولى عامل اصلى؛ نقش قابل توجه اسرائيل در تامين منافع آمريكا در منطقه خاورميانه و خليجفارس است هدف نهايى و اصلى آمريكايى در منطقه، تضمين منافع كلان اقتصادى آن كشور از طريق صدور نفت ارزان است. بىترديد نفس حضور اسرائيل در منطقه و احساس تهديد كشورهاى ديگر از آن، در پيشبرد اين سياست تأثير فراوان دارد. به همين دليل، تفكيك تهديدهاى امنيتى اسرائيل بر ضد جمهورىاسلامى ايران از آمريكا، تا زمانى كه وضعيت روابط ايران و آمريكا نامطلوب باقى بماند، غيرممكن است و در هرگونه تقابلى (اعم از سياسى، اقتصادى، نظامى و تبليغاتى) ميان اسرائيل و ايران، آمريكا در كنار آن كشور خواهد بود.همچنين به نظر مىرسد كه ماهيت تهديدهاى امنيتى اسرائيل با وضعيت سياسى حاكم بر منطقه و تحولات داخلى دو كشور در ارتباط است براى مثال؛ در صورت عدم توافق ميان دولت خودگردان و اسرائيل و عدم پذيرش تشكيل دولت مستقل فلسطين از سوى اسرائيل، تهديدات اسرائيل بر ضد ايران، بيشتر مىتواند ماهيت نظامى داشته باشد ولى در صورت توافق نهايى، ماهيت تهديدها، بيشتر اقتصادى خواهد بود. البته اين امر به تحولات موضع ايران در قبال مسئله فلسطين نيز بستگى دارد. بنابراين درك تهديدهاى امنيتى اسرائيل بر ضد ايران، بدون توجه به شرايط سياسى منطقهاى و جهانى، غيرممكن است. انواع تهديدهاى اسرائيل بر ضد امنيت ملى ج .1. ايران به طور كلى تهديدهاى اسرائيل بر ضد جمهورىاسلامى ايران را مىتوان در قالب تهديدهاى مستقيم و غيرمستقيم، تهديدهاى بالفعل و بالقوه مورد بررسى قرار داد. در اين مقاله تهديدهاى اسرائيل در دو دسته از تهديدهاى مستقيم و تهديدهاى غيرمستقيم مورد بررسى قرار مىگيرد.1. تهديدهاى مستقيم منظور از تهديدهاى مستقيم، تهديدهايى است كه اسرائيل مىتواند در كوتاه مدت و بالفعل و از طريق تواناييهاى مختلف نظامى، سياسى و تبليغى خود بر امنيت ملى ج. 1. ايران وارد كند. اين تهديدها در سه حوزه نظامى، اقتصادى و سياسى ـ تبليغى قابل بررسى و تجزيه و تحليل است. الف) تهديدهاى نظامى: بهطور سنتى تهديدهاى نظامى در كانون نگرش كشورها قرار دارد. اهميت تهديدهاى نظامى در آن است كه اين تهديدها مىتواند امنيت و بقاى كشورها را بهطور اساسى به خطر اندازد. تهديدهاى نظامى اسرائيل هم مىتواند عامل مهمى در تهديد امنيت ملى ايران قلمداد شود. از لحاظ تسليحات متعارف و تسليحات هستهاى، اسرائيل برترين قدرت نظامى در منطقه خاورميانه، و يكى از كشورهاى پيشرفته دنياست كه به پشتيبانىهاى نظامى گسترده آمريكا نيز متكى است. انگيزه اصلى دولت اسرائيل از افزايش قدرت نظامى، ترس دائمى و احساس ناامنى است. احساس خطر و ترس دائمى همواره سياستهاى امنيتى اسرائيل را شكل داد. و منشاء اصلى سياستهاى نظامىگرايانه اين كشور بوده است. براساس استراتژى سنتى امنيت ملى اسرائيل، صلح در منطقه خاورميانه تنها از طريق قدرت، قابل حصول است و اسرائيل تا زمانى مىتواند به صلح اميدوار باشد كه همسايگان عرب اين كشور از برترى نظامى آن مطمئن باشند. قدرت نظامى اسرائيل در منطقه را مىتوان از ابعاد مختلفى مورد بحث قرار داد، در اينجا ابتدا عواملى كه تهديدهاى نظامى اسرائيل در قبال ايران را تقويت مىكند، مورد بررسى قرار خواهد گرفت.بهطور كلى در سالهاى اخير عوامل تقويت كننده تهديد اسرائيل نسبت به امنيت ملى ايران افزوده شده است. اصولاً هر چه از ميزان تهديدهايى كه متوجه اسرائيل است كاسته شود، تهديدهاى اين كشور بر ضد ايران، از شدت بيشترى برخوردار خواهد شد. در شرايط فعلى روند تحولات خاورميانه به نحوى است كه در مجموع از لحاظ امنيتى به نفع اسرائيل است و اين امر بردامنهى تهديدهاى نظامى آن كشور در مورد ايران نيز مىافزايد.