موضع شيعيان درباره قرآن - گلبانگ سربلندی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلبانگ سربلندی - نسخه متنی

سید علیرضا صدرحسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نويسنده چنين تصور كرده است كه تمام دست نوشته هاي قرآن توسط عثمان منهدم شد ولي چنين تصوري ناصواب است زيرا هيچ يك از مدارك و نوشته هاي اصلي كه توسط اصحاب و كاتبان وحي نوشته شده بود نابود نشد بلكه با دستور عثمان مصحف هاي متعددي كه با قرائت هاي گوناگون توسط قراّء تهيه شده بود سوزانده شد. علاوه بر اين متني كه با دستور عثمان تهيه شد و مورد قبول مسلمانان قرار گرفت، اعتبارش را از امت اسلام و فرد فرد مسلماناني دريافت مي كرد كه خود ناظر نزول آيات قرآن بودند و آن را از زبان پيامبرشنيده بودند. اجماع تمامي صحابه و مسلمانان حاضر در مدينه و مصاحب با پيامبر و تمام شخصيت هاي مورد قبول مسلمانان،(جز معدودي از قراء) بزرگترين پشتوانه اعتبار مصحفي بود كه عثمان تهيه كرد و همين اجماع موجب شد كه اين مصحف در فاصله اندكي در تمام جهان اسلام منتشر شود و زمينه تمامي اختلافات احتمالي را يكسره و به سادگي از ميان بردارد.

تقريباً همه محققاني كه دراين باره به بررسي پرداخته اند بر اين عقيده اند كه عثمان و نزديكان وي يعني بني اميه از اين تدوين و تحميل متن واحدي از قرآن تنها نظر ديني نداشته، بلكه بيشتر تابع منظورهاي سياسي بوده اند. ص209

اين نظر نويسنده هم كاملاً نادرست و خلاف حقيقت است1 و اسناد معتبر ومورد اعتماد تاريخي آن را نفي مي كند، زيرا مسلّم است كه كسي كه با پيگيري مجدانه و خستگي ناپذير خود عثمان را به اين كار واداشت « حذيفه بن يمان» بود كه از اصحاب بزرگوار پيامبر و از ارادتمندان و شيعيان خاص علي ع به شمار مي رفت. او كه در جنگ ارمنستان شاهد بالا گرفتن اختلاف گروه هاي مسلمان درباره قرائت برخي آيات قرآن بود پس از بازگشت، با عزم حلّ اين مشكل به سراغ عثمان رفت و جريان را براي او بازگو كرد و مصرانه از او و ديگر بزرگان اسلام خواست تا با تهيه يك مصحف واحد اين اختلاف را از ميان بردارند. بنابراين پيشنهاد و پيگيري كار تهيه مصحف واحد نه تنها كار امويان نبوده بلكه بعكس از سوي يكي از شيعيان علي ع پيشنهاد شد و در نهايت مورد حمايت كامل علي (ع)قرار گرفت.

عبدالله بن مسعود يكي از نزديكان محمد و از حافظان سرشناس آشكارا سوره هاي 113و114 قرآن را غير اصيل مي دانست. وخوارج نيز اصالت سوره يوسف را منكر بودند. ص210

در گفتاري منسوب به ابن مسعود از صحابه پيامبر و قاريان بزرگ آمده است كه سوره فاتحة الكتاب و دو سوره كوچك آخر آن كه پيامبر تلاوت مي نمود جزو قرآن نيست. بايد توجه داشت كه بر فرض صحت چنين نسبتي، وي به هيچ وجه مدعي نبود كه اين سه سوره كوچك را كساني ديگر جعل كرده و به قرآن افزوده اند، بلكه مي پذيرفت كه اين سوره ها از سوي پيامبر بر مسلمانان تلاوت شده اند. ولي تنها در اينكه آيا آنها را بايد جزو سوره هاي قرآن به حساب آورد و يا اين كه جزو آموزش هاي غير قرآني پيامبر دانست با ديگر مسلمانان اختلاف داشت. شايان ذكر است كه نظر وي از سوي هيچيك از دانشمندان و شخصيت هاي مسلمان تأييد نشد. روشن است كه ابراز چنين نظري از سوي تنها يك نفر نمي تواند خللي در اطمينان و اعتماد به اندراج اين سه سوره در زمره آيات قرآن ايجاد كند.

