نقدي بر كتاب تولدي ديگر - گلبانگ سربلندی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلبانگ سربلندی - نسخه متنی

سید علیرضا صدرحسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقدي بر كتاب تولدي ديگر

سرآغاز

اين نوشتار نقدي است بر كتاب تولدي ديگر نوشته شجاع الدين شفا. نويسنده دراين كتاب تلاش كرده تا اعتقاد به خداوند يكتا و پيامبران الهي را باورهايي غير علمي، نامعقول و زيانبار براي بشريت معرفي نمايد و قرآن كريم، را همانند تورات و انجيل، كتابهايي مجعول و برگرفته از افسانه هاي تاريخي و موهوم قلمداد كند.

وي در جاي جاي كتاب چهره اي مشوه و ناپسند از پيامبران ترسيم نموده و خداوند يكتا را هم با همين نگاه به تصوير كشيده است. نويسنده، آئين هاي باستاني ايران را باورهايي مي داند كه مي تواند زندگي نويني را براي انسان ايراني به ارمغان بياورد و به تمام رنج هايي كه به عقيده وي در نتيجه اعتقاد به خداوند يكتا و ايمان به پيامبران الهي و اديان آسماني دامنگير انسان ايراني و ديگر آدميان شده است پايان دهد.

در اين نوشتار تمامي مطالبي كه نويسنده در نقد اعتقاد به خداوند يگانه و ايمان به پيامبران الهي و نيز درباره پيامبر گرامي اسلام وآيات قرآن مطرح كرده است مورد بررسي و تحليل قرار گرفته و نشان داده شده كه متأسفانه بسياري از نقل قولهايش از قرآن كريم نادرست بوده و اساسا در متن قرآن وجود ندارد و يا آن كه اين نسبت ها با گونه اي بدفهمي و يا تحريف و گاه با افزودن مطالبي همراه بوده است. نگاه تعصب آميز نويسنده و اعتماد وي به آراي مستشرقان يهودي و مسيحي درباره اسلام و قرآن موجب شده است كه نقد وي فاقد عمق و دقت كافي و شرايط يك نقد علمي بي طرفانه باشد.

ما در هر مورد ابتدا عين سخن نويسنده را نقل كرده و سپس به نقد آن پرداخته ايم. از آنجا كه اين نقد در فرصتي كوتاه آماده گشته بيشتر بر محور تبيين اصول انديشه ديني و آيات قرآن قرار گرفته و به منابع فرعي، كمتر ارجاع شده است. از اين رو مي توان گفت كه كاري افزونتر مي تواند نادرستي بسياري از ادعاهاي نويسنده را روشنتر سازد.

خواننده محترم در لابلاي مطالب با تكرار برخي ايرادات و پاسخها مواجه خواهد شد كه به دليل تكرار اين مطالب در كتاب مورد نقد و روش ما در نقد گام به گام كتاب ناگزير از آن بوده ايم.

از آنجا كه فصل اول كتاب حاوي ادعاهايي است كه نويسنده در طول كتاب در صدد اثبات آن است مطالب مطرح شده در اين فصل، در ساير فصول كتاب مورد بررسي قرار گرفته است.

شايان ذكر است كه نويسنده كتاب، معاون امور فرهنگي دربار محمد رضا پهلوي و رئيس كتابخانه ملي پهلوي بوده است. گفته مي شود برخي از آثار منسوب به شاه توسط وي به نگارش در آمده است.

اين كتاب توسط نشر فرزاد از تاريخ خرداد 1378 شمسي برابر ژوئن 1999 ميلادي ظاهراً در آمريك چاپ شده و درايران به صورت غير رسمي تكثير شده است.

خدا در قرآن

نويسنده پس از ذكر توصيف زشت خداوند در تورات ص95 تا99 درباره خداي قرآن چنين اظهار نظر نموده است:

1. خداي قرآن. خدائي است در حد اعلي مطلق و خود كامه كه بيرون از او هيچ قانوني، هيچ اراده اي و هيچ واقعيتي وجود ندارد. خداي محمد صرفا در بالاي سر آنهاست و از موضع فرمانرواي مطلقي با آنان سخن مي گويد كه هيچوقت از مسند خدائي خودش فرود نمي آيد. خداي قرآن كاملاُ با خداي تورات انجيل متفاوت است زيرا در بيرون از اين خدا اصولا هيچ واقعيتي و هيچ اختياري وجود ندارد ص 102

نقد: اعتقاد به آفريدگار توانا به معني پذيرش حاكميت اراده او بر سراسر آفرينش است، ولي ويژگي اين آفريدگار دانا وتوانا در قرآن آن است كه به انسان از هر موجودي ديگري نزديكتر است « نحن اقرب اليه من حبل الوريد» 1 بيشترين ويژگي كه در قرآن در رابطه ميان خدا و انسان بر آن تأكيد شده صفت رحمت و عطوفت و محبت او نسبت به انسان است. اين را مي توان از تكرار اين گونه اوصاف در قرآن و مقايسه با صفات مربوط به خشم او نسبت به انسانهاي بد كردار بدست آورد.

