سيماى بلاغت در ادب عربى تا عصر امام على
داورى در مورد ارزش معنوى كلام اميرمومنان "ع" علاوه بر نقد و بررسى نحوه ى انطباق خطبه ها و نامه هاى آن حضرت با مقتضاى حال و ملاحظه ى شرايط زمانى و مكانى هر سخن بويژه وضعيت مخاطبين و نيز ويژگيهاى بيانى نظير تصويرپردازيها ، صحنه آراييها، استعارات و تشبيهات و آرايشهاى لفظى و معنوى- كه در دستور كار اين تحقيق است- براستى مستلزم ارائه تصويرى از بلاغت از آغاز شكل گيرى ادبيات عرب تا زمان ايشان است.فهم ميزان اهتمام شاعران و سخنوران عرب در دوره ى جاهليت و صدر اسلام به امور بلاغى و ملاحظه ميراث ادبى نسلهاى گذشته مى تواند در اين قضاوت سهيم باشد.
در اين ميان، دو قضاوت، يكى در جانب افراطى و يكى در جانب تفريط در برابر هم قد علم كرده اند: از يك سو 'ابن ابى الحديد' در شرح خويش مى كوشد تا براى اثبات پيشتازى امام 'على' "ع" از ارزش ادب جاهلى بكاهد و آن را كم رنگ تر از آنچه هست جلوه دهد. [ شرح ابن ابى الحديد ج 6 ص 425. ] براى ترسيم ارزش نهج البلاغه و حتى اعجاز ادبى قرآن پذيرفتن اقتدار عرب جاهلى در القاى سخنان فصيح و بليغ، نه تنها مانعى محسوب نمى گردد، بلكه پذيرفتن قدرت خصم و استطاعت و مكنت ادبى آنان، خود روشن كننده ى انقلاب ادبى اسلام است.
'شوقى ضيف' در اين زمينه مى گويد:
اعراب در جاهليت به مرتبه ى والايى از بلاغت و بيان رسيدند و قرآن كريم در آيات متعددى اين امر را بيان مى كند نظير آيه "الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البيان". [ سوره ى رحمن، آيه ى 1 -4. ] و "و ان يقولوا تسمع لقولهم". [ سوره ى منافقون، آيه ى 4. ]، "و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوه الدنيا". [ سوره ى بقره، آيه ى 204 ] همچنانكه توانايى و قدرت احتجاج و مجادله آنان را بدين شكل بيان مى كند: "فاذا ذهب الخوف سلقوكم بالسنه حداد" [ سوره ى احزاب، آيه ى 19. ]، "ما ضربوه لك الا جدلا بل هم قوم خصمون". [ سوره ى زخرف، آيه ى 58. ] بهترين مدعا براى اثبات حسن بيان جاهلان اين است كه معجزه پيامبر گرامى و حجت قاطعش بر آنان اين بود كه همه آنان را پيرامون بلاغت شكوفاى قرآن به معارضه دعوت كرد و اين فراخوانى بوضوح، دال بر قدرت زبانى و فصاحت و تمكن آنها در نسج كلام است، همچنانكه شاهدى بر بصيرت آنان در تمييز ارزش الفاظ و معانى و تبيين جلوه هايى است كه در كلام، باعث افهام نيك و حسن تعبير مى گردد .
روايت شده است كه 'وليد بن مغيره' يكى از دشمنان سرسخت پيامبر، به آواى آن حضرت "ص" در حال تلاوت قرآن گوش فرا داد و سپس گفت: و الله لقد سمعت من محمد كلاما من كلام الانس و لامن كلام الجن و ان له لحلاوه و ان عليه لطلاوه و ان اعلاه لمثمر و ان اسفله؟ [ رك. تفسير كشاف زمخشرى در سوره المدثر. ]
كلام 'وليد' بيانگر آن است كه اعراب جاهلى اعجاب خود را در مورد سخن بليغ و آراسته با تصاوير بيانى اظهار مى نمودند. [ البلاغه تطور و تاريخ- شوقى ضيف- 9. ]