تاكيد المدح بما يشبه الذم - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تاكيد المدح بما يشبه الذم

اين صنعت، بر دو نوع است:
يكى آنكه از صفت مذمومى كه از يك چيز نفى شده است، صفت مدحى استثنا گردد. مانند آيات شريفه ى لا يسمعون فيها لغوا و لا تاثيما الا قيلا سلاما سلاما. [ سوره ى واقعه، آيات 24 و 25. ]
دوم آنكه صفت مدحى براى چيزى اثبات گردد و به دنبال آن صفات مدح ديگرى همراه با حرف استثنا واقع شود.

هنگامى كه خبر كشته شدن "محمد بن ابى بكر" به حضرت رسيد، فرمود:ان حزننا عليه على قدر سرورهم به الا انهم نقصوا بغيضا و نقصنا حبيبا. ..نهج البلاغه، حكمت 317..

اندوه ما بدو همچند شادمانى آنهاست، جز كه از آنان دشمنى كاست و از كنار ما دوستى برخاست. فايده ى اين فن تاكيد و مبالغه است، چرا كه اصل در استثنا اتصال است و ذكر ادات استثنا قبل از ذكر مستثنى موهم اخراج آن از مستثنى منه است. حال اگر پس از ذكر صفت مدح و حرف استثنا باز صفت مدح ديگرى واقع شود، بدين معنى است كه متكلم از طريق استثنا قصد يافتن صفت ذمى را داشته و چون آن را نيافته به ذكر صفت مدح ديگرى مجبور شده است. [ منهاج البراعه ج 1 ص 175. ]

توجيه

اين صنعت را "ابهام" و "محتمل الضدين" نيز ناميده اند و چنان است كه گوينده سخنى را بگويد كه محتمل دو معنى متضاد نظير مدح و هجا و دعا و نفرين باشد و پس از آن نيز به منظور تعمد در ابهام و اخفاى مرام، مطلبى را نياورد كه مرادش را روشن نمايد. بهترين مثال آن جمله ى ذيل از اميرالمومنين است كه پس از قتل "عثمان" فرمود:لو امرت به لكنت قاتلا او نهيت عنه لكنت ناصرا غير ان من نصره لا يستطيع ان يقول خذله من انا خير منه، و من خذله لا يستطيع ان يقول نصره من هو خير منى ... [ نهج البلاغه، خطبه 30. ]

اگر كشتن "عثمان" را فرمان داده بودم، قاتل مى بودم و اگر مردمان را از قتل وى بازداشته بودم، يارى او كرده بودم. ليكن جز اين نيست، آن كه او را يارى كرد، نتواند گفت: من از آن كه او را خوار گذارد، بهترم و آن كه او را خوار گذارد، نتواند گفت: آنكه او را يارى كرد از من بهتر است... مولف "منهاج
البراعه" با ذكر جمله ى اول مى گويد: از اين جمله احتمال مى رود كه امام "ع" در شمار قاتلان عثمان بوده است و نيز محتمل است كه در رديف ياريگران او بوده باشد. او خود به اقتضاى حال و مقام، مطلب را در ابهام مى گذارد.

شاعر شام در بيان اين ابهام چنين سروده است:




  • اذا سئل عنه حذا شبهه
    فليس براض و لا ساخط
    و لا هو ساء و لا سره
    و لابد من بعض ذا ان يكونا



  • و عمى الجواب على السائلينا
    و لا فى النهاه و لا الامرينا
    و لابد من بعض ذا ان يكونا
    و لابد من بعض ذا ان يكونا



[ منهاج البراعه ج 1 ص 166. ]
در هشدار به اهل "نهروان":فانا نذير لكم ان تصبحوا صرعى باثناء هذا النهر... و لم آت لاابالكم بجرا و لا اردت بكم ضرا. [ نهج البلاغه، خطبه 36. ]

شما را از آن مى ترسانم كه كشته در كرانه اين رود افتاده باشيد... اى ناكسان ! من نه بلايى براى شما آوردم و نه زيانى برايتان خواستم.

عبارت "لا ابالكم" كه در زبان عرب بكار مى رود، به نظر "جوهرى" مفيد معنى مدح است. اما بنابر قول ديگرى، منظور از آن ذم مى باشد چون وصل نشدن فرد به پدر، باعث ننگ و عار اوست. قول ديگر آن است كه نفرينى در حق انسان است كه پدرى كه باعث قدرت و تقويت اوست نداشته باشد از آنجا كه نفى پدر مستلزم نفى عشيره است لذا اين جمله، نفرينى به معنى گرفتار شدن به ذلت و نداشتن يار و ياور مى باشد. [ شرح ابن ميثم ج 2 ص 92. ]

اگر از عبارت "لا ابالكم" دو معنى مختلف مدح و ذم همزمان استنباط شود، مصداقى از باب توجيه است. اين عبارت همچنين در خطبه 39 نيز به شكل زيل بكار رفته است:منيت [ منيت: ابتليت- گرفتار شدم. ] بمن لا يطيع اذا امرت و لا يجيب اذا دعوت لا ابالكم ما تنتظرون بنصركم ربكم؟

/ 225