نظر عجارده – كه گروهي از خوارج اند- درباره سوره يوسف نيز فاقد هر گونه ارزش واعتبار است. دليلي كه آنان بر مدعاي خود دارند به جاي ارائه يك مدرك معتبر ومستند تاريخي، تنها اين ادعاست كه ذكر داستان عاشقانه يوسف و زليخا زيبنده كلام خداوند نمي باشد! بديهي است چنين ادعايي از سوي يك فرقه مطرود در جهان اسلام نمي تواند اعتبار سوره اي را مخدوش سازد.

موضع شيعيان درباره قرآن

22. 26. شيعيان و خوارج كه بسياري از جاهاي اين متن را تحريف شده مي شمردند ناچار آنرا پذيرفتند.ص 210

تحريف به معني تغيير آيات قرآن و جايگزيني برخي آيات يا كلمات اصلي قرآن با آيات و كلمات مجعول و غير اصلي، از سوي هيچ يك از عالمان و محققان شيعي از آغاز تاكنون ادعا نشده است و هيچ عالم شيعي تاكنون بر اين عقيده نبوده كه آيه يا كلمه اي غير واقعي به قرآن افزوده شده است.

تنها نظري كه از سوي برخي انگشت شمار از محدثان شيعه ابراز شده و مورد رد و انكار اكثريت عالمان شيعه قرار گرفته اين ادعاست كه برخي از آيات قرآن با دسيسه هايي حذف شده اند. اين ادعا در گذشته از سوي بزرگترين عالمان شيعه مانند صدوق، مفيد، سيد مرتضي، شيخ طوسي، طبرسي و ابن طاووس و علامه حلي مردود انكار شده و امروز هم از سوي تمام دانشمندان متأخر شيعه صريحا مردود دانسته شده است.

بنابراين نسبت دادن نظريه تحريف قرآن به شيعيان نسبتي نادرست و نارواست. اين نسبت در مورد خوارج هم صحيح نيست؛ زيرا چنانكه اشاره كرديم تنها گروهي از آنان در مورد سوره يوسف چنين ادعايي داشته اند.

اصالت برخي از آيه هاي قرآن در درجه اول از طرف نزديكترين كسان خود محمد مورد ترديد قرار گرفته است.ص210

نويسنده درباره اين ادعا به سه شاهد استناد كرده است: نخست سخن عايشه همسر پيامبر كه پس از نزول آيه اي از قرآن خطاب به پيامبر گفته است: مي بينيم پروردگارت در پذيرفتن خواسته هاي قلبي تو خيلي شتاب دارد! سوره احزاب آيات 49 تا52 درباره اين شاهد توضيح زيادي نياز نيست؛ زيرا در جمله عايشه هيچ نشاني از انكار و يا ترديد در وحي الهي ديده نمي شود وتنها در گفته اش گونه اي نارضايي به چشم مي خورد. 1

مورد دومي كه نويسنده از آن به عنوان ترديد نزديكترين كسان پيامبر اسلامي در وحي ياد كرده است. درباره عبدلله بن سعد بن ابي السرح است. اوكه به خاطر قدرت كتابت، ندرتاً كار نوشتن وحي را انجام مي داد، گاهي از پيش خود در نوشته هايش تغييراتي مي داد، مثلاً به جاي عليما حكيما، غفوراً رحيماً مي نوشت. با اين حركت او به شدت برخورد شد و او پس از مدتي اسلام را رها كرد و به سوي مشركان بازگشت و تا فتح مكه در آنجا ماند.او در اين مدت عليه پيامبر و اسلام تبليغ مي كرد. كه از جمله تبليغات منفي او در دوران ارتدادش عليه اسلام اين ادعاي بي دليل و بي اساس بود كه جمله « فتبارك الله احسن الخالقين» را من ساختم و آن گاه پيامبر فرمود همين را بنويس كه كلام وحي است! بديهي است نمي توان ادعاي بدون دليل مرتدي را عليه اسلام پذيرفت و آن را دليلي بر عليه اسلام قرار داد. شايان ذكر است كه دشمني او با اسلام و همكاري اش با دشمن تا آنجا بالا گرفت كه پيامبر دستور قتل وي را صادر فرمود. نويسنده به نادرستي وي را كه يك فرد عادي در بين مسلمانان بود از جمله نزديكترين افراد به پيامبر معرفي كرده و بازگشت او به زندگي مشركانه را مصداقي از ترديد نزديك ترين كسان پيامبر در نزول وحي بر او عنوان نموده است!