يكى از مهمترين عوامل تقويتكننده تهديد اسرائيل بر ضد ايران، حضور قدرتمندانه نظامى و استراتژيك آمريكا در منطقه پس از تسخير عراق مىباشد و روابط استراتژيك اسرائيل با آمريكا و حمايتهاى وسيع نظامى و تبليغاتى آمريكا از آن كشور، ضريب تهديدهاى امنيتى اسرائيل بر ضد ايران را به شدت افزايش مىدهد. بىترديد بخش عمده توان نظامى و برتريهاى تكنولوژيك اسرائيل در سايه روابط آن كشور با آمريكا تأمين مىگردد. همچنين در يك جنگ فرضى بين ايران و اسرائيل نمىتوان آمريكا را استثنا كرد و هرگونه درگيرى با اسرائيل موجب دخالت مستقيم آمريكا خواهد شد كه اين امر قدرت تهديد نظامى اسرائيل بر ضد جمهورىاسلامى ايران را به شدت افزايش مىدهد.در مورد تسخير عراق و نقش آن در مورد افزايش ضريب تهديد امنيتى اسرائيل، دو ديدگاه وجود دارد ديدگاه اول با تاكيد بر اينكه با سقوط رژيم صدام، موازنه قوا به نفع اسرائيل تغيير يافته است، وقايع اخير را كاملاً به نفع اسرائيل مىداند اما «پيروز مجتهدزاده» از منظر ديگرى سقوط صدام حسين را به ضرر اسرائيل مىداند، چرا كه ديگر كسى نيست كه مثل صدام به اين كشور خدمت كند؛ زيرا از اين پس كشورهاى مخالف و دشمن با اسرائيل يعنى عراق و همسايگانش، با يكديگر درگير نخواهند شد و اين خدمت را به اسرائيل نخواهند كرد. بنابراين اسرائيل با سقوط صدام حسين، «نه تنها عامل مهم بىثباتىها در جهان عرب و اسلام را از دست داد، بلكه تشكيل كشور فلسطين كه از ديد تلآويو؛ از ميان رفتن حكومت بعثى عراق شمرده مىشود ـ بايد از سوى اسرائيل پرداخته شود. در حالى كه تشكيل كشور فلسطين ضربه مهلكى بر صهيونيسم و اسرائيل وارد خواهد كرد.(9) با وجود اين تحليل مىتوان گفت كه حداقل در كوتاه مدت شكلگيرى ساختار منطقهاى جديد از لحاظ توازن قدرت به نفع اسرائيل است و اين موضوع علاوه بر اينكه تا حدى ناشى از سقوط رژيم صدام و تسخير عراق از سوى آمريكاست، بلكه بيشتر به دليل حضور نظامى آمريكا در منطقه و در همسايگى ايران است كه بر اهميت تهديدهاى نظامى اسرائيل بر امنيت ملى ايران مىافزايد؛ چرا كه اين رژيم را از لحاظ جغرافيايى به ايران نزديك مىكند.اما مسئله بسيار مهم ديگر كه نقش تهديدهاى نظامى اسرائيل را به شدت افزايش مىدهد، تسليحات هستهاى اسرائيل است. مقامهاى اسرائيل بر اين عقيده بوده و هستند كه در شرايط حاكم بر خاورميانه، تنها راه بقاى آنان، برترى مطلق تسليحاتى، بويژه در حوزه تسليحات هستهاى است. اهميت تسليحات هستهاى و برترى مطلق در اين زمينه براى اسرائيل به قدرى زياد است كه مقامات اين كشور در اين باره به صورت كاملاً عريانى بحث مىكنند: مرشه آرنز در اين مورد مىگويد. «در خاورميانه آنچه كه آينده قدرتهاى حاكم در اين منطقه را تعيين مىكند، زور و اسلحه است كه در اين ميان راى و ديدگاه مردم هيچ اهميتى ندارد.»(10)اهميت برترى هستهاى اسرائيل از حيث تهديد نظامى، از اين واقعيت نشأت مىگيرد كه اسرائيل كاملاً آمادگى استفاده از اين تسليحات را در شرايط بحرانى داراست. روزنامه «هاآرتص» ـ چاپ رژيم صهيونيستى ـ قبل از حمله آمريكا به عراق اعلام كرد: در صورت حمله عراق به اين كشور و وارد آمدن ضربه شديد به اسرائيل، رژيم اين كشور از تسليحات هستهاى استفاده خواهد كرد و اگر عراق نيز، با استفاده از تسليحات هستهاى غيرمتعارف به اسرائيل حمله كند و اين حمله به كشتار وسيع غيرنظاميان بينجامد، اسرائيل نيز با تسليحات هستهاى تلافى خواهد كرد و عراق را به عنوان يك كشور از بين خواهد برد.»(11)از سوى ديگر يكى از اهداف اصلى بازدارندگى هستهاى اسرائيل، ايران است از ديد استراتژيستهاى اسرائيل «اسرائيل در رويارويى با ايران، چارهاى ندارد جز اينكه بر الگوهاى سنتى بازدارندگى هستهاى تكيه كند. در اين صورت پيشگيرى به امرى اجتنابناپذير و اجبارى تبديل مىشود! «شيمون پرز» نيز در اين باره معتقد است كه «ترس عراق و ايران عامل بازدارندهاى است كه ما در اختيار داريم!