2. خداوند به آدميان حتي در تهيه ساده ترين امور زندگي مثل مسكن و لباس و خوراك خودشان سهمي نداده، زيرا در قرآن گفته است: براي شما لباس تن خلق كرده ايم، خانه ساخته ايم و از آسمان برايتان آب فرو فرستاديم و نخلستانها وتاكستانها آفريديم! سرانجام هم خداوند بهشت و دوزخ را برايشان مقدر كرده است، افرادي را به درستكاري واداشته وبه بهشت مي برد و كساني را به خطا كاري كشاند تا آنان را مستحق جهنم سازد.

برداشت نويسنده از اين آيات نادرست است، زيرا بسياري از اين آيات كه به نقش خداوند در دادن مسكن و لباس و خوراك و فرستادن آب از آسمان و... اشاره مي كند نقش خداوند را در ايجاد نظام طبيعت و نعمت هايي كه با اراده الهي در دسترس انسان قرار گرفته به وي گوشزد كرده است. بدون آنكه نقش انسان را در ساختن خانه وتهيه لباس و خوراك منكر شود يا آنكه وجود عوامل طبيعي را در ريزش باران و رويش گياهان نفي نمايد.

درباره قدرت انتخاب آزاد انسان هم آيات قرآن به اين نكته توجه مي دهد كه همه جهان آفرينش و از جمله هستي انسان و اراده اش آفريده خداوند و تحت قدرت بيكران اوست وانسان تنها به اين دليل قدرت انتخاب دارد كه اراده حكيمانه خداوند چنين آزادي را براي او مقدّر نموده است. و به او خاطر نشان ساخته است كه اگر در اثر نيكوكاري به بهشت مي رود، اين تقدير خداوند عادل است كه پايان نيك خواهي را بهشت، وفرجام زشت كاري را جهنم قرار داده است. روشن است كه اين آيات نه اراده آزاد انسان را نفي مي كند نه اين حقيقت را كه بهشت نتيجه كردار و رفتاري است كه او آزادانه بدان دست يازيده است، انكار مي كند.

نويسنده خود به آياتي كه به روشني نكته بالا را بيان مي كند اشاره كرده ولي بدون هيچ توضيحي از كنار آن گذشته و درصدد برنيامده تا ارتباط اين دو گروه آيات با يكديگر را فهم كند. وي اعتراف نموده است كه قرآن در آياتي تصريح كرده كه خوب وبد آدميان حاصل اعمال خودشان است و براي آدمي جز آنچه به سعي خود انجام داده حاصلي نيست نجم 29 ويا اينكه در آيه 104 انعام فرموده است: از سوي خدا براي شما آدميان بينش ها و آگاهي هايي فراهم آمده است. پس كسي كه آنها را فراگيرد به رستگاري مي رسد و هر كس كه آنها را نبيند در خسران باقي مي ماند. بايد افزود كه برخي آياتي كه نويسنده در اين قسمت به آنها اشاره كرده است هيچ دلالتي بر مدعاي مد نظر وي ندارد.

ديدگاه فرويد نسبت به اديان توحيدي

3. فرويد عقيده دارد كه آنچه آئين توحيدي يهوه و قوم يهود شناخته شده از مكتب مصري آتون به خاور نزديك راه يافته است.ص181

بدون ترديد سابقه انديشه توحيدي بسيار بيشتر از آئين يهود است و پيش تر از آن در تاريخ بشريت وجود داشته است. از قرآن استفاده مي شود اولين انسانهاي هوشمند و داراي فكر در روي زمين بر همين عقيده و باور بوده اند. مسئله قابل تامل در كلام نويسنده اين است كه آيا مي توان وجود سابقه انديشه توحيدي در سرزمين هاي مختلف را دليل بر اين گرفت كه اين انديشه هاي توحيدي را پيامبران الهي از همسايگان ويا اقوام ديگر گرفته اند ويا پس از جستجوهايي درتاريخ انسانهاي پيشتر، آنرا از نسل هاي پيشين وام گرفته اند! و آيا مي توان با چنين ادعاهايي، ريشه دار بودن انديشه توحيدي در درون فطرت انساني را انكار كرد؟