سومين شاهد نويسنده اين ادعا است كه عمر نظراتي را به پيامبر ارائه كرد و اين نظرات از سوي پيامبر پذيرفته شد و در آيات قرآن مطرح گشت. اين ادعا تنها بر اساس برخي نقلها، تنها توسط عمر مطرح شده و شاهد ديگري در مورد آن وجود ندارد و تنها مقام برجسته عمر در نظر عامه مسلمانان موجب تلقي آن به قبول شده است. از اين رو فاقد مبناي تاريخي قابل اعتماد است.علاوه بر اين اثري از اين نقل ها در روايات شيعه هم وجود ندارد. قابل ذكر است كه وجود اين موارد كه از آن به « موافقات عمر » تعبير شده است به هيچ وجه از سوي خود او و يا ديگر مسلمانان نقطه ضعفي درباره قرآن به حساب نيامده و صرفا نشاني از جلالت قدر عمر قلمداد شده است.

پيامبر اسلام و اختيار همسر

23. 28. در آيات 49 تا52 سوره احزاب از جانب خداوند به پيامبر در مورد انتخاب زنان مورد نظرش براي همسري و عدم الزام او به رعايت ضوابط جاري دراين زمينه اختيار كامل داده شده است. ص210

معلوم نيست نويسنده چگونه از آيات مورد اشاره، اختيار كامل پيامبر را براي عدم رعايت ضوابط جاري و عدم محدوديت براي ارضاء تمايلات خود استفاده كرده است؟ مراجعه به آيات ياد شده روشن مي سازد كه خداوند در اين آيات اجازه انتخاب همسر را ازميان كساني به پيامبرش داده است كه براي ساير مردمان هم ازدواج با آنان كاملاً مجاز بوده است و هيچ تبعيضي در آن اعمال نشده است. تنها در اين آيات اضافه شده است كه اگر زني بخواهد خود را به پيامبر ببخشد و خويش را همسر اوسازد مانعي وجود ندارد. پس از آن، در آيه 50 همين سوره، خداوند با اشاره به لزوم رعايت حق شرعي همسران توسط پيامبر مي فرمايد: اگر پيامبر با رعايت حق همسران، در زمان اقامت نزد آنان تغييري ايجاد نمايد بلامانع است. ونكته مهم در اين موضوع اين است كه مطابق آيه 51 اين سوره، پيامبر گرامي اسلام از زمان نزول اين آيه، براي هميشه از ازدواجي تازه منع شده و به اين طريق از حقي كه هر مسلماني تا آخر عمر بهره مند است محروم شده است.

بنابراين، اين آيات نه تنها به پيامبر حق بيشتري نداده است، بلكه او را از حقي كه به همه مسلمانان داده محروم نموده است.

بهشت، بهاي جان و مال مؤمنان

24. 29. از عجيب ترين مطالبي كه درقرآن آمده. اين سوره توبه است كه: « خداوند جان ومال مؤمنان را به بهاي بهشت خريداري كرده است كه در راه خدا بكشند يا كشته شوند. اين وعده قطعي است كه تورات و انجيل و قرآن آمده است» توبه /111 . اگر اين گفته در مورد تورات و مصداق پيدا مي كند ولي هيچ مفسري تا به امروز در هيچ جاي انجيل نشاني از اين وعده قطعي خداوند نيافته است كه جان ومال مؤمنين به بهاي بهشت ازطريق كشته يا كشته شدن خريداري شود.ص211

پاسخ اين سؤال كه چرا اين وعده بر خلاف اشاره قرآن، درانجيل ديده نمي شود، با اعتراف همگان به اينكه انجيل آن وحي آسماني فرود آمده برعيسي ع نيست بدست مي آيد. ولي نكته مهمتري كه نويسنده به دنبال آن است انتقال اين باور است كه قرآن كشتن انسانهاي ديگر را گام نهادن در بهشت مي داند. درست همان طور كه درتورات آمده است كه يهوه به يوشع گفته است:« چون شهري را بدست تو بسپارم جميع ذكور آن را بكش و هيچ نفسي را از انسان و حيوان زنده مگذار». قرآن هم مي گويد:« چون با كفار روبرو شديد گردنهايشان را بزنيد تا از فرط خونريزي از پاي در آيند».

