نظری به مبانی طراحی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظری به مبانی طراحی - نسخه متنی

شهوند یوسفی زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1
- 1 مباني نظري طراحي

منظور
از مباني نظري طراحي، مفاهيم و اصولي
است كه حاكم بر خطوط اصلي طرح و سازنده
ايده هاي آن مي باشد، اين مفاهيم و اصول
به همراه ضوابط فيزيكي طرح، نهايتا"
تعيين كننده كالبد اثر هنري مي گردد.
در هر اثر هنري منطقا" دو سيماي قابل
تفكيك وجود دارد:

- جنبه
عيني اثر - جنبه ذهني اثر

سيماي
عيني هنر، همان جنبه صوري آن است . جنبه
صوري هنر با ماده به عنوان ابزار، سر و
كار دارد كه از طبيعت فيزيكي است . پس مي
توان گفت اين سيما به طبيعت تعلق دارد و
از قوانين عيني طبيعت پيروي مي كند.
جنبه قوانين ذهني هنر محتواي هنر است .
محتوا عبارت است از تأثير هنر بر ذهن
انسان . پس محتواي هنر، ذهني است و به
انسان تعلق دارد (به عنوان متضادي براي
طبيعت ). سيماي ذهني هنر از جنبه هاي عيني
آن مشتق و از طريق آن تعيين مي گردد.
اصل: محتوا از صورت تبعيت مي كند (محتوي
در صورت متجلي مي گردد.)

معماري
هنري است كه بيانش از طريق فضا است، پس
جنبه صوري و عيني معماري، صفتهاي ويژه
فضا مي باشد. همه صفتهاي ويژه فضا به
طبيعت تعلق دارد و از قوانين عيني طبيعي
و فيزيكي تبعيت مي كند. محتوي در معماري،
عملكرد يا فونكسيون فضا است . فونكسيون،
تأثير فضا بر انسان است .

اين
جنبه (فونكسيون ) ذهني بوده و به انسان
تعلق دارد. به عبارتي فرم صفتهاي فضا و
فونكسيون بيانگر و معرف فضا هستند.