حقيقت اين است كه براي توجيه و درك ريشه خداپرستي ابراهيم، موسي و عيسي عليهم السلام و ديگر خداپرستان تاريخ نيازي نيست به گذشته هاي دور باز گرديم، فطرت پاك آنان براي گرايش شان به سوي پروردگار يكتا كافي بوده است. وحي آسماني هم آنان را مأمور كرده است تا اين دعوت دروني را در شكل كاملش به انسانهاي ديگر برسانند. دراين باره در آينده بيشتر سخن خواهيم گفت.

طرح مسائل زندگي پيامبر در قرآن

4. نويسنده اين پرسش را پيش آورده است كه اگر قرآن پيام آسماني براي همه مردمان و براي همه دورانهاست، چگونه مسائلي كه از لحاظ زماني و مكاني تنها به امور زندگاني روزمره پيامبر اختصاص دارند در آن مطرح شده است؟ ص 109

يافتن پاسخ اين پرسش چندان دشوارنيست. برخي از اين گونه آيات كه نويسنده به آن اشاره كرده است، گرچه مربوط به زندگي پيامبر بوده ويا در رابطه با شخص ايشان نازل شده است، ولي حاوي رهنمودهايي براي همه انسانها مي باشد. مثلا در آيه 53 احزاب گفته است:

« اي مسلمانان اگر از زنان پيامبر چيزي طلب مي كنيد آن را از وراي پرده بخواهيد و سعي نكنيد با آنها روبرو شويد كه اين روش براي پاك ماندن روان و جان شما و آنان بهتر است».

اين آيه به عنوان هدايتي عام براي همه انسانها قابل فهم است. دستورات ديگري كه در همين آيه و آيه 12 مجادله و51 حجرات آمده است تلاش اسلام وقرآن را براي آموزش آداب اجتماعي به مردم عرب بدوي و نا آشنا با تربيت اجتماعي آن روز نشان مي دهد و اهميت هميشگي اين موضوع را در فرهنگ اسلامي روشن مي سازد. آياتي از قرآن هم به همسران پيامبر گوشزد مي كند كه يا سختي زندگي با پيامبر را تحمل كنيد ويا آنكه از او جدا شويد وبه دنبال زندگي مرفه تري برويد1 در جاي ديگر به آنان شيوه درست سخن گفتن با مردان را مي آموزد و مي گويد با مردان با چنان لحن و آهنگ سخن نگوئيد كه در آنان تمايلات زشت برانگيخته شود.2

دراين آيات نكات مهمي هم درباره روش زندگي ساده پيامبر و لزوم همراهي نزديكان و منسوبين به ايشان وضرورت رعايت بيشتر اصول اسلامي توسط آنان به عنوان الگو براي ديگر مؤمنان، باز گو شده است. برخي از اين آيات به جايگاه ومكانت والاي پيامبرو برخي احكامي كه خداوند بطور ويژه براي ايشان مقرر كرده است اشاره نموده و مسلمانان را از اين احكام مطلع ساخته است. افزودن اين نكته مي تواند به فهم اين بحث كمك كند كه قرآن گرچه وحي آسماني براي همه انسانها در طول تاريخ است ولي در عين حال، نقش راهنماي زندگي اولين نسل مسلمانان تاريخ را هم برعهده داشته و قدم به قدم آنها را در زندگي فردي و اجتماعي و سياسي شان هدايت كرده است. خداوند به جاي آنكه كتابي ويژه براي مسلمانان نخستين در زمان پيامبر و كتابي ديگر براي انسانهاي آينده نازل كند. اين هر دو را در يك وحي وبا يك زبان جاي داده است به گونه اي كه هم انسان معاصر پيامبر از هر آيه آن حل مشكل روز و پاسخ سؤال خود را يافته است وهم انسانهاي آينده تاريخ با ژرف نگري در اين آيات مي توانند پاسخ مشكلات زمان خود را از آن بدست آورند.