براي درستي و نادرستي اين استنتاج، به آيات ديگري از قرآن نظر مي افكنيم ومنطق قرآن را درباره استفاده از ابزار قتل وخونريزي در برابر دشمنان جويا مي شويم. نخست تذكر اين موضوع شنيدني است كه يكي از مواردي كه قرآن بر سر آن، با بني اسرائيل به شدت تمام برخورد كرده وآنان را مورد شديد ترين نكوهش ها قرار داده، همين است كه آنان بي محابا دست به آدمكشي و خونريزي مي زده اند. درقرآن بارها از عهد و ميثاقي كه خداوند هربار توسط پيامبران مختلف خود از بني اسرائيل گرفته كه دست از آدمكشي و خونريزي بردارند ولي آنان عهد شكني كرده اند، ياد كرده است.

بيش از ده آيه در قرآن مجيد تنها درباره همين موضوع، يعني پرهيز دادن بني اسرائيل از دست زدن به خونريزي و كشتن انسانهاي بي گناه نازل شده است. پس هيچ وحدت نظري بين خداي قرآن و خداي تورات كه به يوشع مي گويد چون شهري را به تو بسپارم جميع ذكور آن را بكش دراين باره ديده نميشود.

اما منطق قرآن درباره ارزش جان انسانه در قرآن صريحا كشتن يك انسان مساوي با كشتن همه انسانها جنايت بار و زشت دانسته شده است. آيا مي توان اين منطق را كه مي گويد پليدي كسي كه تنها يك انسان را بكشد همانند كسي است كه دست به كشتار تمام انسانهاي روي زمين زده باشد مائده 27 ويا اينكه كسي كه دستش را بناحق به خون انسان مؤمني بيالايد بدون آنكه او خون كسي را ريخته باشد ويا در روي زمين دست به فساد و جنايت زده باشد جايش براي هميشه در جهنم است و آنرا هيچگاه از جهنم خلاصي نيست.نساء 93 منطق دفاع از خونريزي دانست وآموزش هاي آن را همسان آموزشهاي تورات معرفي كرد!

اما دستور قرآن نسبت به برخورد تند با كفار در ميدان جنگ، در شرايطي صورت گرفته است كه مشركان مكه و ديگر همدستانشان تمام نيروي خود را براي نابودي اسلام به كار گرفته بودند، بديهي است در چنين شرايطي رفتار پيامبر نمي تواند برخوردي از سر ترحم باشد. احساس ضعف در چنين شرايطي مساوي با نابودي حتمي است. دراين حال پيامبر بايد مسلمانان را براي دفاع در اين جنگ نابرابر بسيج كند و روح مقاومت و تهاجم را درآنها تقويت كند. در چنين شرايطي آيات تشويق كننده مسلمانان به جنگ با كفار مانند پيام هاي آتشيني است كه يك رهبر ملي در جريان دفاع در برابر دشمن مهاجم به ملت خود مي دهد وآنان را به دفاع سخت و كوبنده تهييج مي نمايد. در اينجاست كه قرآن به مدافعان از اسلام در برابر كافران متجاوز وعده بهشت مي دهد و در عين حال تذكر مي دهد تا آن زمان كه كافران به عهد و ميثاق خود با مسلمانان پاي بندند شماهم بدان پاي بند باشيد و هر گاه آنان در صدد خيانت و حمله بر آمدند شما هم در دفاع و مقابله ترديد نكنيد1 و در ميدان جنگ دستان و گردنهاشان را از دم شمشير بگذرانيد توبه 111. و باز آنجا كه احساس مي كند ممكن است وجود دشمني ميان مسلمانان و كافران، مسلمانان را از دائره عدالت و انسانيت خارج كند به آنان مكرراً هشدار مي دهد: مبادا كه ستيز با دشمنان شما را دربرخورد با آنان از مرز عدالت و انسانيت فراتر برد. بر شماست كه با همه حتي دشمنان بر اساس عدالت رفتار كنيد آيه 8 سوره مائده. پيامبر گرامي اسلام وعلي ع نيز همه جا دربرابر دشمنان همين رويه را در پيش گرفته هيچ گاه اجازه نداده اند درجنگ ها به زنان و كودكان تعرض شود و حتي مجروحان دشمن كشته شوند.