طبيعت
------------------ انسان

عين
------------------ ذهن

صورت
------------------ محتوي

ضوابط
------------------ اصول

كل
------------------ جزء

وحدت
------------------ كثرت

فرم
------------------ فونكسيون

يك فضا
در معماري وقتي زيباست كه صفتهاي ويژه
فضا با عملكردهاي فضا هماهنگي داشته
باشد (هماهنگي فرم و فونكسيون ) و اين
اصلي است كه در بررسي معماري سنتي و
قديمي كاملا" مشهود است . معني
هماهنگي و همخواني فرم و فونكسيون در
معماري، منطبق بر برداشت كلي فلسفي از
هماهنگي «صورت و محتوي » در عمل شناخت و
در هر بيان هنري مي باشد.
براي درك مفاهيم سنتي معماري و شهرسازي،
بايد ديدگاه خاص فرهنگي را نيك دريافت
كه اين مفاهيم در درون آن به وجود آمده
است .
يك اثر معماري پيش از آن كه به عنوان يك
كالبد ساختماني مطرح باشد منعكس كننده
يك سلسله تفكرات و بازگوكننده راه و رسم
زندگاني مردمان دوره خود است . بررسي
معماري گذشته چه آثاري كه به صورت
مونمان ) سمبول ) مطرح مي باشند و چه
آثاري كه به عنوان معماري بومي از آنها
نام مي بريم، نشان مي دهد كه اين آثار
گذشته از اين كه فرهنگ معماري سرزمين ما
را عرضه مي كنند، پايه لازم براي تدوين
هر نظريه اي هستند كه مبناي خلق معماري
جديد است . البته اين بدان معني نيست كه
آنها را بدون قيد و شرط تأييد كنيم و
تكرار مجدد آنها نيز مورد نظر نمي باشد،
بلكه منظور تنظيم و تدوين و هماهنگ كردن
انديشه هايي است كه پايه و اساس هر طراحي
نو بشمار مي آيند.
هر فضايي در معماري بدون در نظر گرفتن
شكل و اندازه اش قابليت انتقال و انعكاس
مفاهيمي را دارد. اين مسيله زماني
غليظتر مي شود كه فرهنگي غني پشتوانه
خلق فضاها باشد. چنين فضايي چه در روابط
كاربردي فضا و چه در زمينه ايجاد روحيه و
برداشت رواني، چه در انتخاب مصالح و
شالوده و تطابق آن با نيازهاي روحي و
رواني غني مي شود.
جستجو و شناخت مظاهر و علايم فرهنگي
موجود در كالبد معماري ايراني، مي تواند
به شناخت و تعيين ارزشها و مفاهيم خاص
فرهنگي كه بين مردم رواج داشته كمك كند.
پاره اي از مفاهيم موجود در زندگي
روزمره مردم از راه عناصر كالبدي، قابل
انتقال به ديگران هستند، كه خود
پيوندهاي اجتماعي - فرهنگي تعيين كننده
اي به شمار مي آيند و از راه ذهنيت
افراد، فضاي فكري همگاني را شكل مي دهند.
به عبارتي ديگر عناصر كالبدي نمايانگر
ارزشها و مفاهيم فرهنگي - اجتماعي، به
صورت يك وسيله تبادل فكر بين ساكنان شهر
كار مي كنند.
استفاده از علايم و مظاهر مربوط به
فرهنگهاي گذشته، در فضاهاي جديدساز
معماري، دانشي جديد در زمينه معماري است
. در اين بررسي با پيگيري چنين روشي سعي
بر توجه به مجموعه عناصر كالبدي فضا و
تميز آنها از يكديگر و تعيين رابطه
متقابلشان به همراه رده بندي عملكردهاي
خاص آنها مي باشد.

1
- 1 - 1 - بررسي فضا در معماري

فضاي
معماري را مي توان از نظر فرم به سه دسته
تقسيم كرد:

- فضاي
باز - فضاي نيمه باز - فضاي بسته .


فضاي
باز

فضاي
باز در معماري سنتي ايران در دو مقياس
مطرح مي شود. اول فضاهاي باز بزرگ كه
بيشتر جوابگوي تجمع هاي بزرگ، تشريفات
مذهبي و نظامي .... بوده است و دوم فضاي
باز كوچك، كه بيشتر در رابطه با
كاربردهاي روزمره در بناهاي كوچك و
غالبا مسكوني متداول بوده و معمولا"
مكمل فضاي زندگي در بخش سرپوشيده محسوب
مي شده و هماهنگي خاصي را در فضا پديد مي
آورده است .
با بررسي چند مثال از بررسي معماري
ايراني در مي يابيم كه فضاهاي باز از
مدلها و تناسب خاصي تبعيت مي كنند كه
درالقاء احساس محصور بودن فضا يا عكس آن
مؤثر است .


فضاي
نيمه باز

حد فاصل
بين فضاهاي بسته و باز محاط بر آن در يك
بررسي تحليلي مي تواند به عنوان فضاي
ارتباط دهنده اين دو شناخته شود. مجموعه
عناصري كه كاربرد اصليشان جدا نگه داشتن
فضاي باز از فضاي سرپوشيده بنا محسوب مي
شود، تحرك فضايي قابل ملاحظه اي را در
كار تلفيق فضاي داخلي و خارجي به عهده
دارند. بهترين مثال اينگونه فضاها در
معماري سنتي «ايران » است .


