اسناد به مكان وقوع فعل - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


اسناد به مكان وقوع فعل

و تخرج له الارض من افاليذ كبدها و تلقى اليه سلما مقاليدها. [ نهج البلاغه، خطبه 138. ]

زمين گنجينه هاى خود را برون اندازد و كليدهاى خويش از در آشتى تسليم او سازد.
"افاليذ"، به قطعه هاى جگر مى گويند. اسناد اخراج به خود زمين، مجازى است چون استخراج كننده ى گنجينه هاى زمين، هنگام قيام مهدى "عج" مردم آن روزگارند در سايه حكومت آن حضرت و بر حسب راى ديگر، خداوند متعال است و اين از معجزات حضرت مهدى "عج" است و همينطور است انتساب القاى مقاليد به زمين. [ شرح ابن ميثم ج 3 ص 171. ]

در وصف اهل قبور:

و كيف يكون بينهم تزاور و قد طحنهم بكلكله البلى و اكلتهم الجنادل و الثرى. [ نهج البلاغه، خطبه 217. ]

و چسان يكديگر را ديدار كنند كه فرسودگيشان خرد كرده است و سنگ و خاكستر آنان را در كام فرو برده؟

"جنادل" به معنى سنگهاست و انتساب اكل ميته به سنگهاى زيرزمين، از باب اسناد فعل به مكان يا سبب وقوع فعل است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 11 ص 258. ]

در وصف دنيا:

و قد تحيرت مذاهبها- [ نهج البلاغه، خطبه 233. ] مردم در- راه هايش سرگردانند.

ظاهرا منظور از مذاهب دنيا، راه هاى محسوس و طرق اعتقادى آن نيست بلكه راه هاى سلوك عقلانى، در جلب خير و دفع شر در دنيا است و اسناد "تحير" به "مذاهب" از باب انتساب فعل، به مكان وقوع فعل است و فاعل آن اهل دنيا است و تقدير چنين است: تحير اهلها فى مذاهبها.

به وجهى ديگر مى توان جعل مذاهب بجاى اهل مذاهب را اقامه ى علت قابله بجاى علت فاعله ناميد كه نوعى مجاز مرسل است. [ شرح ابن ميثم ج 4 ص. ]

حتى اذا قبض الله رسوله صلى الله عليه و آله رجع قوم على الاعقاب و غالتهم السبل. [ نهج البلاغه، خطبه 150. ]

و چون خدا فرستاده ى خود را نزد خويش برد گروهى به گذشته برگرديدند و با پيمودن راه هاى گوناگون به گمراهى رسيدند.

عبارت "غيله السبل" ترور و ربودن مردم توسط راه ها كنايه از اشتباه و امتزاج بين طرق حق و
باطل است و در آن هم مجاز مفرد يافت مى شود و هم مجاز مركب. مجاز مفرد از آن جهت كه طى طريق باطل همراه با عدم معرفت آنان بر بطلان راه بوده است و از باب استعاره ى تصريحيه ى تبعيه لفظ "غيله" به معنى در ربودن به نحوه ى سلوك آنان نسبت داده شده است. اما مجاز در تركيب مجاز عقلى، از آن جهت كه غيله فعل عاقلان است و اسناد آن به سبل حقيقى نيست و از باب اسناد به مكان وقوع فعل است. [ شرح ابن ميثم ج 3 ص 218. ]

/ 225