اقسام استعاره - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اقسام استعاره

استعاره تصريحيه و مكنيه

اگر در كلام فقط لفظ مشبه به ذكر شود، آن را استعاره ى تصريحيه يا مصرحه مى نامند. مانند:




  • فامطرت لولوا من نرجس و سقت
    وردا و عضت على العناب بالبرد



  • وردا و عضت على العناب بالبرد
    وردا و عضت على العناب بالبرد



در اين بيت لولو، نرجس، ورد، عناب و برد براى اشك، چشم، رخسار، سرانگشت و دندانها استعاره شده است.

در اين استعاره به نفس تشبيه، اعتماد مى گردد مثل آنكه دو چيز در يك صفت مشترك باشند و آن صفت در يكى بيشتر باشد و گوينده صفت زايد را به شى ناقص نسبت دهد مانند جمله رايت اسدا يرمى كه منظور از آن مرد شجاع است.

ولى در استعاره مكنيه لوازم تشبيه منظور است نه نفس تشبيه مانند اذا صبحت بيد الشمال زمامها در اين مصراع، باد شمال در دخل و تصرف چون حيوانى سرگردان است و از آنجا كه كنترل حيوان مثل اسب در اكثر اوقات به كمك دست صورت مى گيرد، دست به مثابه ى آلتى است براى تسلط بر آن و ناچار، شاعر براى تحقق هدف تسلط و كنترل دستى را براى باد در نظر گرفته است.

اقسام استعاره تصريحيه

مولف "منهاج البراعه" استعاره را به اعتبار "مستعار له" و "مستعار منه" و "جامع" به 6 قسم تقسيم نموده است:
1- مستعار له و مستعار منه و جامع هر سه حسى باشند، مانند:و اجرى فيها سراجا مستطيرا. [ نهج البلاغه، خطبه 1. ]

و بفرمود تا خورشيد فروزان در طارم گردان به گردش برخاست.

سراج مستعار منه و شمس مستعار له و ضياء جامع است و هر سه حسى هستند.

2- طرفين استعاره حسى و جامع عقلى باشد، مانند:احتجوا بالشجره و اضاعوا الثمره. [ نهج البلاغه، خطبه 67. ]

حجت آوردند كه درختند و خاندان رسول را كه ميوه اند، تباه كردند.

اختصاص نفس امام به پيامبر، نظير اختصاص ميوه به درخت، جامع اين استعاره است و "اختصاص" معنايى معقول است.

3- طرفين استعاره حسى باشند و جامع نيمى محسوس و نيمى معقول باشد يا از جهتى محسوس و از جهتى معقول باشد مانند جمله ى رايت شمسا به معنى "رايت انسانا فى حسن الطلعه و علو الشان" حسن طلعت، حسى و علوشان، عقلى است.

4- طرفين استعاره و جامع هر سه عقلى باشند مانند آيه من بعثنا من مرقدنا. [ سوره ى يس، آيه ى 52. ] مستعاره منه رقاد به معنى خواب و مستعاره له، موت و جامع بين آن دو عدم ظهور فعل و هر سه عقلى است.

5- مستعار منه حسى و مستعار له عقلى باشد در اين صورت جامع حتما عقلى خواهد بود، مانند ينحدر عنى السيل [ نهج البلاغه، خطبه 3. ] سيلاب از ستيغ من ريزان است.

سيل براى علومى استعاره شده است كه از آن حضرت به مردمان سرازير است و جامع اين استعاره حيات است "حيات جسمانى" به علت سيل و "حيات معنوى و روحانى" به علت ريزش علوم، و "حيات امرى" عقلى است.

6- مستعار منه عقلى و مستعار له حسى باشد در اين صورت نيز جامع عقلى است مانند:و سكنت الارض مدحوه فى لجه تياره وردت من نخوه باوه و اعتلائه و شموخ انفه و سمو
غلوائه. [ نهج البلاغه، خطبه 90. ]

زمين از برخورد با كوهه هاى موج آب، آرام بگستريد و خودبينى و ناز و سركشى و بلند پروازى و گردنفرازى موجها را فرو كشيد.

نخوه باوالماء و شموخ انفه براى كثرت تلاطم آب و تراكم امواج آن استعاره شده است كه حسى است و مستعار منه افتخار و تكبر است كه عقلى است و جامع يعنى استيلاى مفرط نيز عقلى است. [ منهاج البراعه ج 1 ص 91. ]

/ 225