ايوان

يكي از
عناصر شاخص معماري ايراني ايران است و
از آن جهت كه در محدوده آن و جايگزيني اش
در بنا، امكانات تغيير شكلهاي گوناگوني
وجود دارد عضو قابل توجهي است . دليل
اصلي و اوليه خلق ايران را مي توان در
نياز و جوابگويي به يك فضاي واسطه با
فراهم آوردن امكان مكث و توقف در حين
گذشته از فضايي باز به فضاي بسته و يا
بالعكس تصور كرد. البته ايران به پاره اي
عملكردهاي جنبي نيز جواب مي دهد.
به خصوص با توجه به شرايط اقليمي، مانع
از تبادل سريع حرارت از داخل به خارج (در
فصول سرد) و از خارج به داخل (در فصول گرم
) مي گردد. ايوان در كاربردهاي مختلف شكل
و ابعاد متفاوتي به خود مي گيرد و به
عنوان حد فاصل نيازهاي كاربردي فضا و
تزيين و تقويت غناي شكلي فضا ترسيم مي
گردد.


فضاي
بسته

در
معماري سنتي ايران فضاي بسته بيشتر در
جوابگويي به نيازهاي كاربردي قابل لمس
عرضه مي شود. نظم دادن به فضاي داخلي از
فاكتورهاي زياد و متفاوتي تبعيت مي كند.
پيروي از سلسله مراتب و روابط موجود بين
فرد و گروه و مسايل زيست محيطي از قبيل
نور، تهويه و.... شرايط كالبدي شهر و
بسياري از موارد ديگر در خلق تركيب حجمي
يك فضاي بسته دخالت دارند. در مجموعه
فضاهاي بسته معماري سنتي، هميشه نقطه يا
نقاطي به عنوان قلب و مسير يا مسيرهايي
به عنوان محور فضايي قابل تشخيص است .
اين محورهاي فضايي شخص را از بدو ورود به
فضا هدايت مي كنند و در قسمت آخر به قلب (قطب
) بنا مي رسانند.
فضاي معماري سنتي در طول حركت شخص در
فضا، تغيير شكل فضاي معماري را به گونه
اي مطرح مي كند كه از آنچه شخص يك لحظه
بعد در پيش روي خواهد داشت مطلع بوده و
شناخت داشته باشد. اين عمل نه تنها از
معرفي فضايي، بلكه از طريق ارايه عناصر
معرف كه در طول مسير حركت قرار گرفته
صورت مي پذيرد.


وحدت
بيرون و درون

فضاي
بيرون و درون معماري آنچنان بهم پيوسته
است كه هر كدام شكل ديگري را تعيين مي
كنند. در صورتي كه در بسياري از طرحهاي
امروزي اكثر فضاهاي بيرون از نحوه قرار
گرفتن ساختمانها در كنار يكديگر پيدا مي
شود يعني خود واجد ارزش و اصالتي
نيستند، بلكه وقتي استقرار ساختمانها
مطابق اصول خودشان صورت گرفت فضاي حاصل
بين آنها هر چه كه مي خواهد باشد، فضاي
بيروني ناميده مي شود.
در معماري سنتي فضاي بيرون همان نظم
قواعد درون را دارد. هيچ جزيي از درون و
بيرون خارج از قاعده و انتظام طرح نمي
شود و همان طور كه ساختمانها فضاي بيرون
را مي سازند، خود ميدان و حياط نظم خاصي
را به ساختمانها مي دهد. قسمت عمده اي از
زيبايي، آرامش و احساس وحدت كه در بافت
قديمي شهرها و بناهاي مذهبي و فرهنگي
قديم ديده مي شود مديون نظام دو فضا
بيروني و دروني در معماري سنتي است .