(12) و اسرائيل دقيقابه دليل نقش مهم بازدارندگى تسليحات هستهاى در استراتژى امنيتى اين كشور، نه تنها با برنامههاى هستهاى صلحآميز ايران و ديگر كشورهاى اسلامى مخالف است، بلكه با پيوستن به معاهده منع گسترش سلاحهاى هستهاى نيز به شدت مخالفت مىكند. اين امر بدين دليل است كه براساس ارزيابى كارشناسان نظامى اسرائيل، اصلىترين تهديدى كه از جانب كشورهايى چون ايران مىتواند متوجه اين كشور باشد، استفاده آنان از موشكهاى دوربرد است كه مىتواند كلاهكهاى هستهاى، شيميايى و يا ميكروبى را نيز حمل كند. (13) بنابراين به لحاظ مسلح بودن اسرائيل به تسليحات هستهاى، اين رژيم از لحاظ نظامى بهطور بالقوه تهديد بزرگى بر امنيت ملى ج. 1. ايران محسوب مىشود. اما از سوى ديگر اين رژيم براى جلوگيرى از دستيابى ايران به تسليحات هستهاى به اقدامات مختلفى دست مىيازد كه اين اقدامات، خود مىتواند بهطور مستقل از ابعاد مختلف امنيت ملى، كشور را در معرض تهديد قرار دهد. در اين زمينه و در مورد نوع اقدام رژيم صهيونيستى در مورد جلوگيرى از برنامههاى هستهاى ايران مىتوان سناريوهاى مختلفى را پيشبينى كرد؛ يكى از محتملترين سناريوها و گزينههاى اسرائيل در اين امر، حمله هوايى به تاسيسات هستهاى جمهورىاسلامى ايران است. اين اقدام رژيم صهيونيستى مىتواند آثار ضد امنيتى گستردهاى براى كشور داشته باشد. از لحاظ سابقهى تاريخى، اسرائيل تاسيسات هستهاى عراق را در جريان جنگ عراق و ايران مورد حمله قرار داده است، بنابراين احتمال وقوع آن را در مورد ايران نبايد منتفى دانست. جمهورىاسلامى ايران بايد در مقابل اين اقدام احتمالى سياست بازدارندگى فعال و مؤثرى را پيش بگيرد. اين امر شامل تهديد به مقابله به مثل و بالا بردن ريسك حمله احتمالى اسرائيل به تاسيسات هستهاى ايران است. گزينه ديگرى كه ممكن است اسرائيل با حمايتهاى آمريكا بدان مبادرت ورزد تلاش براى دخالت دادن مجامع بينالمللى و بويژه شوراى امنيت ـ در برنامههاى هستهاى ايران ـ و نظارت دائمى آنان مىباشد فشارهايى كه در حال حاضر براى پذيرش پروتكل الحاقى صورت مىگيرد، مىتواند در راستاى اين اهداف تحليل گردد. بىترديد اين هدف اسرائيل جز از طريق پشتيبانى آمريكا از آن ممكن نيست، ولى در صورت تحقق، ضربه بزرگى بر برنامههاى هستهاى كشور وارد مىشود. بنابراين ضرورى است كه جمهورى اسلامى ايران با شفافسازى بيشتر برنامههاى تسليحاتى مانع از تحقق اين هدف اسرائيل شود كه از لحاظ امنيتى براى كشور زيانبار است. گزينه سوم اسرائيل تلاش براى كشيدن ايران به مهلكهاى چون عراق و حمله آمريكا به ايران است. بهطوركلى از ديدگاه صاحبنظران، اسرائيل پيش از آنكه عراق را دشمن خود بداند، ايران را دشمن تلقى مىكند. پيروز مجتهدزاده در اينباره مىنويسد: اسرائيل به سقوط رژيم بعثى عراق قانع نيست و به همين دليل رژيم صهيونيستى بارها پيشنهاد حمله به ايران و سقوط دولت اين كشور را مطرح كرده است و به همين دليل شارون به جاى حمله به عراق خواهان حمله به ايران بود؛ چرا كه سقوط ايران موازنه سياسى در منطقه را به نحو وحشتناكى به نفع اسرائيل تغيير مىداد.(14)به هر حال يكى از متغيرهاى اصلى استراتژى امنيت ملى اسرائيل، حفظ برترى تسليحاتى خود در عرصه تسليحات هستهاى است. اما قابليتهاى هستهاى اسرائيل نه تنها تهديدى بر امنيت ملى ايران كه بر امنيت كل منطقه قلمداد مىشود و اين امر از سوى استراتژيستها و صاحبنظران مختلف مورد تأييد واقع شده است. «طنطاوى» وزير دفاع مصر در اين باره مىگويد: «يك وضعيت عدم توازن، اغلب به اتخاذ سياستهايى مىانجامد كه به خوبى محاسبه نشده است» چرا كه در چنين: موقعيتى كشور برتر در غياب يك موازنه قوا وسوسه مىشود تا تجاوز را دائمى و جاودانه سازد و تلاش كند تا اهداف و جاهطلبيهاى خود را به بهاى اهداف همسايگانش محقق سازد. (15)بنابراين توازن قوا در منطقهاى كه امنيتىترين منطقه جهان محسوب مىشود، برخى از صاحبنظران بر ضرورت دستيابى ايران و ديگر كشورهاى منطقه به تسليحات هستهاى تاكيد مىكنند پيروز مجتهدزاده، در اين باره مىنويسد:«اگر اسرائيل به جنگافزارهاى هستهاى مسلح است، در درجه نخست بايد تلاش كرد كه خلع سلاح اتمى شود و اگر نشد، ايران هم وظيفه دارد كه مسلح شود و به جاى سوگند ياد كردن در زمينه نداشتن سلاح اتمى، ايران يا هر كشور ديگرى در منطقه دست به مانور فعال بزند. منافع ملى همچنين حكم مىكنند كه تهديد شود اگر اسرائيل خلع سلاح اتمى نشود، ايران ناچار است توازن لازم را به وجود آورد.»