تحليل استعاره در صفات باري تعالى - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



تحليل استعاره در صفات باري تعالى

پژوهش در سخنان امام على "ع" از ديدگاه كاربرد مجازى واژه ها و تركيبات، الزاما به بحث درباره واژه هايى مى انجامد كه ترسيم كننده صفات و افعال حضرت باريتعالى هستند و على الظاهر در معانى مجازى خويش بكار رفته اند.

با توجه به اينكه ركن اصيل مجاز، استعاره است و آن نيز بر پايه تشبيه استوار مى باشد طبيعتا به كارگيرى اين قبيل الفاظ شايبه ى تشبيه خداى كامل على الاطلاق را به خلق محصور در نقايص و عدمهاى در اذهان، مشتعل مى سازد و آن را با آيه ى شريفه ى ليس كمثله شى ء [ سوره ى شورى، آيه ى 11. ] ناسازگار مى نمايد.

قبل از تحليل اين موضوع و دستيابى به پاسخى قانع كننده، توجه به مصاديقى از اين قبيل در خلال جملات نهج البلاغه، بى مناسبت نيست.

اوصاكم "الله" بالتقوى و جعلها منتهى رضاه و حاجته من خلقه. [ نهج البلاغه، خطبه 182. ]

شما را به پرهيزگارى سفارش مى كنم چرا كه خدا، آن را نهايت خشنودى و خواسته ى خود از بندگان قرار داده است. لفظ حاجته مجاز است چون خداى تعالى غنى و بى نياز است، ليكن چون در تشويق به تقوا، مبالغه كرده و نسبت به ترك آن هشدار داده خود را چون محتاج ذكر كرده است. وجه شباهت چنين است كه محتاج، بر رفع نياز خويش اصرار مى ورزد آنچنان كه فرمانروايى بر انجام فرمان خويش. [ شرح ابن ابى الحديد ج 10 ص 119. ]
و اثركم "الله" بالنعم السوابغ. [ نهج البلاغه، خطبه 82. ]
شما را برگزيد به دادن نعمتهاى فراوان.

آثركم از ايثار است كه معناى حقيقى آن ترجيح دادن ديگران بر خويشتن است در منفعتى كه مى تواند ويژه ى خود انسان باشد و در اين موقعيت مجازى، مستحسن. [ شرح ابن ابى الحديد ج 6 ص 245. ]

خطاب به "طلحه" و "زبير":

فلم احتج اليكما فيما قد فرغ الله من قسمه و امضى فيه حكمه. [ نهج البلاغه، خطبه 196. ]

پس نيازم به شما نبود در قسمتى كه خدا فرمود و حكمى كه امضا نمود.

نسبت دادن فراغ "فارغ شدن از كار" به خداست كه در آنچه داورى و اجرا مى نمايد با فعل بنده اى كه از كار خويش، فارغ شده است، مناسبت دارد. [ شرح ابن ميثم ج 4 ص 12. ]

فى دار... نورها بهجته. [ نهج البلاغه، خطبه 182. ]

در خانه اى- بهشت- كه روشنى اش تجلى عظمت اوست.

بهجه استعاره است. گويى چون تابش انوار بهشت آن اندازه گسترده است، آن را به بهجت و سرور باريتعالى نسبت داده است و اين بهجت، حقيقى نيست چون بهجت حقيقى، زيبايى خلقت است كه در آيه ى شريفه نيز مى خوانيم: و انبتنا فيها من كل زوج بهيج. [ سوره ى ق آيه ى 7. ] يعنى "از هر صنف نيكو".

انه لا يضل من هداه و لا يئل من عاداه. [ نهج البلاغه، خطبه 2. ]

هر كه را راه نمايد، گمراه نباشد و دشمنش را كسى پناه نباشد.

لفظ معاداه "دشمنى با خدا"- كه در قرآن نيز آمده- بر لوازم دشمنى اطلاق شده است كه اعراض از عبادت حق و خصومت بندگان پرستشگر خدا مى باشد و مجاز است. [ شرح ابن ميثم ج 1 ص 237. ]

در دعا به "پيامبر اسلام" "ص":
اللهم افسح له مفسحا فى ظلك. [ نهج البلاغه، خطبه 71. ]

خدايا سايه ى- عنايت- خود را بر او بگستران.

عبارت فى ظلك مى تواند مجاز باشد چرا كه عرب مى گويد فلان يشملنى بظله يعنى فلانى، مرا مشمول احسان و لطف خويش قرار مى دهد و ممكن است در معنى حقيقى خود بكار رفته باشد و منظور حضرت، ظل ممدود الهى باشد كه در سوره ى واقعه عنوان شده است [ شرح ابن ابى الحديد ج 6 ص 138. ] و ظل ممدود و ماء مسكوب. [ سوره ى واقعه، آيه 30 و 31. ]

انت الابد فلا امد لك. [ نهج البلاغه، خطبه 108. ]

تو هميشه اى و بى پايان.

يعنى براى تو غايتى نيست كه وجودت بدان متوقف شود. از آنجا كه ازل و ابد هر دو لازمه ى وجود خدا هستند، "ابد" را مجازا بخاطر مبالغه در دوام به خدا اطلاق كرده است گويى خدا همان ابد و ابد همان خداست. نظير آنكه بخاطر مبالغه در بينونت به زنى گفته شود "انت الطلاق". [ شرح ابن ميثم ج 2 ص 56. ]

/ 225