مسيرها
و مكان ها

فضاهاي
معماري سنتي كه از نظر كاربرد، عمومي مي
باشند در جوابگويي به عامه مردم كه در
ساعات مختلف شبانه روز با آن فضاها در
رابطه هستند، به گونه اي ساخته شده اند
كه از اولين لحظات ورود شخص به فضا با در
بر گرفتن او به نقاط داخلي و سرانجام به
قلب بنا حفاظت و هدايتش مي كنند و حس
آشنايي نسبي و قبلي با هدف آمادگي در
پذيرفتن فضا و تعلق يافتن به آن در شخص
به وجود آورده و به تدريج تقويت مي كنند.
مسيري كه پس از ورود به يك مجموعه معماري
سنتي به شخص عرضه مي شود، راهي است كه از
قبل بررسي و تنظيم شده است و پيمودن آن
به وجود آورنده رفتار محيطي خاصي خواهد
بود كه در رابطه با آداب و ارزشهاي
اجتماعي و فرهنگي مردم است . اين مسير در
كل هدايت كننده فرد به طرف مقصد نهايي وي
مي باشد، در حالي كه شخص در حال پيمودن
اين مسير امكان توقف و مكث براي
منظورهاي فرعي را كه مكمل هدف نهايي
محسوب مي گردد دارد. از طرفي در پيمودن
اين مسير، فضاهايي عرضه مي شود كه به
خاطر خصوصيات كالبدي خاص مانند: شكل
پيوسته خارجي، وجود نمادهاي معرف،
ابعاد و تناسبات، صفحات محدودكننده فضا
و.... داراي شخصيتي ويژه است كه توقف را
مقدور مي دارند ولي نقطه اصلي «قلب » به
حساس نمي آيند. در تمام طول مسير، فضاي
معماري به گونه اي تنظيم شده كه، در شخص
پياده مناسب ترين احساسها برانگيخته
شود و از اين راه به بهترين كاربرد از
فضا دست يابد.
البته گروه ديگري از بناهاي معماري سنتي
نيز وجود دارند كه برخلاف مطالب گفته
شده در بالا رفتار مي كنند. اين گونه
بناها با توجه به اين كه معمولا" براي
اشخاص خاص ساخته و براي رؤيت از دور، بنا
شده اند نه هماهنگي با كالبد شهري اطراف
خود دارند و نه سلسله مراتبي در زندگي
فضاي داخلي خودشان، بلكه بيشتر معرف
شخصيت فردي هستند كه بنا براي اوساخته
شده است .

2
- 1 - 1 - هماهنگي فرم و عملكرد

فرم به
خودي خود و به تنهايي، زيبايي يا زشتي
ندارد. همين طور هم فونكسيون (عملكرد) يك
مفهوم ذهني است و به انسان تعلق دارد نه
به مصرف كننده آنها. ما وسيله هاي طبيعت
را براي ارضاء نيازهايمان به كار مي
بريم . وقتي كه يك عملكرد (نياز) به وسيله
فرم مناسب و مقتضي ارضاء مي شود زيبايي
حاصل مي آيد.
گرسنگي يك نياز است (يك عملكرد است ). نان
يك فرم است (يك وسيله است ). پس نان براي
گرسنه زيباست . لذا مفهوم زيبايي ارزش
ثابت و پايداري ندارد و برحسب شرايط
تغيير مي كند.
فرم كه جنبه وسيله و ابزار دارد مي تواند
به عنوان يك مقياس «عيني » براي اندازه
گيري نيازهاي ما كه «ذهني » هستند به
كارگرفته شود. به موجب اين فرضيه،
نيازهاي ذهني و جنبه هاي ذهني كار ما «معماري
» تا حد زيادي قابل اندازه گيري مي شود.
نان مقياسي است براي اندازه گيري گرسنگي
. پس در فضاي معماري فرم چنان تأثير
نيرومند و قاطعي بر عملكردها دارد كه
عملا" عملكرد را محدود و مشروط مي كند.
همين طور زيبايي را. در خانه هاي سنتي
ايراني، فرم كه با تغيير فصل تغيير مي
كند، مستقيما" در دو بخش تابستان نشين
و زمستان نشين ساخته شده است و در اين آب
و هوا پنجره افقي كشيده در نما هرگز زيبا
نيست .

