شرط زيبايى استعاره
استعاره تنها با مبالغه در تشبيه همراه با ايجاز نيكو خواهد بود. مثل جمله ى ايا من رمى قلبى بسهم فانفذا: اى آنكه با تير خود قلب مرا نشانه گرفتى و در آن رخنه كردى. نه مثل بيت زيل از "ابوتمام":
لا تسقنى ماء الملام فاننى
صب قد استغذيت ماء بكائى
صب قد استغذيت ماء بكائى
صب قد استغذيت ماء بكائى
چون در تعبير "آب ملامت" التذاذى يافت نمى شود و اگر بجاى استعاره حقيقت را ذكر مى كرد و "لا تلمنى" مى گفت، ايجاز بيشترى داشت.
استعاره گاهى عاميانه است مانند جمله ى رايت اسدا و وردت بحرا و گاهى خاصى است، مثل مصراع و سالت باعناق المطى الاباطح كه سير سريع و غايت سرعت آن را در نرمى و سلاست به سيلى تشبيه كرده است كه در مسيلها به حركت در مى آيد.
و اجمالا استعاره آنگاه نيكوست كه تشبيه بين مردم ظاهر باشد لكن اگر مخفى و نيازمند اعمال نظر باشد، بايد از تشبيه استفاده كرد مثلا در اين جمله "حضرت رسول" "ص" كه فرمودند مثل المومن كمثل النخله اگر بگويى رايت نخله و مومنى را اراده كنى، همچنان كه "سيبويه" گفته است به لغزگويى پرداخته اى و مبانى كلامى عرب را ترك نموده اى. بايد دانست كه زيبايى استعاره ها در گرو مناسبت و هماهنگى بين مستعار و مستعار منه است به عنوان مثال جملات ذيل شايان دقت است:ايها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه و عرجوا عن طريق المنافره وضعوا تيجان المفاخره، افلح من نهض بجناح او استسلم فاراح. [ نهج البلاغه، خطبه 5. ]
مردم! از گردابهاى بلا با كشتى هاى نجات برون شويد و به تبار خويش منازيد و از راه بزرگى فروختن، به يك سو رويد كه هر كه با ياورى برخاست، روى رستگارى بيند وگرنه گردن نهد و آسوده نشيند.
لطافت جمله ى اول به اين است كه چون گاهى فتنه ها مضاعف و مترادف مى گردد. براستى شبيه امواج متلاطم دريا مى شود و از آنجا كه كشتيهاى واقعى آدمى را از امواج درياى توفانى مى رهاند،
استعاره ى لفظ سفن براى نجات از فتنه ها، زيباست. در عبارت ضعوا تيجان المفاخره، تاج چيزى است كه بظاهر باعث قدر و منزلت آدمى مى گردد و حضرت آن را براى افتخارات گذشته، استعاره كرده اند كه بايستى مايه ى عبرت انسان باشد. در جمله ى بعد نهوض بجناح يا برخاستن با پر و بال، براى قيام با ياران و نفى انزواطلبى استعاره شده است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 215. ]