بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت درويش با روباه





  • يكى روبهى ديد بى دست و پاى
    كه چون زندگانى به سر مي برد؟
    در اين بود درويش شوريده رنگ
    شغال نگون بخت را شير خورد
    دگر روز باز اتفاقى فتاد
    يقين، مرد را ديده بيننده كرد
    كز اين پس به كنجى نشينم چو مور
    زنخدان فرو برد چندى به جيب
    نه بيگانه تيمار خوردش نه دوست
    چو صبرش نماند از ضعيفى و هوش
    برو شير درنده باش، اى دغل
    چنان سعى كن كز تو ماند چو شير
    چو شير آن كه را گردنى فربه است
    بچنگ آر و با ديگران نوش كن
    بخور تا توانى به بازوى خويش
    چو مردان ببر رنج و راحت رسان
    بگير اى جوان دست درويش پير
    خدا را بر آن بنده بخشايش است
    كرم ورزد آن سر كه مغزى در اوست كسى نيك بيند به هر دو سراى
    كسى نيك بيند به هر دو سراى



  • فرو ماند در لطف و صنع خداى
    بدين دست و پاى از كجا مي خورد؟
    كه شيرى برآمد شغالى به چنگ
    بماند آنچه روباه از آن سير خورد
    كه روزى رسان قوت روزش بداد
    شد و تكيه بر آفريننده كرد
    كه روزى نخوردند پيلان به زور
    كه بخشنده روزى فرستد ز غيب
    چو چنگش رگ و استخوان ماند و پوست
    ز ديوار محرابش آمد به گوش
    مينداز خود را چو روباه شل
    چه باشى چو روبه به وامانده سير؟
    گر افتد چو روبه، سگ از وى به است
    نه بر فضله ى ديگران گوش كن
    كه سعيت بود در ترازوى خويش
    مخن خورد دسترنج كسان
    نه خود را بيگفن كه دستم بگير
    كه خلق از وجودش در آسايش است
    كه دون همتانند بى مغز و پوست كه نيكى رساند به خلق خداى
    كه نيكى رساند به خلق خداى


/ 272