3
- 1 - 1 - نور و حركت

با توجه
به اين كه نور يك عامل ضروري (به استناد
شواهد تجربي ) براي پيدايش موجودات زنده
است، لذا با يك ديد روانشناسانه مي توان
آن را قوه حركت، در ارگانيسم زنده دانست
. پس مي توان گفت «نور» پيام ارگانيكي
حركت است . اين نقش، ذاتي است .
نور مؤيد و مشوق حركت است و فقدان آن
يعني تاريكي، نشان از دعوتي است به سكون
. به اين ترتيب نور زيباست، وقتي كه
اشتياق براي حركت باشد و همين طور
ناخوشايند است وقتي ميل به سكون باشد، و
تاريكي زيباست وقتي نياز به آرامش باشد
و به همان اندازه نازيباست كه ميل به
فعاليت و حركت باشد.

4
- 1 - 1 - ريتم موسيقي فضا

مصداق
مفاهيم وحدت و كثرت را در مورد
فراگردهاي گسترشي جهان (منجمله در مورد
روند حركت انسان پياده در فضا) مي توان
بررسي كرد. حركت انسان مانند هر فراگيرد
ديگر، به صورت كل يا مجموعه پويشي است كه
از تكرار يك واحد (قدم ) به صورت كثرت (قدم
ها) شكل مي گيرد. به بيان ديگر فراگرد
حركت يعني قدم زدن، مبين كثرتي است،
متكي بر واحدي جزيي چون قدم .
هر گونه پويشي مانند اين كه از تكرار
واحدي در بطن زمان شكل بگيرد، متضمن
تصور «ريتم » يا پريود است (چه در موسيقي
و چه در هر پويش و گسترشي كه بر مبناي
تكرار واحد استوار باشد) در اين مورد
نظريه اي وجود دارد كه موسيقي و آواز،
اولين بار بر اساس ريتم كار دست جمعي به
وجود آمده است . ا. ح . آريان پور در كتاب
خود «جامعه شناسي هنر» چنين مي نويسد: «...
گروهي به كار دست مي زنند، از آن ميان
يكي به تناسب حركت كار، براي خود زمزمه
مي كند چون اين گروه در كار - از هماهنگي
و همكاري برخوردارند، زمزمه او توجه
ديگران را به خود مي كشد... سپس ديگران با
حركات بدن و صداي خود او را همراهي مي
كنند. به اين طريق زمينه يك آهنگ، يك شعر
و يك رقص فراهم مي آيد و بر اثر تكرار،
تصحيح و تثبيت مي شود.....».
به اين ترتيب ما ريتم هايي از جنبش هاي «بياني
» مختلف داريم . (از جنس حسي، بصري، صوتي
و غيره ) اين ريتم ها مي توانند با يكديگر
تلفيق شوند. يعني بر يكديگر و بر حركات
عملي انسان منطبق گردند و به عنوان
تنظيم كننده و رهبري كننده حركات عمل
نمايند.
تأثير هماهنگ شده عوامل مختلف چون نور و
صدا، و غيره مي تواند با حركات عملي،
تلفيق شده و موجب پيدايش احساس زيبا در
شخص گردد. در يك بيان معمارانه، فواصل
منظم سايه و روشن فضا مي تواند با «ريتم
مشخص » بر حركات انسان در فضا منطبق شود.
اين انطباق، منظم كننده و رهبري كننده
آن حركات در فضا است . به عنوان مثال از
يك حركت «ريتميك» متشكل از نور و تاريكي
در رابطه با حركت انسان، مي توانيم قدم
زدن در كنار يك رديف ستون، يك رديف درخت،
رديف نورگيري هاي سقفي يا معبري كه در شب
با چراغ به فواصل معين روشن شده را تصور
كنيم . همين طور تعدادي دهنه هاي ثابت
قوس ها وگنبدها كه باعث ايجاد يك جريان
متناوب فضايي مي شوند.
اين تعبيري است از در برگرفتن موسيقي در
معماري به اتكاء ادراكي از مفهوم موسيقي
«ريتم فضا».

/ 3