جمع و تقسيم - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جمع و تقسيم

و اين صنعت چنان است كه چند چيز را در حكمى جمع كنند بعد از آن قسمت نمايند يا بالعكس، يعنى اول قسمت كنند بعد جمع. مانند: [ هنجار گفتار ص 221. ]

ثم فتق ما بين السموات العلى فملاهن اطوارا من ملائكته منهم سجود لا يركعون و ركوع لا ينتصبون و صافون لا يتزايلون و مسبحون لا يسامون. [ نهج البلاغه، خطبه 1. ]

سپس ميان آسمانهاى زيرين را بگشود و از گونه گون فرشتگانش پر نمود، گروهى از آنان در سجده اند و ركوع نمى گزارند و گروهى در ركوعند و ياراى ايستادن ندارند. گروهى ايستاده و صف ناگسسته و گروهى بى هيچ ملالت لب از تسبيح نابسته.
الا و انى اقاتل رجلين: رجلا ادعى ما ليس له و آخر منع الذى عليه. [ نهج البلاغه، خطبه 172. ]

بدانيد كه من با دو كس مى ستيزم: آن كه چيزى را خواهد كه حق آن را ندارد و آن كه حقى را كه بر گردن اوست، نگزارد.

ممكن است گفته شود كسى كه بر امام شوريده است هم براى خود مدعى خلافت است و هم از آنچه بر عهده ى اوست ممانعت كرده، چون از امام خويش اطاعت نكرده و لذا يكى از اقسام در قسم ديگر داخل مى شود.

پاسخ اشكال اين است كه مدعى خلافت، هر دو وجه ايجابى و سلبى را در خود جمع كرده است. وجه ايجابى همان ادعاى خلافت و وجه سلبى همان امتناع از اطاعت امام است و اين با كسى كه به وجه سلبى اكتفا كرده است و از اطاعت امام خوددارى مى نمايد و مدعى خلافت نيست، فرق مى كند. بنابراين در فن سخن بهتر است كه تقسيم، شامل هر دو شق قضيه بشود. [ شرح ابن ابى الحديد ج 9 ص 329. ]

در عبارت بالا ابتدا دو كس را در حكم قتال جمع كرده و سپس به تقسيم و تفكيك آنها پرداخته است.

جمع و تفريق و تقسيم

آن است كه متكلم، امور متعددى را تحت حكمى واحد جمع كند، سپس آنها را از يكديگر تفكيك نمايد و آنگاه چيزى مناسب هر يك را به هر كدام اضافه كند.

درباره ى مردگان:

و جعلهم فريقين: انعم على هولاء و انتقم من هولاء فاما اهل الطاعه فاثابهم بجواره و خلدهم فى داره... و اما اهل المعصيه فانزلهم شردار و غل الايدى الى الاعناق. [ نهج البلاغه، خطبه 108. ]

و آنان را دو گروه سازد: بر گروهى نعمت بخشيده و گروه ديگر را در عتاب كشيده. اما اطاعت پيشگان، پاداش آنان را جوار خود ارزانى داد و در خانه خويش، جاودانى... اما نافرمانان، آنان را در برترين جاى فرود آرد و دستهاشان را با غل در گردن آرد.

"اموات" را در ضمير جمع كه در "جعلهم" است جمع كرده، سپس آنان را به دو فرقه ى انعام شدگان و مشمولين انتقام، تفريق و تفكيك ساخته و با عبارات "فاما اهل الطاعه" و "و اما اهل المعصيه" آنان را تقسيم نموده است. [ منهاج البراعه ج 1 ص 146. ]

/ 225