(16)اين ديدگاه در واقع بر استراتژى مشابه استراتژى كره شمالى تاكيد مىكند، ولى با توجه به اينكه در حال حاضر فشارهاى شديد بينالمللى براى كنترل و نظارت بر برنامههاى هستهاى ايران در جريان است، راه رسيدن به تسليحات هستهاى بسيار دشوار شده است و تنها گزينه ايران و ديگر كشورهاى منطقه، تلاش براى خلع سلاح هستهاى اسرائيل است كه البته اين گزينه نيز با دشوارىهاى فراوانى همراه است. اما در صورتى كه توازن قوا از طريق دستيابى به تسليحات هستهاى امكانپذير نباشد، بايد خلع سلاح اسرائيل در اين زمينه محقق شود چرا كه براى تامين امنيت خاورميانه در سالهاى آتى تلاش همه جانبه كشورهاى منطقه براى تحقق اين هدف ضرورت اساسى دارد كه اين كشورها مىتوانند كشورهاى ديگرى نظير روسيه، اتحاديه اروپا و چين را با تلاشهاى خود همراه كنند.(17)همچنين بايد چند نكته ديگر را در زمينه تهديدات نظامى و هستهاى اسرائيل اضافه كرد. بهطور كلى در مورد اصل استفاده از تسليحات هستهاى در منطقه ترديدهايى وجود دارد، هر چند كه اسرائيل در بيان، تهديد به استفاده از تسليحات هستهاى مىكند، ولى استفاده از اين تسليحات هزينههاى بسيار سنگين دارد كه بعيد است اسرائيل بتواند به چنين اقدامى متوسل شود مگر اينكه، در بدترين شرايط ممكن در تباخر باشد. از جمله آثار زيانبار حملات هستهاى، غبار هستهاى ناشى از تشعشعات بمبهاى اتمى است كه خود اسرائيل را هم به شدت تحتالشعاع قرار مىدهد (18)از اينرو، اصولاً برخى از صاحبنظران درباره كارايى عملى تسليحات هستهاى ابراز ترديد كرده و معتقدند كه داشتن معدودى سلاح اتمى، مزيتى استراتژيك محسوب نمىشود و عمدتا در جهت مقاصد بازدارندگى و كسب امتيازهاى سياسى كاربرد دارد و نمىتواند در زمينههاى تهاجمى كارايى زيادى داشته باشد. (19)دومين نكته درباره موازنه قوا، بعد روانى آن مىباشد. نظريه هنرى كيسنجر دربازدارندگى متغير مهم و اساسى را عامل روانى مىداند. وى مباحث روانشناختى ناشى از پذيرش يا عدم پذيرش روانى تهديد را در نظريه بازدارندگى وارد كرد «وى به اين مسأله مهم اشاره مىكند كه صرف داشتن قدرت نظامى برتر و تفوق عده وعدّه براى بازدارندگى كفايت نمىكند، بلكه عامل روانشناختى قبول يا عدم پذيرش اين برترى است كه در حفظ و استمرار سياست بازدارندگى تأثير تام دارد. به نظر كيسنجر در غير اين صورت و در حالتى كه حريف برترى رقيب را نپذيرد، بازدارندگى از اساس ناكار آمد خواهد شد. بنابراين تسليحات هستهاى در عمل چندان كارايى ندارد و اهميت بعد روانشناختى بازدارندگى و نپذيرفتن برترى تسليحاتى اسرائيل به عنوان يك عامل روانى، مىتواند تا حدودى حس برترى تسليحات هستهاى اين رژيم را خنثى كند كه در واقع نقش مهمى در كاهش تهديدات نظامى اسرائيل دارد. همچنين عوامل ديگرى نيز وجود دارد كه نقش تهديدات نظامى اسرائيل را تضعيف مىكند، از جمله اين عوامل فقدان مرز مشترك بين ايران و اسرائيل است. از لحاظ ژئوپلتيك، وجود فاصله بين دو كشور نقش مهمى در كاستن اثرات تهديد نظامى دارد. وجود فاصله طولانى موجب مىشود كه جمهورى اسلامى ايران در اولويتهاى بعدى تهديدهاى نظامى اسرائيل باشد؛ البته مجهز بودن ارتش اسرائيل به موشكهاى دوربرد با قابليت حمل كلاهكهاى هستهاى تا حدودى مىتواند اين نارسايى را جبران كند، ولى از آنجا كه در يك جنگ تمام عيار «زمين» و نزديكى جغرافيايى دشمن نقش مهمى دارد، لذا نمىتوان از لحاظ تهديد سرزمينى و تجاوز به تماميت ارضى تهديد نظامى اسرائيل را چندان جدى گرفت. جمعيت كم و مساحت اندك اسرائيل نيز نقطه ضعفى اساسى در تهديد نظامى اسرائيل بر ضد ايران است. مساحت محدود اسرائيل باعث شده است كه اين كشور فاقد عمق استراتژيك (Strategic Depth) باشد و از هرگونه تجاوز سرزمينى به شدت احساس تهديد كند. در واقع مساحت كم و فقدان عمق استراتژيك، از عوامل اساسى تمركز اسرائيل