مزامير داود از نظر قرآن

25. در قرآن تصريح شده كه كتاب مزامير داود به صورت يك كتاب آسماني به داود فرستاده شده است. ص196

در قرآن تنها به اينكه خداوند زبور را بر داود ع وحي كرده است اشاره شده است. ولي با اين وجود همانطور كه مكرراً متذكر شده ايم. مزامير داود و ساير كتب و رساله هاي منسوب به پيامبران كه در مجموعه عهد قديم تورات امروزي آمده است از نظر اسلامي نمي تواند كاملا همان وحي خداوند تلقي شود.

26. قرآن در جزو كتابهاي آسماني از زبور داود نامبرده است ولي اين كتاب درتورات ويا انجيل كتاب آسماني به شمار نيامده است، زيرا مزامير داود مجموعه اي از سرودهايي است كه داود خطاب به يهوه سروده است ولي در هيچ جاي آن خود خداوند با داود سخن نمي گويد وتازه انتساب بسياري از اين سروده ها به داود انتساب غلطي است. ص212

مسئله فوق نقطه ضعفي براي قرآن شمرده نمي شود، زيرا حتي اگر تورات وانجيل فعلي وجود چنين كتابي را براي داود نفي مي كرد باز هم براي قرآن مشكل ساز نبود. زيرا از نظر قرآن و همه محققان امروز، تورات وانجيل فعلي همان وحي آسماني خداوند به موسي وعيسي نيستند. تا از اعتباري خدشه ناپذير برخوردار باشند. غلط بودن انتساب سرودهايي كه در مجموعه تورات امروزي به عنوان مزامير قراردارد به داودع، مانع پذيرفتن اين حقيقت كه كتابي به نام زبور بر حضرت داود نازل شده و حاوي مواعظ اخلاقي و نيايش هايي رباني بوده است نمي گردد.

تفاوت هاي تورات، انجيل وقرآن

27. نويسنده از صفحه 212 تا صفحه 303 كتاب را به بررسي مقايسه اي برخي از احكام ويا عقايدي كه دركتابهاي مقدس وجود دارد پرداخته و وجود تفاوت و اختلاف ميان آنها را دليل وحياني نبودن اين كتابها گرفته و در نتيجه وجود وحي آسماني را انكار كرده با توجه به تصريح قرآن كه هر سه كتاب مقدس اديان توحيدي تورات، انجيل و قرآن از جانب خداي واحد فرستاده شده اند، مي توان نتيجه گرفت كه اين كتابها بايد منعكس كننده حقايقي واحد ومشترك درقالب قوانين ابدي و ثابت و تغيير ناپذير الهي باشند، ولي بعكس،ميان بسياري از قوانين اعلام شده دراين سه كتاب تفاوتها و گاه تناقض هايي چنان بنيادي وجود دارد كه اگر فرض بر اين باشد كه همه آنها از يك منبع واحد سرچشمه گرفته اند، بايد نتيجه گرفت كه خداوند در فاصله تنها چند قرن چندين بار بصورتي 180 درجه اي تغيير عقيده داده است.

اين ايراد بر اين پايه مبتني است كه قوانين و احكام كتابهاي آسماني درتمام دوره ها بايد تغيير ناپذير و ثابت باشند، پس وجود هرگونه ناهمساني در اين كتابها صحت آنها را با ترديد مواجه مي سازد.