پرداختن پول به پيامبر

5. دو آيه مختلف قرآن حكايت از آن دارند كه خداوند نخست به پيامبر خود توصيه كرده است كه كسانيكه به قصد تبرك به ديدار او مي آيند پولي بپردازند تا به مصرف معاش او برسد. ص110

نويسنده در اين آيه در دوجا مرتكب اشتباه شده است. زيرا آيه 12 سوره مجادله كه آنرا محاجه ذكر كرده است به مؤمنان خطاب مي كند كه: « اگر مي خواهيد با پيامبر با درگوشي و به نجوا سخن بگوئيد لازم است كه قبل از آن مبلغي را به عنوان صدقه به محرومان بپردازيد و پس از آن براي نجوا نزد پيامبر بياييد.»

اين حكم در حقيقت روشي احترام آميز براي كم كردن اين گونه ارتباطهاي خصوصي با پيامبر بوده كه درمجالس عمومي با حضور ساير مؤمنان كاري پسنديده به شمار نمي رفته است. نويسنده نجوا و در گوشي سخن گفتن با پيامبر را، به ديدار و ملاقات با پيامبر تفسير كرده كه معنايي كاملا اشتباه است.

وتعجب انگيزتر اينكه نويسنده از پيش خود به انتهاي اين آيه چنين افزوده است: « مؤمنان اين مبلغ را به پيامبر بدهند تا او صرف زندگي شخصي اش كند!» مطلبي كه در آيه از اين سخن هيچ اثري نيست ، بلكه عكس آن صراحتا در آيات ديگر قرآن اعلام شده است كه پيامبر در زندگي هيچ نيازي به كمك ندارد و هيچ مبلغي ومالي را از مسلمانان دريافت نمي كند.

به نظر مي رسد نويسنده همين اشتباه را در مورد آيه 103 سوره توبه مرتكب شده است، آنجا كه قرآن مي فرمايد: « اي پيامبر از اموال مردم صدقه بگير ».زير هيچ عالم و مفسري تاكنون گمان نكرده است كه مقصود اين آيه، گرفتن صدقه براي مصرف درزندگي شخصي پيامبر است، بلكه بدون ترديد مقصود از صدقه در اين آيه مانند آيات فراوان ديگر قرآن، گرفتن زكات و صدقاتي است كه بايد به مصرف محرومان ومستمندان برسد.

سيماي پيامبران توحيدي در تورات

در اين بخش از كتاب ص111 كه بيش از هشتاد صفحه كتاب را شامل است از پيامبراني چون حضرت موسي ع،حضرت سليمان و حضرت ابراهيم سخن رفته است.نويسنده در اين بخش، به بررسي شخصيت تاريخي و مذهبي پيامبران توحيدي پرداخته وبا استناد به متون كتابهاي مقدس و با استفاده ازنظرات محققان غربي درباره آنان به قضاوت نشسته است. به عقيده وي بر اساس گزارش هاي تورات، حضرت سليمان پادشاهي خودكامه، فاسد وستمگر بوده كه پشت ملت خود را در زير فشارهاي مالي و اجتماعي خم كرده است. با آنكه نويسنده براي اثبات اين مدعا هيچ شاهدي جز نقلهاي تورات تحريف شده كنوني نكرده است، متأسفانه وي بر اين گزارش ها به عنوان نظري تاريخي مهر تأييد زده است.

6. وي به دنبال نقل گزارش هاي تورات مي گويد: عليرغم همه اين واقعيت هاي تاريخي، در تورات و بخصوص درقرآن درباره شكوه آسماني وزميني سليمان داد سخن داده شده است. ص128

با آنكه نويسنده، خود دهها صفحه از همين كتاب را صرف اثبات بي پايگي گزارش هاي تورات و تناقض هاي موجود در آن كرده است، اما اكنون كه سخن از نسبت دادن جنايت وفساد به پيامبران الهي به ميان مي آيد، تنها به اتكاي گزارشات همين تورات، آنها را داراي اعتبار تاريخي قلمداد كرده و به طور غير منصفانه به قضاوتي زشت و ناشايست درباره حضرت سليمان نشسته است1.

جالب اينجاست كه تعريف هاي قرآن از شخصيت بزرگ و الهي حضرت سليمان را ناديده گرفته و از ياد برده است كه اگر در تورات چنين نسبت هاي دروغين و زشتي وجود دارد، ربطي به قرآن ندارد.

