انواع تشبيه - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انواع تشبيه

تقسيم طرفين تشبيه به اعتبار حسى و عقلى بودن آن

طرفين تشبيه مشبه و مشبه به:

1- يا هر دو حسى هستند يعنى با يكى از حواس پنج گانه قابل درك هستند.

2- يا هر دو عقلى هستند و در پرتو تعقل ادراك مى شوند.

3- يا مشبه عقلى است و مشبه به حسى.

4- يا مشبه حسى است و مشبه به عقلى.
قسم اول مانند:و ايم الله لتغرقن بلدتكم حتى كانى انظر الى مسجدها كجوجو سفينه او نعامه جاثمه. [ نهج البلاغه، خطبه 13 "بنابر يك روايت". ]

به خدا سوگند، شهر شما غرقه ى آب مى شود و گويى مسجد آن را مى نگرم كه همچون سينه ى كشتى از آب برون مانده يا شترمرغى بر سينه به زمين خفته.

قسم دوم مانند:حتى تكون نصره احدكم من احدهم كنصره العبد من سيده. [ نهج البلاغه، خطبه 97. ]

و يارى يكى، ديگرى را چون يارى بنده باشد به مولا.

مشبه و مشبه به هر دو معنايى اضافى و معقول است و وجه شبه ذلت در برابر ديگران است.

قسم سوم مانند:فان الامر ينزل من السماء الى الارض كقطرات المطر. [ نهج البلاغه، خطبه 23. ]

تقديرهاى آسمان، همچون قطره هاى باران به زمين، بر هر كس فرود مى آيد. تقديرهاى آسمان معقول و نزول باران محسوس است.

قسم چهارم [ در مورد دلايل موافق و مخالف راجع به جواز تشبيه محسوس به معقول مراجعه شود به منهاج البراعه ج 1 ص 66. ] مانند بيت زير:




  • كان ابيضاض البدر من بعد غيمه
    نجاه من الباساء بعد وقوع



  • نجاه من الباساء بعد وقوع
    نجاه من الباساء بعد وقوع



گويا درخشندگى ماه تابان پس از درآمدن از پست ابرها، رهايى از مصيبت پس از گرفتار شدن در آنست.

سه قسم اول از انواع چهارگانه فوق در جمله ذيل ملحوظ است:اما والله لقد تقمصها فلان و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من الرحى. [ نهج البلاغه، خطبه 3. ]

هان! به خدا سوگند جامه ى خلافت را در پوشيد و مى دانست خلافت جز مرا نشايد، كه آسيا سنگ،
تنها گرد استوانه به گردش در آيد.

همان گونه كه استوانه ى سنگ آسيا، عامل انتظام و تامين غرض در حركت آن است، امام "على" "ع" نيز فردى بود كه در صورت تصدى خلافت، امور مسلمين را بر وفق حكمت الهى تنظيم مى كرد و از آنجايى كه به كم و كيف سياست مشروع، درايت داشت، نسبت خويش با خلافت را، به رابطه ى استوانه با سنگ آسيا تشبيه نموده است. اين تشبيه به نوبه ى خود شامل تشبيهات سه گانه ذيل است:

1- تشبيه محل خويش به محل قطب استوانه نسبت به سنگ آسيا از نوع تشبيه معقول به معقول است، با اين توضيح كه محل قطب يعنى نظم دهنده به اوضاع و احوال سنگ آسيا امرى معقول است.

2- تشبيه خويش به قطب آسيا از نوع تشبيه محسوس به محسوس است.

3- تشبيه خلافت به سنگ آسيا از سنخ تشبيه معقول به محسوس است.

ظاهر كلام امام "ع" اين ست كه بدون استوانه، انتظام در گردش سنگ آسيا ممكن نيست، اما مفهوم سخن ايشان اينست كه فردى غير از ايشان در زمان حضورشان شايستگى احراز اين مقام را ندارد، همچنانكه هيچ چيزى جز استوانه قادر به انجام نقش آن در حركت آسيا نيست. [ شرح ابن ميثم ج 1 ص 254. ]

/ 225