اين استدلال از دو ناحيه آسيب پذير است: 1 اينكه وجود تناقض درميان اين سه كتاب در صورتي استحكام همه آنها را مخدوش مي سازد كه همگي آنها را ازاعتباري خدشه ناپذير برخوردار بدانيم. با آنكه تورات و انجيل فعلي از سوي مسلمانان ومحققان به عنوان وحي آسماني شناخته نمي شوند بلكه به اعتراف نويسنده، تورات امروزي صدها سال پس ازنابودي تورات اصلي توسط كاهنان متأخر به صورت ابداع آميزي نوشته شد و تدريج كتابهايي ديگر هم به آن افزوده گشت. انجيل امروزي هم بدون ترديد دهها سال پس از عيسي ع توسط حواريون و پولس مقدس كه اصل عيسي را ملاقات نكرده به صورت گزارش هايي از زندگي عيسي و ياران او تهيه و تنظيم شده است. لذا در بين اين سه كتاب مقدس، تنها قرآن است كه امروز به همان صورتي كه پيامبر بر مردم خوانده است، در اختيار جهانيان قرار دارد.

بنابراين وجود تناقض و اختلاف ميان احكام قرآن با احكام تورات و انجيل فعلي نمي تواند آسيبي به اعتبار قرآن وارد سازد ويا اين نتيجه را در پي آورد كه خداوند متناوباً عقيده اش را تغيير داده است.

2 دومين نقطه آسيب پذير در استدلال نويسنده، اين گفته اوست كه كتابهاي آسماني بايد منطقاً حقايق واحدي را در قالب قوانين ابدي و ثابت و تغيير ناپذير منعكس نمايد. اين گفته درباره مطالبي كه مربوط به تبيين حقايق جهان هستي و نظام آفرينش است پذيرفتني است، يعني هيچگاه نمي توان وجود تناقض و اختلاف را در كتابهاي معتبر آسماني درباره مسائلي هم چون اوصاف خداوند، پيامبران، فرشتگان، نظام آفرينش و بهشت وجهنم پذيرفت، زيرا يك حقيقت نمي تواند به گونه اي متناقض تصوير شود. هر چند كاملاً پذيرفتني است كه پيامبران متناسب با سطح فكر مردم زمان خود به تبيين اين گونه حقايق پرداخته و هر كدام بخشي و يا سطحي از اين حقايق را بازگو كرده باشند.

بنابراين هر چند تفاوت سطح تبيين اين حقايق در كتابهاي آسماني پذيرفتني است، ولي تناقض ميان آنها به گونه اي كه مثلاً يك حقيقت در يك كتاب اثبات و همان حقيقت در كتاب ديگر نفي شود، منطقاً قابل قبول نيست. به همين دليل قرآن كريم تثليث وسه گانه پرستي مسيحيان ويا اعتقاد به الوهيت مسيح ع را به نحوي كه درانجيل منعكس شده به شدت تكذيب كرده و آنرا نسبتي دروغين به عيساي مسيح شمرده است.

ولي با اين حال، وجود احكام و قوانين متفاوت و حتي متضاد در كتابهاي آسماني كه در دوره هايي متفاوت فرستاده شده اند امكان پذير است. از سه كتاب ياد شده، انجيل آسماني حاوي قوانين و احكام معتنابهي نبوده است. عيسي ع غالبا احكام تورات واقعي را براي شرايط جامعه خود كافي دانسته وتنها ابداعات دروغين كاهنان را كه برخلاف تورات آسماني ساخته بودند ابطال كرده است. احكام مندرج در تورات هم به زمان و مكان محدودي مربوط بوده است و متناسب با همان شرايط تشريع شده است و طبيعي است كه چنين احكامي نمي تواند در همه زمانها سودمند باشد. قرآن كريم از حرام شدن برخي خوردنيها براي بني اسرائيل و يهوديان در نتيجه عملكرد منفي آنان و به عنوان كيفر كردار زشتشان خبر داده است و طبيعت چنين حكمي قابل تعميم به مردم ديگر نمي باشد. پس وجود احكامي متضاد و متفاوت در تورات ويا انجيل و يا كتابهاي آسماني ديگر، به دليل تفاوت دوره هاي آنان، امري پذيرفتني ومعقول است.

ولي اين

/ 18