بر توسعه نظامى است. «بارى بوزان»، تأثير مساحت كم و جمعيت كم را در نارسايى قدرت و تهديد نظامى به خوبى تبيين كرده است؛ وى بيان دارد:«گرچه ثروت، مهارت، انسجام اجتماعى، سياسى و قدرت اراده تا حدودى مىتواند مشكل كوچكى سرزمين را جبران سازند ولى در درازمدت قادر به جبران فقدان پايگاههاى مادى بزرگتر نيستند. گرچه امكان پيشرفت قابل ملاحظه قدرتهاى كوچك در بخش خاصى وجود دارد، ولى از لحاظ نظامى نمىتوانند اثرات مهمى غير از موارد محدود و كوتاه مدت، بر جاى بگذارند حتى دولتى مثل اسرائيل تنها زمانى قادر خواهد بود كه دستگاه قدرتمند نظامى خود را به كار گيرد كه فشار بافت ملى آن به حد غيرقابل تحملى نرسيده باشد.»(20)حال آنكه اسرائيل از لحاظ جمعيتى، در حال حاضر با شكافهاى سياسى، قومى و اقتصادى شديدى مواجه است، همچنين در حال حاضر در بين مردم اسرائيل انگيزه خدمت در نيروهاى نظامى به شدت كاهش يافته است و يك فضاى ضد جنگ و نظامىگرى در ميان آنها حاكم است.(21) اين عامل قدرت بسيج را از اسرائيل مىگيرد، در حالى كه جمهورىاسلامى ايران، از قدرت بسيجكنندگى بسيار بالايى برخوردار است. همچنين وضعيت اسرائيل با ديگر كشورهاى كوچك يك تفاوت اساسى نيز دارد كه همان عامل هم، بر ضعف بيشتر اين كشور دامن مىزند. بدين معنى كه اسرائيل در بين كشورهاى دشمن محصور است و اين بر آسيبپذيرىهاى آن افزوده و از اهميت تهديدهاى نظامى آن نيز مىكاهد. مسئله ديگر دگرگونى در استراتژى امنيت ملى اسرائيل است. عوامل مختلفى در دگرگونى سياستهاى امنيت ملى اسرائيل تأثير داشته است و علت اصلى آن نيز، روند فزاينده مشكلات و تهديدهاى داخلى است كه موجب بروز شكافهاى داخلى متعددى در آن گرديده كه اين موضوع به خودى خود مىتواند از نقش تهديدهاى نظامى اسرائيل بكاهد. گروهى معتقدند كه مشكلات درونى اسرائيل، روند فزايندهاى خواهد داشت و از اين نظر، دولت اسرائيل در آينده، با تهديدهاى امنيتى رو به رشد داخلى مواجه خواهد بود: اختلافات قومى، سياسى (ميان نيروهاى ميانهرو و راستگرايان افراطى) اختلافات مذهبى، مسائلى هستند كه در آينده اسرائيل را از درون تضعيف كرده و در كاهش اين كشور تأثير به سزايى خواهند داشت ب ) تهديدهاى اقتصادى: علاوه بر تهديدات نظامى اسرائيل مىتواند تهديدهاى اقتصادى مختلفى را متوجه امنيت ملى ايران كند، بهطور كلى در استراتژى امنيت ملى اسرائيل (به ويژه در سالهاى اخير)، قدرت اقتصادى از اهميت به سزايى برخوردار است. «شيمون پرز» در گفتگو با گروهى از متخصصان در سال 1989 ادعا كرد كه اندازه يا قدرت ارتش اسرائيل نيست كه قدرت كشور را تعيين مىكند، بلكه موقعيتهاى علمى و تكنولوژيكى آن نقش تعيينكنندهاى دارد، با تاكيد بر اينكه در دنياى امروز اقتصاد و مهمتر از استراتژى است. (22)افزايش قدرت اقتصادى اسرائيل بهطور همزمان با هدف تضعيف اقتصادى كشورهاى ديگر منطقه و بهويژه ايران، تعقيب مىشود. به خصوص با توجه به اينكه هرگونه تلاش براى موازنه قواى نظامى، نيازمند پشتوانه قدرتمندى از توانايى اقتصادى است. همچنين نقش ضعفهاى اقتصادى، خود يك عامل اساسى تهديد مىباشد. بنابراين اسرائيل ضعف فزاينده اقتصادى جمهورى اسلامى ايران را به منزله يك سياست جدى تعقيب مىكند. كه از ابعاد مختلفى قابل بحث است. از سويى گروها، معتقدند كه تحريمهاى اقتصادى آمريكا بر ضد ايران به شدت تحتالشعاع تحريكات اسرائيل و لابى طرفدار آن طراحى و اجرا شده است و اصولاً منافع اين تحريمها بيشتر به نفع اسرائيل و در واقع مغاير با منافع آمريكاست. از لحاظ اقتصادى يكى از اهداف اصلى تحريمها تضعيف و انزواى اقتصادى ايران مىباشد. از سوى ديگر يكى از اهداف عمده اسرائيل در سالهاى اخير، اهداف سلطهجويانه اقتصادى در منطقه است. كه نگرانى كشورهاى منطقه را موجب شده است و مقامات ايرانى نيز در اين زمينه ابراز نگرانى كردهاند. اسرائيل در خاورميانه اهداف اقتصادى خاصى را دنبال مىكند كه خاورميانه جديد در ديدگاه شيمون پرز بيانگر اين مسأله است. از