استعاره تصريحيه اصليه
الا حر يدع هذه اللماظه لاهلها؟ انه ليس لانفسكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها الا بها. [ نهج البلاغه، حكمت 448. ]آيا آزاده اى نيست كه اين خرده طعام مانده در كام- دنيا- را بيفكند و براى آنان كه در خورش هستند، نهد؟ جانهاى شما را بهايى نيست جز بهشت جاودان پس جز به آن مفروشيدش.
"لماظه"- به فتح لام- باقيمانده ى غذا در دهان را مى گويند كه استعاره است براى دنيا و گفته اند: لماظه ايام كاحلام نائم
و "لمظ الرجل يلمظ لمظا" يعنى با زبانش باقيمانده ى غذا را در دهانش گرداند و زبان خويش به لبانش كشيد و "تلمظ" نيز به همين معنى است كه براى حركت زبان مار، نيز آن را بكار مى برند.
ينحدر عنى السيل و لا يرقى الى الطير.
كوه بلند را مانم كه سيلاب از ستيغ من ريزان است. و مرغ از پريدن به قله ام گريزان. "سيل"، استعاره اصليه ى تصريحيه است براى كمالات آن حضرت نظير علوم و معارف و تدبيرهاى سياسى و ينحدر عنى قرينه ى مانعه براى آن استعاره است و ريزش سيل از اوصاف قله ى بلند و سر به آسمان كشيده است.
"هذلى" اين تعبير را چنين بكار برده است:
و عيطاء يكثر فيها الزليل
و ينحدر السيل عنها انحدارا
و ينحدر السيل عنها انحدارا
و ينحدر السيل عنها انحدارا
اما در جمله ى دوم استعاره مكنيه بكار رفته است و مبالغه ى آن بيشتر از جمله اول است، چون لازم نيست هر مكان مرتفعى كه از آن سيل جارى مى شود بدان پايه باشد كه بال پرندگان بدان نرسد.
"ابوتمام" در اين مقوله گفته است:
مكارم لجت فى علو كانها
تحاول ثارا عند بعض الكواكب
تحاول ثارا عند بعض الكواكب
تحاول ثارا عند بعض الكواكب
و "متنبى" چنين سروده است:
فوق السماء و فوق ما طلبوا
فاذا ارادوا اغايه نزلوا
فاذا ارادوا اغايه نزلوا
فاذا ارادوا اغايه نزلوا
برتر از آسمانند و برتر از آنچه مردمان طلب كنند و هرگاه اراده ى انجام كارى داشته باشند از اوج آسمانها زير مى آيند.
مراره الدنيا حلاوه الاخره و حلاوه الدنيا مراره الاخره. [ نهج البلاغه، حكمت 243. ]