شخصيت ادبى امام على از ديدگاه بزرگان
سيد رضى در مقدمه نهج البلاغه مى گويد:اين كتاب طراز فصاحت است و پيرايه ى بلاغت، عربيت را بها فزايد و دين و دنيا را بكار آيد كه بلاغتى چنان نه در گفتارى فراهم آمده است و نه يك جا، در كتابى هم. چه اميرمومنان "ع" سرچشمه ى فصاحت است و آبشخور بلاغت.فصاحت، خود را به كلام حضرتش مى آرايد تا به جمال برسد و بلاغت در كنار او زايد و به كمال رسد. او بود كه نقاب از چهره ى سخن كشيد تا مترسل، زيبايى آن را ديد. آيين گفتار را از او وام گرفتند و خطيبان بر جاى پايش، گام نهادند و واعظان از خواندن كلام او نام يافتند. با اين همه او گوى از همگان برد و اينان بدو نرسيدند. او پيش افتاد و اينان واپس خزيدند. چه در گفتار او رنگى از علم "خدا"ست و بويى از گفتار "مصطفى" "ع".
ابوعثمان جاحظ "م- 255 ه ق" كه او را امام ادب عربى شمرده اند و "مسعودى" وى را فصيح ترين نويسندگان سلف دانسته است، پس از اين فقره از سخنان امام قيمه كل امرى ء ما يحسنه چنين مى نويسد: اگر از اين كتاب جز همين جمله را نداشتيم آن را شافى، كافى، بسنده و بى نياز كننده مى يافتيم. بلكه آن را فزون از كفايت و منتهى به غايت مى ديديم و نيكوترين سخن آن است كه اندك آن تو را از بسيار بى نياز سازد و معنى آن در ظاهر لفظ آن بود. [ البيان و التبيين ج 1 ص 83 "مقدمه ى ترجمه ى نهج البلاغه ى دكتر شهيدى". ]