7. نويسنده با نقل گزارش هاي متعددي از تورات همان روش گذشته درباره سليمانع را درباره تعدادي ديگر از پيامبران الهي در پيش مي گيرد و ابراهيم، داود ويعقوب پيامبران بزرگ الهي را به عنوان انسانهايي فاسد و بي بند وبار مرتكب انواع گناهان و فحشا معرفي مي كند، بدون آنكه به اين حقيقت كه خود به آن اذعان دارد، يعني غير قابل اعتماد بودن گزارش هاي تورات به خاطر فراواني تناقض و كذب در آنها اشاره اي كند. ص 114تا 146

نكته جالب اين است كه نويسنده نتوانسته هيچگونه ايرادي را درباره تصوير قرآن از اين شخصيت ها، متوجه قرآن سازد. تنها درباره ابراهيم ع در صدد ايراد نقدي بر قرآن كريم برآمده كه به آن اشاره خواهيم كرد.

8. تناقضات فراواني كه درباره ابراهيم در تورات و قرآن وجود دارد، از همان آغاز اسلام، مورخان و مفسران مختلف قرآن را به تلاشهاي بي حاصلي براي توجيه اين نوع تناقض ها واداشته است. ص46

اگر منظور نويسنده دراين قسمت وجود تناقض هايي ميان آيات قرآن درباره ابراهيم باشد، بايد گفت چنين تناقضاتي در قرآن وجود ندارد و مطلب وي كاملا ناصواب وخلاف حقيقت است، و تاكنون هيچ محققي از چنين امري سخن به ميان نياورده و هيچ شاهدي هم بر آن وجود ندارد.

واگر منظور وي وجود تناقض ميان آيات قرآن و گزارش هاي تورات كنوني باشد كه باز نمي توان آن را براي مفسران قرآن مشكل ساز دانست. زيرا مفسران قرآن كه بخش اعظم تورات فعلي را ساخته و پرداخته كاهنان يهودي مي دانند، در پذيرش وجود تضاد ميان قرآن وتورات كه دليلي جز ساختگي بودن گزارشات تورات ندارد با مشكلي مواجه نيستند.

سيماي موسي ع در تورات

9. نويسنده بيش از چهل صفحه از كتاب را به بررسي شخصيت تاريخي وديني موسيع اختصاص داده است. ص147 تا 185 در اين قسمت نويسنده علاوه برنقل گزارشات گاه متناقض تورات درباره حوادث مربوط به زندگي اين پيامبر بزرگ، براين نكته تاكيد مي كند كه به دليل عدم وجود ذكري از وجود موسيع در تواريخ قديم نمي توان وجود چنين شخصيتي را در تاريخ باور كرد، بلكه نزديك تر به صواب آن است كه بپذيريم كه وي شخصيتي مجعول است كه يهوديان آن را ساخته و پرداخته اند. ص155 وي آنگاه به معجزاتي كه در تورات از حضرت موسي در زمان حضورش در مصر نقل شده اشاره مي كند وآنها را هم افسانه مي خواند. ص161

بسياري از گزارشات تورات درباره حضرت موسي و حوادث مربوط به زندگي وي متناقض و ترديد آور به نظر مي رسد و نمي توان به آنها اعتماد كرد. واز آنجا كه اين گزارشات، از نظر منابع اسلامي هيچگونه اعتباري ندارد، ما درباره آنها بحثي نمي كنيم. ولي آنچه اهميت دارد اثبات وجود شخصيتي تاريخي به نام موسي است. اسلام وجود موسي (ع) را ترديد ناپذير دانسته است. بنابر گزارش قرآن،وي وگروهي از بني اسرائيل در سرزمين مصر تحت فشار فرعون وقبطيان مي زيسته اند. پس از آنكه فرعون و گروهي از سربازانش در تعقيب آنان در رود نيل غرق شدند، بني اسرائيل به صحراي سينا وارد شده و از آنجا داستان زندگي پرحادثه قوم يهود در سرزمين مقدس شروع شده است. برخي جزئيات اين حوادث در قرآن كريم نقل شده و صحت آنها مورد تأييد قرار گرفته است.

بايد توجه نمود كه اگرهيچ اثر تاريخي هم، پس از گذشت فاصله طولاني چند هزار سال، وجود آن وقايع را اثبات نكند، دليلي براي دروغ پنداشتن آن ها وجود ندارد. نويسنده اعتراف مي كند كه تنها در سال 1895 بود كه سنگ نوشته اي كشف شد كه براي اولين بار وجود قومي به نام بني اسرائيل را در تاريخ مصر اثبات نمود، چيزي كه تا آن موقع فاقد هرگونه

/ 18