اين منظر؛ خاورميانه يك منطقه اقتصادى است؛ نه يك مجموعه فرهنگى كه اسرائيل مىتواند در آن نقشآفرين اول باشد و صاحبنظران معتقدند كه اسرائيل از اين طريق در جستجوى هويتزدايى از منطقه خاورميانه است كه براساس آن اين كشور با درخواست يك بازار خاورميانهاى به دنبال تحقق اين هدف است كه پان عربيسم را به عنوان يك هويت مجزا و متمايز تحليل برده و يك انديشه و نظر خاورميانهاى را تحميل كند. اين ديدگاه كه در نگرش اغلب رهبران و صاحبنظران عرب متجلى شده است، امنيت ملى ايران را نيز تهديد مىكند. خاورميانه يك منطقه كاملاً اسلامى است و هويتزدايى از آن به مفهوم زدودن اسلام به عنوان پايه مشترك براى همكارى و تعامل از جمله تعاملات اقتصادى است كه در نهايت مىتواند زمينههاى سلطه و تهديد اقتصادى اسرائيل را فراهم كند.ج) تهديدهاى تبليغى و سياسى: شايد مهمترين و بالفعلترين تهديدهاى اسرائيل بر ضد جمهورى اسلامى ايران، در حال حاضر، تهديدهاى سياسى و تبليغى آن كشور است. تهديدهاى تبليغى اسرائيل شامل موضوعات مختلفى است كه برخى از آنها را مورد بررسى قرار مىدهيم. يكى از تهديدهاى تبليغى رژيم صهيونيستى، بزرگنمايى تهديدهاى امنيتى ناشى از ايران است. اين رژيم همواره سعى كرده است، ايران را بزرگترين تهديد امنيتى خود و منطقه معرفى كند. در حالى كه ايران عملاً در لايههاى سوم تهديدهاى امنيتى اسرائيل قرار دارد مقامات اين رژيم همچون شيمون پرز، جمهورىاسلامى ايران را بزرگترين تهديد اين كشور تلقى مىكنند. (23) البته علت اين بزرگنمايى تا حدى روشن است چرا كه اسرائيل وجود خود را با وجود دشمن تعريف مىكند. در واقع تحقق بسيارى از اهداف داخلى و بينالمللى اسرائيل مستلزم وجود يك دشمن خارجى است كه اسرائيل با تبليغات خود ايران را به عنوان دشمنى براى خود معرفى مىكند.يكى ديگر از حوزههايى كه اسرائيل به شدت از لحاظ تبليغى بر آن متمركز شده است، تبليغ در مورد تلاش ايران براى رسيدن به تسليحات هستهاى است. پرز وزير امور خارجه سابق اسرائيل، تهديدهاى عمده عليه اسرائيل را ناشى از تركيبى از سلاحهاى هستهاى و اسلام افراطى بيان كرده است، بنابراين جمهورىاسلامى ايران كه براندازى و ترس و وحشت را تعيين كرده و در پى دسترسى به قدرت هستهاى است، دشمن اصلى اسرائيل است. اسرائيل برنامههاى هستهاى ايران را نه تنها تهديدى براى خود بلكه براى كل منطقه و اخيرا براى كل جهان قلمداد مىكند. وزير خارجه فعلى اسرائيل «سيلوان شالم» در اين باره مىگويد: «ايران نه تنها خطرى براى منطقه است كه تمامى جهان را تهديد مىكند. ايران كه اكنون تمامى توان خود را براى رسيدن به سلاحهاى هستهاى بكار گرفته، قادر است اروپا را نيز تهديد كند و اكنون مناطق جنوب روسيه نيز در معرض تهديد ايران قرار دارند.»(24)اسرائيل از طريق تبليغ در مورد برنامههاى هستهاى ايران نه تنها تلاش مىكند وضع خود را در عدم پيوستن به قرارداد عمومى منع گسترش تسليحات هستهاى تحتالشعاع قرار دهد؛ بلكه سعى دارد تا كشورهاى منطقه و جهان را نسبت به ايران بدبين و بىاعتماد سازد. همچنين اين رژيم از اين طريق تلاش مىكند تا برنامههاى هستهاى صلحآميز ايران (كه براى كشور اهميت حياتى دارد) متوقف نمايد. مثلاً فعالسازى مجدد نيروگاه هستهاى بوشهر كه تاكنون هزينههاى بسيارى را براى ايران دربر داشته است، نيمهتمام باقى مانده كه اين امر، نهايتا به محروم ماندن ايران از انرژى و فناورى صلحآميز هستهاى است كه مىتواند آسيبهاى مادى و اقتصادى فراوانى را با توجه به هزينههاى انجام شده بر كشور وارد سازد. البته در اين راستا، گروههاى لابى طرفدار رژيم اسرائيل چون گروه صهيونيستى ايپاك نيز با اين كشور همراهى مىكند.