اقسام مجاز
تقسيمات مجاز از نظر مفرد و مركب بودن
1- مجاز در مفرد 2- مجاز در مركب
3- مجاز در مفرد و مركب تواما
مثال نوع اول اطلاق لفظ اسد بر مرد شجاع و لفظ حمار بر مرد كودن است. نوع دوم چنين است كه هر يك از مفردات جمله در موضع اصلى خود بكار رفته است. اما تركيب جمله مطابق با خارج
نباشد مانند آيه ى شريفه ى و اخرجت الارض اثقالها. [ سوره ى زلزال، آيه ى 2. ] و بيت ذيل:
اشاب الصغير و افنى الكبير
كر الغداه و مر العشى
كر الغداه و مر العشى
كر الغداه و مر العشى
و اين مجاز عقلى است چون نسبت دادن "اخراج" به زمين و "پير و فرتوت نمودن" به كر و فر صبحگاهان و شامگاهان حكمى است عقلانى كه در آن از فاعل حقيقى يعنى خداى سبحان عدول شده و به زمين و صبح و شام نسبت داده شده است.
و نوع سوم مانند اين جمله: احيانى اكتحالى بطلعتك سرمه كشيدن من با ديدار تو، مرا زندگى بخشيد.
دو لفظ احياء و اكتحال دو مفردى هستند كه در غير موضع اصلى خود استعمال شده اند و آنگاه فعل زنده كردن به سرمه كشيدن منتسب گشته است، على رغم اينكه با نفس الامر مطابقت ندارد. بحث فوق خلاصه اى از مطالب "عبدالقاهر نحوى" بود.
عبارت ذيل از نهج البلاغه همزمان، شامل مجاز در افراد و تركيب مى باشد:حضرت "ع" خطاب به "معاويه" مى فرمايد:و كيف انت صانع اذا تكشفت عنك جلابيب ما انت فيه من دنيا قد تبهجت بزينتها و خدعت بلذتها... [ نهج البلاغه، نامه 10. ]
چه خواهى كرد اگر اين جامه هاى رنگين كه پوشيده اى به كنار شود و آنچه درون تو است آشكار گردد؟ از دنيايى كه خود را زيبا نمايانده و با خوشيهايش فريبانده است...
در خدعت مجاز در افراد و در تركيب هر دو هست. مجاز در افراد به اين جهت كه حقيقت خدعه آن است كه از انسانى به فرد ديگرى سر زند و در اينجا براى دنيا بكار رفته به اين خاطر كه با لذات خود خويش را مقصود نهايى و كمال حقيقى مى نماياند، در حالى كه چنين نيست و از اين حيث شبيه خدعه است مجاز در تركيب نيز بدليل اينكه ايهام به مقصود نهايى و كمال حقيقى فعل دنيا نيست بلكه
برآمده از اسباب و عللى است كه به خداى سبحان منتهى مى گردد. [ شرح ابن ميثم ج 4. ]