(25)يكى ديگر از محورهاى عمده تهديدهاى تبليغى اسرائيل بر ضد ايران، مسأله بنيادگرايى اسلامى و طرفدارى جمهورىاسلامى ايران از آن مىباشد اسرائيل اين مسئله را در سطح منطقهاى، همواره به عنوان تهديدى از سوى ايران نسبت به ديگر كشورهاى اسلامى منطقه معرفى كرده است. در تبليغات اسرائيل و همفكران آن كشور، بنيادگرايى تهديد مشتركى براى همه كشورهاى منطقه است كه از ايران نشأت مىگيرد. اين تبليغات علاوه بر كشورهاى عربى، به كشورهاى آسياى ميانه نيز منتقل شده است. براى مثال، شيمون پرز در ديدار خود از ازبكستان، بر اين نكته تاكيد مىكند كه «اسرائيل و ازبكستان در كنار يكديگر، در نبرد با بنيادگرايى اسلامى و فقر و جنگ شركت دارند و من مطمئنم كه در اين جنگ پيروز خواهيم شد. بنيادگرايى براى ازبكستان، خطر بيشترى دارد تا براى اسرائيل، بنيادگرايى حركتى ارتجاعى و افراطى و عقب مانده است كه مانع از پيشرفت مىشود.» (26)محور ديگر تهديدات تبليغى اسرائيل بر ضد ايران، القاى نقش ايران در كندى فرايند صلح در خاورميانه است. در تبليغات اسرائيل مخالفت ايران با صلح خاورميانه به نحوى تبليغ مىشود كه مىتواند دليلى براى ناكامى اين مذاكرات محسوب گردد و حملات به نحوى ادا مىشود كه بين اين دو مورد، ارتباطى على و معلولى به ذهن متبادر مىشود، مثلاً: «بديهى است كه استمرار مخالفت ايران با روند صلح خاورميانه و شكست احتمالى اين جريان اثر بسيار مخربى بر امنيت منطقه خواهد داشت» (27)برجسته كردن مخالفت ايران با موضوع صلح خاورميانه زمانى اهميت بيشترى مىيابد كه متوجه شويم، مهمترين مانع تحقق صلح در اين منطقه، خود اسرائيل است و اصولاً برخى از تحليلگران اسرائيل، موضع جمهورىاسلامى ايران را در تبادل فرايند صلح ميزان داراى آثار عملى نمىدانند. تحليلگرانى چون لوبرانى بر اين اعتقادند كه ديدگاههاى ايران در مسئله صلح خاورميانه، چندان تاثيرى بر روند مذاكرات نداشته است. (28)بهطور كلى هدف اسرائيل از اين تهديدهاى تبليغى و سياسى، تخريب روابط ايران با كشورهاى ديگر و بىاعتبارى منطقهاى و بينالمللى ايران است. 2. تهديدهاى غيرمستقيم: منظور از تهديدهاى غيرمستقيم اسرائيل، تهديدهايى است كه اسرائيل از طريق ديگر كشورها و تخريب روابط ايران با دنياى خارج و تاثيرگذارى بر روابط سياسى و اقتصادى جمهورىاسلامى ايران در سطح بينالمللى و منطقهاى به امنيت ملى ج. 1. ايران وارد مىكند. در سطح منطقهاى، برخى از كشورهاى خاورميانه، آسياى ميانه و قفقاز، در كانون توجه اسرائيل قرار دارند. اين تهديدها شامل تهديدهاى سياسى، فرهنگى و اقتصادى است در حال حاضر برخى از مقامات سياست خارجى هم از اين تهديدهاى اسرائيل ابراز نگرانى كردهاند: معتقدم خطر جدى ما اسرائيل است كه در حال حاضر در سرزمينهاى شمالى ايران حوزه نفوذ خود را گسترش مىدهد و در همان حال اتحادش با تركيه در حال گسترش است... اسرائيل و همه اتحادهاى آن كه با كشورهاى منطقه در حال شكلگيرى است براى ما خطر محسوب مىشود.(29)صهيونيست، همواره تلاش كرده است تا از بهبود روابط ايران با كشورهاى ديگر از جمله آمريكا و اتحاديه اروپا جلوگيرى كند. در عين حال همواره خواهان فشار بيشتر اتحاديه اروپا بر ايران بوده است. (30) همچنين اين كشور در تيرگى روابط ايران و آمريكا و طراحى و اجراى تحريمهاى اقتصادى بر ضد ايران، تاثير زيادى داشته كه از طريق لابىهاى طرفدار خود در داخل آمريكا اين اهداف را پىگيرى مىكند. با اينحال اسرائيل به تحريم اقتصادى ايران از سوى آمريكا قانع نيست و همواره خواهان تجاوز آمريكا به ايران بوده است و در جريان حمله آمريكا به عراق «آريل شارون» نخستوزير اين كشور، حداقل دو مرتبه اعلام كرد كه عراق، دشمن جدى نيست و آمريكا بايد به ايران حمله كند. (31) در منطقه نيز اسرائيل در تحريك دشمنى بر ضد ايران نقش اساسى داشته است. اسرائيل در سالهاى اخير در برقرارى روابط بسيار نزديك نظامى و اقتصادى با برخى كشورهاى منطقه، به ويژه تركيه، ازبكستان و جمهورى آذرباييجان موفقيتهاى زيادى به دست آورده است كه با توجه به خصومت شديد ميان ايران و اسرائيل هرگونه توفيق آن كشور در نزديكى به همسايههاى ايران، از لحاظ نظامى، سياسى و اقتصادى؛ تهديدى براى امنيت ملى جمهورىاسلامى ايران محسوب مىشود. بايد گفت (موفقيتهاى اخير اسرائيل در منطقه هم آمريكا نقش اساسى ايفا كرده است. بيشتر اين كشورها به دليل منافعى كه از ارتباط با آمريكا كسب مىكنند، تحتالشعاع خواستههاى سياسى اين كشور قرار دارند؛ بنابراين از ايران دورتر و به اسرائيل نزديكتر مىشوند.به هر حال، اسرائيل يكى از تهديدهاى مهم امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران است كه ايران براى دفع اين تهديدها بايد تدابير اساسى را در پيش بگيرد در شرايط فعلى يكى از مهمترين راهها براى دفع تهديدهاى اسرائيل، علاوه بر جلوگيرى از تاثيرگذارى اين كشور بر روابط ايران با اتحاديه اروپا و ديگر كشورها؛ ايجاد موضعى هماهنگ با جهان اسلام، در مقابل اسرائيل است. فقدان يكپارچگى در جهان اسلام ـ درباره مسئله فلسطين ـ و تفاوت بسيار زياد نگرش ايران با ديگر كشورهاى اسلامى، مىتواند موجب ضعف جهان اسلام و به ويژه ايران در قبال تهديدهاى امنيتى رژيم صهيونيستى شود؛ در حالى كه جبهه متحد در برابر تهديدهاى اسرائيل مىتواند تا حد زيادى آن كشور را در انزوا و موضع انفعال قرار دهد. البته ايجاد موضع يكپارچه و متحد با جهان اسلام مستلزم تعديل در برخى از ابعاد جهتگيرى ايران نسبت به مسأله فلسطين و نزديك شدن به ديدگاه ديگر كشورهاى جهان اسلام است. با اين ديدگاه جمهورى اسلامى ايران نه تنها، امنيت ملى خود را در مقابل تهديدهاى امنيتى اسرائيل محفوظ مىدارد، بلكه با ذخيرهسازى نيروهاى خود براى آينده، تدريجگرايى را در رسيدن به آرمانهاى اسلامى خود سرلوحه استراتژى امنيت منطقهاى خود قرار مىدهد. پى نوشت ها:1. محقق و پژوهشگر2. جمهورى اسلامى ايران. بيست و ششم دى ماه 1378.3. همان 4. تحولات جديد ژئوپلتيك منطقهاى و امنيت جمهورى اسلامى ايران. فصلنامه خاورميانه شماره 2 و 3، تابستان و پاييز 1377 ص 42 5. فصلنامه خاورميانه، شماره 2 و 3 (پاييز 1377): 426. طاهايى، سيد جواد. «اسماعيل(ع) يا اسحاق(ع) مطالعهى تطبيقى درباره نگرشهاى تاريخى صهيونيسم و انقلاب اسلامى». نامه پژوهش، سال دوم، شماره 8 (بهار 1377): 1927. همان، ص 1868. سجادپور، محمد كاظم. «فصلنامه خاورميانه»، سال اول، شماره 3 (زمستان 1372): 484.9. مجتهدزاده، پيروز. «جهان در سالى كه گذشت». اطلاعات سياسى و اقتصادى، سال چندم؟ شماره 188 ـ 187، ص 27 10. سيامك كاكابى. «نقش تركيه در منطقه خاورميانه پس از جنگ سرد.» فصلنامه مطالعات خاورميانه، سال چهارم شماره 40: (زمستان) صفحه 611. على رحيمى و «اسرائيل و بحران عراق؛ منافع و چالشها». نگاه، شماره 32 اسفند ماه 1381).12. ابراهيم، متقى. «تحليل رفتار سياسى اسرائيل در برابر جمهورىاسلامى ايران». سياست دفاعى سال پنجم، شماره: (بهار 1376) 29. بهار 76 ص 2913. مجيد مختارى «تهديدهاى امنيتى اسرائيل» نگاه، شماره 17.14. پيروز مجتهدزاده، پيشين، ص 9 15. على رحيمى، پيشين، ص 4716. مجتهدزاده پيروز «جهان سياسى در سالى كه گذشت.» اطلاعات سياسى و اقتصادى، سال چندم، شماره 92 ـ 91: 12 ص 12.17. رنجبر مقصود. «ملاحظات امنيتى در سياست خارجى جمهورىاسلامى ايران». پژوهشكده مطالعات راهبردى، (1378): 210.18. متقى ابراهيم، پيشين، 31.19. سيفزاده سيد حسين، نظريهپردازى در روابط بينالملل، مبانى و قالبهاى فكرى، (تهران: انتشارات سمت. 1376): ص 8220. بارى بوزران، پيشين، ص 117.21. لطفيان سعيده. «سياست امنيتى اسرائيل». فصلنامه خاورميانه.22. افريم اينبار، خطوط برجسته تفكر استراتژيك نوين اسرائيل، سياست دفاعى، سال پنجم، شماره 2، بهار 7623. افريم اينبار، پيشين، ص 4224. انتخاب. 31/824، سىويكم تير ماه 1382، ص 1 ـ 3 25. اميرى مجتبى. «ايران ـ آمريكا، نگاهى ديگر.» اطلاعات سياسى و اقتصادى، شماره 96 ـ95، ص 19.26. فصلنامه خاورميانه گزارش رويدادها، شماره 2، پاييز 137127. اميرى مجتبى، پيشين، ص 2028. ابراهيم، مثقى، پيشين، ص 49.29. ميزگرد (امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران)، فصلنامه خاورميانه 30. اعتماد. سىويكم تير ماه 1382،31. مجتهدزاده پيروز، پيشين، ص 28